نوشته شده توسط : بابک د

کودک حرف‌شنو,حرف‌شنوی در کودکان,تربیت کودک حرف شنو

بیشتر مادران در رویای خود هم نمی‌بینند فرزندشان روزی حرفشان را براحتی گوش کند و مطیع آنها شود. معمولا پدران، ساعات کمتری را با فرزندان می‌گذرانند و کمتر بر سر مسائل پیش پاافتاده و جزئی با آنها بحث می‌کنند.

از این رو جذبه‌شان بیشتر حفظ می‌شود، اما مادران بیشتر با فرزندشان هستند و کارشان دشوارتر است. در اینجا راهکارهایی معرفی می‌کنیم که به هر پدر و مادری کمک می‌کند فرزندان حرف‌شنوتری داشته باشند:

حرفتان را فقط یک بار بگویید: اگر پیشتر باید یک حرف را چند بار می‌گفتید و کسی توجه نمی‌کرد، از این به بعد فقط یک بار با جدیت بگویید. اگر او اهمیتی نداد، پیامدی متناسب با کرده‌اش در نظر بگیرید. پس از مدتی او متوجه می‌شود که باید برای حرفتان ارزش قائل شود.

تشویق کنید: همیشه جریمه کارگر نیست. تشویق نیز می‌تواند بسیار موثر باشد، بخصوص هنگامی که کودک برخلاف عادات قبلی، برای نخستین بار به حرف شما گوش می‌کند و آنچه را خواسته‌اید انجام می‌دهد. هرگاه متوجه حرف‌شنوی فرزندتان شدید، او را تشویق کنید و به او بگویید از این کارش متشکرید.

برای هر دستور به او زمان بدهید: هیچ گاه به فرزندتان نگویید،همین الان بلند شو و آشغال‌ها را دم در بگذار.​ خود شما هم اگر وسط انجام کاری باشید، دوست ندارید همان لحظه از شما بخواهند رشته ذهنی‌تان برای آن کار را رها کنید و سراغ کاری دیگر بروید. پس به فرزندتان هم مهلت بدهید. مثلا به او بگویید تا یک ربع دیگر فرصت داری آشغال‌ها را دم در بگذاری. بعد از آن می‌توانی بازی رایانه‌ای کنی.

از شکست نهراسید: اگر تا دیروز رفتار دیگری با فرزندتان داشته‌اید و از امروز تصمیم گرفته‌اید رویه‌ای متفاوت در پیش بگیرید، احتمال شکست زیاد است. شما به فرزندتان مهلت دادید که آشغال‌ها را دم در بگذارد تا بعد از آن مجاز به بازی کردن باشد. حال آن فرصت به سرآمده و او این کار را انجام نداده​ و در دل دعا می‌کند که شما مانند گذشته، به حرفتان پایبند نباشید. اما این طور نیست. نیازی نیست فرزندتان را دعوا کنید تا روزی کار به حرمت‌شکنی برسد. تنها در نهایت صبوری و آرامش به او بگویید مهلتش به پایان رسیده و او کارش را انجام نداده، خودتان آشغال را دم در می‌گذارید و او امشب کلا مجاز به بازی کردن نیست. اما اگر فردا به حرفتان گوش کند، فرصتی دوباره برای بازی کردن خواهد یافت.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: برچسب‌ها: تربیت نوزاد , تربیت کودکان , مقاله در مورد تربیت کودکان , سایت مرجع مقالات تربیتی , مرجع دانلود مقالات تربیتی ,
:: بازدید از این مطلب : 196
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 14 آذر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
زمانی که عشقتان به خاطر شخص دیگری شما را رها می کند

چطور باید با دلشکستگی که با رفتن عشقتان به سمت فردی دیگر و جایگزین کردن شما با او ایجاد میشود کنار آمد

واقعاً احساس بدی است — اما بارقه هایی از امید وجود دارد.

این اتفاق یک ضربه دوطرفه است: نه تنها احساس تنهایی خواهید کرد بلکه احساس جایگزین شدن هم دارید. این یک ویژگی بیولوژیکی انسانهاست که دوست دارند عشقشان فقط متعلق به خودشان باشد و حالا میبینید که او با کس دیگری است و شما مجبورید با حس بد تنهایی سر کنید و به این فکر کنید که کسی که دوستش دارید کس دیگری را دوست دارد. وقتی طرفتان شما را به خاطر کس دیگری ترک میکند گاهی با حس خجالت هم همراه است: احساس کمبود و ناکافی بودن میکنید که نتوانسته اید طرفتان را نگه دارید. و خصوصیات و ویژگیهای آن مرد یا زن جدید هرچه که باشد، احساس خاص، جالب و جذاب بودن کمتری خواهید کرد.

راه هایی وجود دارند که شما می توانید بخاطر نفری دیگر ترک شوید، گرچه همه آنها سخت و دشوارند اما برخی غیر قابل تحمل تر می نمایند. در زیر به تعدادی از آنها اشاره میکنیم:

۱) فریبکاری

طرفتان مدت زمانی بوده که به شما خیانت میکرده است. او به شما بعنوان یک تور امنیتی نگاه می کند که به آن آویزان میشود تا زمانی که تصمیم بگیرد ارزشش را دارد بماند یا خیر. یا شاید هم برای ترک شما برنامه ای نداشته باشد اما بعد از خیانت به این نتیجه رسیده است. در هر دو حالت، علاوه بر اینکه احساس میکنید به شما خیانت شده است، احساس میکنید مورد سوءاستفاده احساسی هم قرار گرفته اید.

2) با صداقت

طرفتان تصمیم گرفته است با فرد جدید آشنا شود. قبول کرده است که در رابطه خود با شما خوشحال نیست و تصور میکند که این فرد جدید برای او خوشبختی می آورد. این یک قطع ارتباط صادقانه است اما با وجود صداقت طرفتان، حس مورد خیانت قرار گرفتن در شما اوج میگیرد. این واقعیت که طرف شما فرصت بررسی این جابجایی را داشته است بیشتر به نفع او بوده تا شما. بااینکه بررسی این تجربه باعث می شود بفهمید عصبانی تر هستید و نسبت به نتیجه کار آگاهتر میشوید، صداقت طرفتان باعث میشود حس کنید عصبانیتتان دلیل چندان موجهی ندارد. اما یک مسئله وجود دارد: احساسات شما احساسات شما هستند و نیاز به هیچ توجیهی ندارند.

3) جنگ و دعوا

میتوانید بدون جنگ و دعوا موضوع را فیصله دهید. آیا این روش طرفتان برای آماده شدن برای جدایی است؟ یا شاید هم این جنگ و دعواها را بخشی طبیعی و عادی رابطه میدانید اما تصور میکنید که رابطه تان آنقدر قوی هست که بتواند در برابر این مشاجرات مقاومت کند. احتمالاً با انواع احساسات و تجربیات مختلف روبه رو خواهید شد. حتی باوجود این جنگ و جدالهای پشت سر هم باز هم وقتی طرفتان بخاطر کس دیگری شما را ترک کند، بی اندازه ناراحت خواهید شد.

4) “آن فرد جدید” دوست شماست

وقتی بخاطر کسی که میشناسید یا به شما نزدیک است ترک شده اید، یک مشکل دیگر هم افزوده میشود: خیانتی روی خیانتی دیگر. شما به طرفتان اعتماد کرده اید. به دوستتان اعتماد کرده اید اما حالا، مخصوصاً اگر خیانت در زمان انتهای رابطه شما رخ داده باشد، دیگر نمیدانید به چه کسی میتوانید اعتماد کنید. این تجربه میتواند نظر شما را به دنیا عوض کند. درجه عصبانیت شما از دوستتان و عشق سابقتان هر چقدر که باشد، داستانی بسیار زشت و ناراحت کننده است که برای برگرداندن توانایی خود به دوباره اعتماد کردن، باید سخت تلاش کنید.

5) فاصله خودتان

شاید میدانید که رابطه تان مشکلی دارد و شاید خودتان هم کمی پایتان را از این رابطه بیرون گذاشته باشید اما وقتی طرفتان به شما خیانت میکند، برایتان مثل یک فاجعه میماند. خودتان هم دوست داشته اید که رابطه تان تمام شود اما شک داشته اید و برای آن آماده نبوده اید. چون نمیتوانید روند تمام شدن رابطه را کنترل کنید، احساساتتان پیچیده تر میشود. شاید هم دلایل خوبی برای زودتر تمام کردن رابطه تان داشته اید. شاید از تنها ماندن میترسیده اید یا برای جدایی آمادگی نداشته اید. شما از بیرون به مشکلات داخل رابطه نگاه میکرده اید اما حالا با این تجربه تلخ روبه رو شده اید. جالب اینجاست که هرچه طرفتان از شما دورتر میشود، شما را بیشتر به سمت خود میکشاند. این هم مثل بقیه داستانها دردناک و ناراحت کننده است.

دلیل آن هرچه که باشد، تمام شدن رابطه تان به این دلیل که طرفتان الان با کس دیگری است، بسیار ناراحت کننده است و میتواند موجب عصبانیت، خجالت و عذاب وجدان شما شود. تردیدهای پیچیده که با خیانت همراه میشوند، وضعیت را برای اعتماد کردن به دیگران در آینده سختتر میکند. بدتر از آن شبهای بیخوابی یا دیدن کابوسهای از عشق قبلیتان با فردی دیگر است. احساس خجالت و عذاب وجدان باعث میشود احساس خواری و ذلت کنید.

اما در همه این داستانهای ناراحت کننده، چند درس مثبت هم برایتان وجود دارد. اول اینکه، ترک شدن بخاطر فردی دیگر، پنجره امید به بازگشت دوباره طرف مقابلتان و برقراری مجدد رابطه با او را به رویتان میبندد و این باعث میشود بیهوده منتظر نمانید. این نوع جدایی روند بهبودی شما را بسیار سریعتر خواهد کرد.

دوم اینکه، میتوانید بفهمید که چون این اتفاق برای شما و طرفتان افتاد، بهتر است که رابطه تان را با او تمام کنید. این باعث میشود وقتی موقعیتی جدید پیش آمد، بتوانید دوباره اعتماد کنید. شدید بودن علت برهم خوردن رابطه تان کمکتان میکند قطعیت بیشتری پیدا کنید و برای گذشتن از رابطه قبلی ور فتن به سمت یک رابطه جدید آماده باشید.

و آخر اینکه، وقتی طرفتان را از دست میدهید، یکی از بدترین تجربه های مربوط به روابط برایتان اتفاق افتاده است. اما وقتی از این تجربه بیرون می آیید (که هیچ چاره ای جز آن ندارید)، ظرفیت مقاومت دربرابر چالشهای روابط تا این درجه را پیدا میکنید. قدرتتان چندبرابر شده است و توانسته اید از بدترین ترسهایتان عبور کرده و برای داشتن یک رابطه بهتر در آینده آماده شوید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 74
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : شنبه 26 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
با پاسخ به این 6 سوال خود واقعی تان را پیدا کنید

با پاسخ دادن به این سوالات علایق، توانایی‌ها، ارزش‌ها، امیال و انگیزه‌های خاص خودتان را پیدا می‌کنید. شما یک هدف خاص دارید. پیدا کردن پاسخ به این سوالات به شما این امکان را می‌دهد خودتان را با این هدف هماهنگ کنید و جادوی واقعی را وارد زندگی‌تان کنید.

شناخت خود بالاترین دانشی است که می‌توانید به دست آورید. چرا؟ زیرا توانایی شما برای برآوردن امیال خاص درونی‌تان، توانایی شما برای برآوردن قدرت خود را تعیین می‌کند و این درمقابل کیفیت زندگی شما را مشخص می‌کند.
سوالات زیر برای کمک به شناختن عمیق خودتان و پیدا کردن چیزی که واقعاً برایتان مهم است، طراحی شده است. همه ما یک توانایی غیرقابل‌پیش‌بینی داریم؛ این تمرینات برای کمک به شما برای پیدا کردن این توانایی‌ها در خودتان طراحی شده‌اند.

1. چه چیزی است که من در زندگی واقعاً دوست دارم؟
هر چیزی را که درمورد این جهان و آدمهایی که در زندگی‌تان هستند دوست دارید را لیست کنید. درمورد هر فعالیتی که شما را به هیجان می‌آورد و سرزنده‌ترتان می‌کند فکر کنید. این می‌تواند هر چیزی باشد: موسیقی، ورزش، آشپزی، تدریس، یادگیری، تماشای فیلم و … در عشق شما به این چیزها شوری عمیق نهفته است.

2. تا اینجا در زندگی چه دستاورهایی داشته‌ام؟
تمام لحظاتی که به آن افتخار می‌کنید و همچنین وقت‌هایی که به موفقیت رسیده‌اید را لیست کنید. برای به دست آوردن این موفقیت‌ها، ممکن است بعضی توانایی‌های اصلی‌تان را استفاده کرده باشید. ببینید می‌توانید بفهمید که دلیل موفقیتتان چه بوده است؟ همچنین، هر فعالیت، سرگرمی یا چیز دیگری که به سادگی انجام می‌دهید را هم لیست کنید. در این فعالیت‌ها بالاترین توانایی‌های شما نهفته است.

3. اگر می‌دانستم کسی قضاوتم نمی‌کند، چه می‌کردم؟
هر کاری که اگر نمی‌ترسیدید انجام می‌دادید، حتی وحشی‌ترین رویاهایتان را لیست کنید. این به شما کمک می‌کند ارزش‌های عالی خود را کشف کنید.

4. اگر زندگی‌ام مطلقاً هیچ محدودیتی نداشت و می‌توانستم هر چه که می‌خواهم داشته باشم یا هر کاری که می‌خواهم انجام دهم، چه چیزی را انتخاب می‌کردم یا چه کاری را انجام می‌دادم؟
سبک‌زندگی ایدآل خود را توصیف کنید. بنویسید اگر می‌دانستید که قطعاً موفق می‌شوید چه می‌کردید، چه نوع فردی می‌شدید، چقدر پول درمی‌آوردید و کجا زندگی می‌کردید. این سوال به شما این امکان را می‌دهد که بفهمید اگر هیچ محدودیتی نداشته باشید، چه نوع انسانی دوست دارید باشید. با منطبق کردن خودتان با این سبک زندگی می‌توانید به سمت زندگی گام بردارید که واقعاً دوست دارید داشته باشید.

5. اگر صد میلیارد تومان پول داشته باشم چه می‌کردم؟
لیستی از همه کارهایی که دوست دارید با داشتن این همه پول انجام دهید، تهیه کنید. خوب، شاید به سفر دور دنیا بروید، یکی دو خانه بزرگ بخرید و کمی هم پول به خانواده‌تان بدهید. با وقتتان چه می‌کنید؟ این سوال به شما کمک می‌کند بتوانید بدون محدودیت فکر کنید. وقتی بتوانیم محدودیت‌ها و موانع را برداریم، می‌توانیم کاری که واقعاً دوست داریم انجام دهیم را کشف کنیم.

6. چه کسی را بیشتر از همه در جهان تحسین می‌کنم؟
لیستی از کسانی که از آنها الهام می‌گیرید و خصوصیاتی در آدمها که تحسین می‌کنید، تهیه کنید. به این فکر کنید که واقعاً چه چیزی در این دنیا به شما الهام می‌بخشد. چیزی که در دیگران تحسین می‌کنید درواقع خصوصیتی در خودتان است. باید بدانید که به این دلیل کسی را تحسین می‌کنید که شبیه به خودتان است. وقت گذاشتن برای پاسخ دادن به این سوالات زندگی‌تان را تغییر می‌دهد. هر چه بیشتر توانایی‌ها، ارزش‌ها، علایق، امیال و انگیزه‌های خودتان را کشف کنید، زندگی‌تان شادتر خواهد شد. می‌توانید درس بخوانید و دکتر، مهندس، وکیل، معلم یا هر چیز دیگری شوید اما اگر دانش شناخت کامل خودتان را به دست نیاورید، زندگی هیچوقت پرمعنا و مفهوم نخواهد شد.
حالا شاید بفهمید که چرا انیشتین می‌گوید، اطلاعات دانش نیست. با ارزش‌ترین دانشی که می‌توانید به دست آورید، درون خودتان است.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
آیا دلیل چشم چرانی افراد متأهل را می دانید؟

چشم چرانی ویژگی برخی از مردان و حتی زنان در جوامع مختلف بشری است و برای برخی افراد، اعم از زن یا مرد، آن قدر عادی به شمار می‌رود که اگر چه ازدواج کرده‌اند همچنان به آن عادت دارند. چرا بخصوص چنین افرادی با این که همسر و حتی فرزندانی دارند چشم چرانی می‌کنند؟ یکی از دلایل آن را در این نوشتار کوتاه بخوانید. با وجود اینکه ارضاء جنسی در اوج لذت جنسی صورت می پذیرد، اما متاسفانه اکثر افراد در رابطه زناشویی با شریک خود نمی توانند این اوج را به حد کفایت برسانند و به بیان دیگر به طور ناقص ارضا می شوند، لازمه ارضا شدن به صورت کامل آن است که دو طرف پیش از برقراری رابطه جسمانی، رابطه ی عاطفی را تجربه کرده باشند .

بیش از 60 درصد همسران در رابطه زناشویی خود به طور ناقص ارضا می شوند، اما این کامیابی های ناقص در جامعه و فرهنگ جنسی جامعه چه تاثیری خواهد داشت؟ مردانی که نتوانند از طریق رابطه زناشویی خود به ارضاء کامل برسند، مانند گرسنگانی هستند که همه چیز را غذا می بینند، آنان همواره در جستجوی لذت جنسی اند و هیچ گاه سیر نمی شوند، طبعا اشخاصی که در روابط زناشویی به ارضاء کامل جنسی دست می یابند به رابطه زناشویی با همسر خود قانع اند، اما اگر کسی کاملا ارضا نشود به آمیزش با همسر خود قانع نبوده و همواره در پی کشف فردی جذابتر و یا روشی جدید برای ارضای جنسی خویش است.

به بیان ساده تر ریشه اصلی تنوع طلبی جنسی، انحرافات جنسی و…، نرسیدن به ارضای کامل جنسی و گرسنه ماندن است، تنوع طلبی جنسی ذاتی و برخواسته از طبیعت انسان نیست، بلکه پدیده ای است که هرگاه عشق در روابط زناشویی جامعه کمرنگ می شود، این نارضایتی ها متولد می شود، بنابراین میزان تنوع طلبی جنسی با میزان عشق در جامعه رابطه عکس دارد، در جامعه ای که عشق معنای خود را از دست بدهد، مردان و زنان در طمع کسب لذت بیشتر و ارضای تنوع طلبی خویش، به دنبال چشم چرانی و تماشای فیلم ها و تصاویر غیر اخلاقی، انحرافات جنسی و… خواهند رفت .

اشتباه است اگر بگوییم که فردی که تنوع طلب نیست با همسر خود ارضاء می شود و فردی که تنوع طلب هست با چند شریک جنسی، صحیح تر آن است که بگوییم، فقط کسانی به معنای واقعی و کامل ارضاء می شوند که تنوع طلب نیستند، تنوع طلبی برخواسته از ارضاء های ناقص جنسی است و شخص تنوع طلب هیچ گاه به طور کامل لذت نمی برد، چنانچه شخص تنوع طلب بتواند چندین بار در رابطه زناشویی با همسر خود ارضای کامل جنسی را تجربه کند، میل به تنوع طلبی در او کمرنگ و به مرور زمان ریشه کن خواهد شد .

اگر به همسرتان شک داشته و نگرانید از اینکه مبادا با شخص دیگری رابطه داشته باشد، به جای کنترل روابط و رفت و آمدهایش سعی کنید روابط عاطفی میان یکدیگر را قوی و قوی تر کنید، در این صورت می توانید مطمئن باشید که او لحظه ای به شخص دیگری فکر نخواهد کرد.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 64
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
شخصیت شناسی با اعداد و ارقام تولدتان

شاید شما هم علاقه داشته باشید به روش های مختلف خودتان یا دوستانتان را مورد روانشناسی قرار دهید البته با توجه به هر نوع روانشناسی نتایج مشابهی را نیز كسب خواهید كرد كه معمولا دور از واقعیت نخواهد بود. مانند رنگی است که نوع آن و زیبایی اش برای افراد مختلف متفاوت است. به مثال زیر توجه کنید :

فرض میکنیم که شما متولد 12 خرداد 1368 هستید. خرداد، ماه سوم (3) سال است پس :

ابتدا :
1383=1368+3+12

و سپس :
15=3+8+3+1

و در پایان :

6=5+1

شماره تولد بدست آمده ” 6 ” است.

اکنون می توانید مشخصات آنچه را که مربوط به این شماره است را بشرح موارد زیر با شخصیت خود یا دوست مورد نظرتان مطابقت دهید.

1- خالق و مبتکر :
“یک” ها پایه و اساس زندگی هستند. همیشه عقاید جدید و بدیع دارند و این حالت در آنها طبیعی است. همیشه دوست دارند تمامی کارها و مسائل بر حول محوری که آنها می گویند و تعیین می کنند در گردش باشد و چون مبتکر هستند گاهی خود خواه می شوند.

با این حال “یک” ها بشدت صادق و وفادارند و به خوبی مهارتهای سیاسی را یاد میگیرند. همیشه دوست دارند حرف اول را بزنند و غالبا رهبر و فرمانده هستند، چون عاشق این هستند که “بهترین” باشند. در استخدام خود بودن و برای خود کار کردن بزرگترین کمک به آنهاست ولی باید یاد بگیرند عقاید دیگران ممکن است بهتر باشد و باید با رویی باز آنها را نیز بشنوند.

2- پیام آور صلح :
“دو” ها سیاستمدار به دنیا می آیند! از نیاز دیگران خبر دارند و غالبا پیش از دیگران به آنها فکر می کنند. اصلا تنهایی را دوست ندارند. دوستی و همراهی با دیگران برایشان بسیار مهم است و می تواند آنها را به موفقیت در زندگی رهنمون سازد.

اما از طرف دیگر، چنانچه در دوستی با کسی احساس ناراحتی کنند ترجیح می دهند تنها باشند. از آنجایی که ذاتا خجالتی هستند باید در تقویت اعتماد به نفس خود تلاش کنند و با استفاده از لحظه ها و فرصت ها آنها را از دست ندهند.

3- قلب تپنده زندگی :
“سه” ها ایده آلیست هستند، بسیار فعال، اجتماعی، جذاب، رمانتیک و بسیار بردبار و پر تحمل. خیلی کارها را با هم شروع می کنند اما همه آنها را پیگیری نمی کنند. دوست دارند که دیگران شاد باشند و برای این کار تمام تلاش خود را به کار می گیرند. بسیار محبوب، اجتماعی و ایده آلیست هستند اما باید یاد بگیرند که دنیا را از دید واقعگرایایه تری هم ببینند.

4- محافظه کار :
“چهار” ها بسیار حساس و سنتی هستند. آنها عاشق کارهای روزمره، روتین و پیرو نظم و انضباط هستند و تنها زمانی وارد عمل می شوند که دقیقا بدانند چه کاری باید انجام دهند. به سختی کار و تلاش می کنند. عاشق طبیعت و محیط خارج از خانه هستند. بسیار مقاوم و با پشتکار هستند. اما باید یاد بگیرند که انعطاف پذیری بیشتری داشته و با خود مهربانتر باشند.

5- ناهماهنگ با جماعت :
“پنج” ها جهانگرد هستند و کنجکاوی ذاتی، خطر پذیری و اشتیاق سیری ناپذیر آنها به جهان هستی و دیدن محیط اطراف خود، غالبا برایشان درد سر ساز می شود. آنها عاشق تنوع هستند و دوست ندارند مانند درخت در یک جا ثابت بمانند.

تمام دنیا مدرسه آنهاست و در هر موقعیتی به دنبال یادگیری هستند. سوالات آنها هرگز تمام نمی شود. آنها به خوبی یاد گرفته اند که قبل از اقدام به عمل، تمامی جوانب کار را سنجیده و مطمئن شوند که پیش از نتیجه گیری، تمامی حقایق را مد نظر قرار داده اند.

6- رمانتیک و احساساتی :
“شش” ها ایده آلیست هستند و زمانی خوشحال می شوند که احساس مفید بودن کنند. یک رابطه خانوادگی بسیار محکم برای آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اعمالشان بر تصمیم گیری هایشان موثر است و آنها حس غریب برای مراقبت از دیگران و کمک به آنها دارند.

بسیار وفادار و صادق بوده و معلمان بزرگی می شوند. عاشق هنر و موسیقی هستند. دوستانی صادق و در دوستی ثابت قدم هستند.”شش” ها باید بین چیزهایی که می توانند آنها را تغییر دهند و چیزهایی که نمی توانند، تفاوت قائل شوند.

7- عاقل و خردمند :
“هفت” ها همواره جستجو گر هستند. آنها همیشه به دنبال اطلاعات پنهان و مخفی بوده و به سختی اطلاعات به دست آمده را با ارزش حقیقی آن می پذیرند. احساسات هیچ ارتباطی با تصمیم گیری های آنها ندارد.

با اینکه در مورد همه چیز در زندگی سوال می کنند اما دوست ندارند مورد پرسش واقع شوند و هیچگاه کاری را ابتدا به ساکن با سرعت شروع نمی کنند و شعار آنها این است که به آرامی می توان مسابقه را برد. آنها فیلسوفهای آینده هستند؛ طالبان علم که به هر چه می خواهند می رسند و سوال بی جوابی ندارند. مرموز هستند و در دنیای خودشان زندگی می کنند و باید یاد بگیرند در این دنیا چه چیزی قابل قبول است و چه چیزی نه!

8- آدم کله گنده :
“هشت” ها حلال مشکلات هستند. اساسی و حرفه ای سراغ مشکل رفته و آن را حل می کنند. قضاوتی درست دارند و بسیار مصمم هستند و طرحها و نقشه های بزرگی دارند و دوست دارند زندگی خوبی داشته باشند.

مسؤلیت افراد را بر عهده می گیرند و مردم را با هدف خاص خود می بینند. با شرایط ویژه ای این امکان را به وجود می آورند که دیگران همیشه آنها را رئیس ببینند.

 9- اجرا کننده و بازیگر :
“نه” ها ذاتا هنرمند هستند. بسیار دلسوز دیگران و بخشنده بوده و آخرین پول جیب خود را نیز برای کمک به دیگران خرج میکنند. با جذابیت ذاتی شان اصلا در دوست یابی مشکلی ندارند و هیچ كـس برای آنها فرد غریبه ای به حساب نمی آید.

در حالات مختلف شخصیت های متفاوتی از خود بروز می دهند و برای افرادی که اطرافشان هستند شناخت این افراد کمی دشوار به نظر می رسد . آنها شبیه بازیگرانی هستند که در موقعیت های مختلف رفتارهای متفاوتی نشان می دهند. افرادی خوش شانس هستند اما خیلی وقتها از آینده خود بیمناک و نسبت به آن هراسان هستند. آنها برای موفقیت باید به یک دوستی و عشق دو جانبه که می تواند مکملشان در زندگی باشد دست یابند



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 72
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
اگر دیر بله بگویید دچار این مشکلات می شوید

امروزه دیگر کسی با دیدن یک دختر 27 ساله و مجرد تعجب نمی کند .دختران همپای پسرها کار می کنند و درس می خوانند و زندگی خود را کم و بیش اداره می کنند. با این حال آسیب ها و مشکلات روحی و روانی بسیاری که ناشی از افزایش سن ازدواج است گریبانگیر نسل امروز شده که در این مختصر اشاره ای به هر یک از این آسیب ها داریم.

ازدواج و استقلال

هر دختر و پسری به مرور زمان یک موقعیت اجتماعی، شغلی یا تحصیلی برای خود فراهم می کند و به استقلال می رسد. همین حس استقلال باعث می شود که آنها نخواهند زیر یوغ کسی حتی همسر باشند. در موارد زیادی زندگی انفرادی باعث می شود بی خیال تر شوند و نخواهند یا نتوانند زیر بار مسئولیت زندگی مشترک بروند.

بدترین قسمت ماجرا این است که با افزایش سن، شخصیت افراد شکل می گیرد و انعطاف پذیری شان به حداقل می رسد. این افراد وقتی در سن بالا ازدواج می کنند دیگر قادر به درک مفاهیمی مثل گذشت، صبر، محبت و… نیستند، بنابراین زندگی بادوامی ندارند و در نهایت زندگی شان به طلاق و جدایی منجر می شود.

ازدواج در سن پایین محاسن زیادی دارد که نمی توان منکر آن شد. به طور مثال زن در کنار همسر و با درک شرایط رشد می کند، در حالی که دخترانی که در سن بالاتر ازدواج می کنند، شخصیت آنها شکل گرفته است و ناسازگاری در آنها بیشتر و انعطاف کمتر است. هر چند از سوی دیگر دیگر زوج هایی که در سن بالا زندگی مشترک را آغاز کرده اند به خاطر شناخت بهتر از خود و نیازهای درونی یکدیگر، مشکلات عاطفی کمتری دارند.

اشتیاقی که خاموش می شود

افزایش سن باعث می شود نشاط و شادی اولیه انسان ها تحلیل برود، به خصوص اگر همچنان مجرد مانده باشند منزوی و گوشه گیر خواهند شد. مسلما یک جوان 36 ساله نمی تواند صبر و حوصله یک جوان 26 ساله را برای یک نفر به عنوان همسر داشته باشد. در واقع این افراد تا این سن و سال هنوز نتوانسته اند یک نفر را به صورت دائم کنار خود داشته باشند که تنهایی خود را با او پر کنند و به قول معروف محرم رازشان باشند.

همین موضوع باعث می شود امنیت درونی شان کاهش یابد و اعتماد به نفس پایینی داشته باشند. احساس پوچی و تنهایی این افراد در مواردی آنقدر سیر صعودی دارد که گاهی منجر به خودکشی می شود.»

وقتی سن افراد بالا می رود و از 60سال می گذرد نداشتن همسر و بچه یا به اصطلاح سر و سامان گرفتن به شکل یک حسرت درمی آید، به خصوص وقتی پیر و ناتوان می شوند خلأ بچه یا به قول معروف عصای پیری را بیشتر از نبود همسر احساس می کنند.

افزایش سن ازدواج، شکل گیری عقده های روانی و انباشت آنها را در شخصیت فرد به دنبال دارد، در حالی که ارضای جنسی به موقع، امنیت و آرامش روانی را موجب می شود و بدون آن عصبیت های روحی، طغیانگری، احساس پوچی و حتی میل به خودکشی مجال بروز می یابند

استانداردهای بالا

انتظارات افراد از استانداردهای زندگی تغییر کرده است. دختران مجرد به خصوص کسانی که تحصیلات بالایی دارند یا از طبقات بالای جامعه هستند با این اعتقاد که هزینه های ازدواج بیش از فایده های آن است و این امر باعث می شود فرصت های زندگی مثل پیشرفت در تحصیل، کار و شغل را از دست بدهند از ازدواج خودداری می کنند. داشتن معیارهای دست نیافتنی و به دنبال همسر رۆیایی بودن، داشتن آزادی به مفهوم غربی و ایجاد هنجارهای فرهنگی مسائلی هستند که ازدواج را به تأخیر می اندازند. در واقع ازدواج های بعد از 35 سالگی برای مردان و زنان، ازدواج دیرهنگام محسوب می شود. از نظر پزشکی ازدواج دیر هنگام خطر کاهش باروری، به دنیا آوردن فرزندانی با نقایص ژنتیک و نیز عوارض حاملگی و زایمان را افزایش می دهد.

از سوی دیگر وقتی فاصله سنی والد با فرزند زیاد باشد والدین نمی توانند ارتباط فکری و عاطفی خوبی با فرزند خود برقرار کنند و آمادگی تحول و به روز شدن کمتری در قبال فرزندشان دارند، چرا که معمولا سن یائسگی مادر با سن بلوغ فرزند همزمان می شود و در واقع دو موجود که هر دو در یک بحران هویتی به سر می برند و گرفتار بی ثباتی خلقی هستند و به حمایت عاطفی و روانی نیاز دارند در کنار هم قرار می گیرند.

تنهایی و ناکامی

هنگامی که انگیزه های قوی تشکیل خانواده به وسیله موانع غیرقابل قبول یا موانعی که فرد برای رفع آنها ناتوان است، سرکوب شوند یا معطل بمانند، احساس ناکامی رخ می دهد. احساس ناکامی یکی از الگوهای قدرتمند ناهنجاری رفتاری، ارزشی و نگرشی است که شخصیت و هویت فرد را زیرسلطه می گیرد.

از سوی دیگر افزایش سن ازدواج، شکل گیری عقده های روانی و انباشت آنها را در شخصیت فرد به دنبال دارد، در حالی که ارضای جنسی به موقع، امنیت و آرامش روانی را موجب می شود و بدون آن عصبیت های روحی، طغیانگری، احساس پوچی و حتی میل به خودکشی مجال بروز می یابند. از طرف دیگر روابط خارج از چارچوب خانواده پیش از ازدواج نیز نه تنها به ارضای کامل و جامع منجر نمی شوند بلکه چون همواره با احساس گناه و غیراخلاقی بودن همراه است بر میزان عصبیت ها می افزاید. این در حالی است که ناهنجارهای روانی بیشتر گریبانگیر زنان است و آنها بیشتر در خطر این مشکلات هستند.

مشکلات جنسی

در ازدواج های سن بالا، اکثر مشکلات زوجین، مشکل جنسی و عدم درک متقابل در این حوزه رفتاری ا ست، چرا که سال های بسیاری از بلوغ جنسی گذشته و دائماً این احساس نیاز از دو طرف سرکوب شده است. مشکلاتی مانند سردمزاجی و واژینیسم و همچنین احتمال سرطان دهانه رحم در خانم ها به علت سرکوب نیاز های جنسی وجود دارد. ممکن است گاهی طرف مقابل تجربه جنسی داشته باشد که در اولین رابطه این موضوع خود را نشان می دهد و باعث بدبینی در زوج می شود.

زنان در دهه چهارم و مردان در دهه پنجم از زندگی خود با اختلاف نیاز جنسی مواجه هستند، تب و تاب جنسی مرد در این سن، رو به کاهش و سردی رفته و نیاز های جنسی زن بیدار و فعال شده است. و به طور مثال زن 32 ساله با مرد 45 ساله در این مسئله به شدت متفاوت هستند و این اختلاف باعث مشکلات زیادی می شود.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 82
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
تست جالب برای زوج ها

1) اگر نامزد يا همسرتان عاشقتان باشد، پس بايد بداند چه احساسي داريد.

    درست
    نادرست

2) غيرت و حسادت نشانه‌اي از عشق است.

    درست
    نادرست

3) عشق واقعي يعني بايد تنها فکر و ذکرتان او باشد.

    درست
    نادرست

4) بهترين روش حل مشاجره‌ اين است که زمان دعوا، تسليم شويد و عقب‌نشيني کنيد.

    درست
    نادرست

5) در رابطه زناشويي مهم است که هر دو زوج علاقه‌مندي‌ها و تفريحات يکسان و مشترک داشته باشند.

    درست
    نادرست

6) اعتماد، مهم‌ترين بخش يک رابطه است.

    درست
    نادرست

7) اينکه در طول رابطه سعي کنيد طرف مقابل را آنطور که خودتان مي‌خواهيد تغيير دهيد، کار درست و قابل قبولي است.

    درست
    نادرست

8)يک رابطه عاطفي سالم بر پايه يک جذابيت فيزيکي قوي استوار است.

    درست
    نادرست

9) اين حق را داريد که گاهي «نه» بگوييد، بدون اينکه احساس گناه کنيد.

    درست
    نادرست

10) طبيعي است که وقتي براي مدتي نبوديد، همسرتان از شما، براي داشتن رابطه زناشويي بيشتر، متوقع باشد.

    درست
    نادرست

حالا پاسخ‌هاي درست را ببينيد و بررسي کنيد به چند سوال پاسخ درست داده‌ايد.

1) نادرست. هيچ کس نمي‌تواند ذهن کسي را بخواند. اينکه تصور کنيد هر چيزي را که همسرتان به آن فکر مي‌کند، مي‌دانيد، مي‌تواند خطرناک باشد و منجر به سوء برداشت شود.

2)نادرست. حسادت اغلب از فقدان عزت نفس و حس ناامني سرچشمه مي‌گيرد و ممکن است منجر به سلطه‌جويي و انحصارطلبي شود. نياز هميشگي به دانستن اينکه طرف در هر لحظه کجاست و دقيقا چه مي‌کند، نشان‌دهنده بي‌اعتمادي و بي‌احترامي يک زوج است.

3) نادرست. وقتي يک رابطه عاطفي را شروع مي‌کنيد، بايد بتوانيد در کنار آن به ديگر بخش‌هاي زندگي‌تان هم ادامه دهيد. عشق واقعي به انسان اجازه مي‌دهد به عنوان يک فرد مستقل و مبتکر به روند تکاملش در زندگي ادامه دهد، از رابطه عاطفي‌اش لذت ببرد و در عين حال به ديگر حوزه‌هاي زندگي‌اش مثل کار، خانواده، تحصيل، دوستان و …، بپردازد.

4)نادرست. اين خيلي مهم است که واضح و روشن راجع به مشکلاتتان بحث کنيد، چه بسا که در نتيجه همين بحث‌ها، يک راه‌حل عادلانه مورد قبول هر دو طرف خلق شود. چنين بحث و گفت‌وگويي مستلزم يک گفت و شنود دوطرفه است، هر دو طرف بايد قادر باشند افکار منفي‌شان را در قالب يک ارتباط سازنده و بي‌محابا مطرح کنند.

5) نادرست. در مورد يک چنين ايده‌اي، همسران مي‌توانند گفت‌وگويي دوستانه داشته باشند و نظر هم را جويا شوند، ولي لازم نيست تمام علايقشان مشترک باشد. يک رابطه عاطفي سالم زماني ايجاد مي‌شود که هر يک از زوج‌ها، بتواند بين فعاليت‌هايي که با همسرش انجام مي‌دهد و آنهايي که بدون او انجام مي‌دهد، تعادل برقرار کند.

6) درست. در يک رابطه سالم، هر دو طرف به هم اعتماد دارند و احترام مي‌گذارند. زماني که اعتماد از بين برود، به سختي مي‌شود رابطه را حفظ کرد.

7) نادرست. اينکه سعي کنيد همسرتان را تغيير دهيد يا به خاطر او، تغييرات شديد و اساسي در خودتان ايجاد کنيد، مي‌تواند علامت سوءاستفاده باشد. رابطه سالم زماني شکل مي‌گيرد که فرد، طرف مقابل را با تمام خوبي‌ها و بدي‌هايش مي‌پذيرد؛ بي‌آنکه تلاشي در تغيير او کند.

8) نادرست. جذابيت جنسي تنها بخش کوچکي از يک رابطه خوب است. ديگر جنبه‌هاي مثبت يک رابطه شامل صداقت، اعتماد، احترام، ارتباط متقابل، شوخ طبعي، آزادي و صبوري است.

9) درست. هيچ کس نبايد به دليل «نه» گفتن احساس گناه کند. عزت نفس سالم، خودباوري و داشتن دلايل منطقي براي گفتن «نه» کمک مي‌کند تا کمتر احساس گناه کنيد. براي داشتن يک ارتباط بي‌محابا و جسورانه تمرين کنيد؛ اين کار کمک مي‌کند بتوانيد در مواقع ضروري «نه» بگوييد.

10) نادرست. همسرتان هرگز نبايد در مورد داشتن رابطه زناشويي از شما توقعات غيرطبيعي باشد. هرکسي در اين مورد قابليت‌ها و محدوديت‌هاي خودش را دارد که همسرش وظيفه دارد به آنها احترام بگذارد. اينکه شخص بتواند وقتي به هر دليل آمادگي ندارد، با امنيت به همسرش در اين خصوص «نه» بگويد، شاه‌کليد داشتن يک رابطه سالم است.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 79
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

 سعی کنید اشتباه خود را دیگر تکرار نکنید و جبران کنید گذشته ای را که مرتکب شدید*

 به خود لبخند بزنید و خود راببخشید .گاهی این اشتباهات درس های اموزنده ای برای ما به ارمغان می اورد* .

 کسی را در مقابل خود قرار ندهید و همه را دوست و همراه خود بدانید .از گذشته و مشکلاتش سخنی به میان نیاورید* .

 سعی کنید قوی باشید و توانمندی های خود را به خانواده نشان دهید .گریه کردن و افسوس خوردن دردی را دوا نمی کند* .

 به آنها بگویید که از اشتباهاتتان درس های زیادی اموخته اید و از خانواده خود عذر خواهی کنید .همیشه دری برای گشوده شدن هست اما باید کوفته شود* ….



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 71
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
توصیه هایی برای دختران دم بخت

تکلیف‌تان را روشن کنید
 اگر می‌خواهید فرد مورد نظرتان را به ازدواج ترغیب کنید، قبل از هرچیز باید بدانید که چه نسبتی با او دارید. آیا او به شما توجه دارد؟ آیا روابط تان از فاز رسمیت همکاری و آشنایی و همکلاسی بودن فراتر رفته اما هنوز به مرحله ای که پیشنهاد بدهد نرسیده؟ آیا حرفی از ازدواج میان شما رد و بدل شده یا برنامه‌ای در این مورد ریخته‌اید؟
 باید از خود بپرسید که آیا او آمادگی شروع زندگی مشترک را دارد؟ برای دانستن اینکه آیا او هم علاقه‌ای به ازدواج با شما دارد یا خیر، می‌توانید از کسی که به او نزدیک است کمک بگیرید. دوست صمیمی او یا دوست مشترک‌تان می‌تواند نقش واسطه را ایفا کند. اما یادتان نرود که این واسطه باید بی‌طرف باشد و نسبت به ازدواج شما هم نظری مثبت داشته باشد. پرسش و صحبت در مورد ازدواج یا سۆال کردن در این مورد که آیا برای آینده تصمیمی داری یا نه، از مسئولیت‌های این واسطه است. برایش توضیح دهید که در این گفت‌وگو، نباید اشاره مستقیمی به  شما داشته باشد.

نیمه رسمی باشید
 اگر سراغتان آمد و خواست بیشتر با شما آشنا شود، باید از همان آغاز هدف رابطه را مشخص کنید و برای مطلع کردن خانواده ها برنامه و نقشه داشته باشید. روشن بودن تکلیف هر دوی شما، بسیاری از مشاجراتی که ممکن است در این دوران میان شما فاصله بیندازد را از میان می‌برد و از آنجا که هر دوی شما برای هدفی مشترک انرژی صرف کرده و تلاش می‌کنید، مانع از دلسردی و تردیدتان می‌شود.

 از یاد نبرید فشار آوردن و انتظار عجله از طرف مقابل، داشتن جایگاه شما را در چشم او پایین می‌آورد. اگر مردی که به او علاقه‌مند شده‌اید، سعی کرد به شما نزدیک شود و در عین حال از شما مهلتی برای رسیدن به اهدافش خواست و قرار بر این شد که بعد از تحقق برنامه‌هایش به خواستگاری‌تان بیاید، چاره‌ای جز انتظار ندارید. اما این انتظار را در چهارچوبی خانوادگی تا حدودی رسمیت بدهید. در این حد که خانواده ها از حضور فردی به عنوان خواستگار آینده شما مطلع باشند و دورا دور او را بشناسند.

 در این مدت بهتر است میزان تلاش او برای تحقق وعده‌هایش را زیر ذره‌بین بگذارید. اگر بعد از این مدت هم بهانه‌تراشی و دلایلی را مطرح کرد که از نظر شما و اطرافیان‌تان قابل‌قبول و منطقی نبودند، بدانید که شما در حال ازدست دادن فرصت خود برای ازدواج هستید و بیهوده به این ارتباط دل بسته‌اید. اما اگر توضیحات او قانع‌کننده به نظر رسید و موضوعات مهمی مانند به اتمام نرسیدن تحصیل یا رفتن به خدمت سربازی یا عدم آمادگی اولیه مالی را مطرح کرد، باتوجه به شرایط سنی شما و مقدار زمانی که لازم دارد، تصمیم بگیرید.

  شما خواستگاری نکنید
 بهتر است به صورت نا محسوس خواسته‌تان را بیان کنید. پیشنهاد مستقیم ازدواج از طرف یک خانم در کشور ما چندان مرسوم نیست و آغازگر مشکلات دیگری در رابطه می شود، اما یک پیشنهاد غیرمستقیم، می‌تواند شما را چند قدمی جلوتر ببرد و تکلیف‌تان را تا اندازه‌ای روشن‌تر کند. اگر شما به یک مرد به صورت مستقیم پیشنهاد ازدواج دهید، معمولا حالات دفاعی به خود می‌گیرد و عقب‌نشینی می‌کند، بنابراین بهتر است زمینه را مهیا کنید و کمی به انتظار بنشینید. برای شروع می‌توانید به ایده‌هایی که در زمینه ازدواج دارید اشاره کنید یا از اینکه ارتباط هدفدار را می‌پسندید صحبت کرده و به عکس‌العمل‌های او خوب توجه کنید. اگر مردی که حرف‌های شما را می‌شنود، صحبت را عوض کرد یا نشان داد که کاملا عکس شما فکر می‌کند، بهتر است وقت خود را تلف نکنید!

  رابطه را بی‌دلیل کش ندهید
 زمان ازدواج دختر و پسر متفاوت است و بسیاری از دختران با عبور از یک محدوده سنی شانس کمتری برای ازدواج با کسی که سن و شرایط مناسب را داشته باشد پیدا می‌کنند. گذشت زمان طولانی و بیشتر از 1تا 2سال به انتظار خواستگاری رسمی او نشستن، مشکلات بسیاری را در یک رابطه ایجاد می‌کند. بعد از چنین زمانی، احتمال اینکه طرف مقابل شما پشیمان شود یا انتظار خانواده ها سر بیاید و رابطه به تنش کشیده شود زیاد است. اگر با هم قرار ازدواج گذاشته‌اید، می‌توانید بعد از گذشتن مدتی از او بخواهید در جلسات مشاوره پیش از ازدواج شرکت کند.

این مرد فریبتان می دهد!
 واژه‌هایی را که به زبان می‌آورد زیر ذره‌بین بگذارید. کسی که می‌گوید «من اهل ازدواج نیستم اما چون تو را دوست دارم حاضرم برای همیشه با تو بمانم!» فرد مسئولیت‌پذیری نیست و هدفی جز وقت گذرانی از رابطه با شما ندارد. خیلی سریع و مقتدرانه این رابطه را قطع کنید و به زندگی خود برگردید. موردهای ازدواج را به خاطر چنین مردی از دست ندهید.
 کسی که توان پذیرفتن مسئولیت را ندارد، حتی اگر با اصرار شما به خانه مشترک وارد شود، نمی‌تواند زمینه یک زندگی موفق و آرام را فراهم کند. پس گمان نکنید که همه ماجرا به نشستن پای سفره عقد ختم می شود. زندگی با یک فرد بی‌مسئولیت، از انتظار برای به‌دست آوردن او هم زجرآورتر است.
 به جای نادیده گرفتن نشانه‌ها و امید بستن  بی‌دلیل سنگ‌های‌تان را با او وا بکنید. اگر او از دادن جواب صریح به شما طفره می‌رود، بیشتر مراقب باشید! شاید پای یک بازی در میان است و این فرد تنها می‌خواهد زمان بیشتری را در کنار شما صرف کند. برخی از آقایان نه حاضر به پذیرفتن مسئولیت ازدواج هستند و نه حاضرند از طرف مقابل جدا شوند.

  در گوشی با دخترخانم ها!
 وقتی می خواهید مردی را به سمت خود جذب کنید چند نکنه مهم را باید به یاد داشته باشید:
 تمایل نشان دادن به کسی با آویزان او شدن فرق دارد. در عشقتان درماندگی نشان ندهید. مردان از زنان وابسته و شخصیت های آویزان به شدت می ترسند و احساس خفگی می کنند و خیلی زود از رابطه استعفا می دهند.
 طوری رفتار کنید که همه زیر و بم زندگی تان، شخصیتتان و درونیات شما کف دست او نباشد. او باید بداند شما قله های فتح نشده زیادی در شخصیتتان دارید و بهتر است همه صمیمت ها را با او تجربه نکنید تا بداند نیاز دارد شما را بیشتر بشناسد و برای این کار، باید بیشتر و جدی تر به شما نزدیک شود و این تنها از راه ازدواج ممکن است. انگیزه کشف و تصاحب همیشه یک مرد را در مدار یک زن قرار می دهد.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 97
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 23 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
جدایی در دوران عقد، چرا و چگونه؟

ازدواج فقط حلقه به دست کردن و تعیین مراسم روز ازدواج نیست. درست زمانی که حتی فکرش را هم نمی کنید، بروز بعضی مشکلات ممکن است عرصه زندگی را حتی در دوران عقدو زمانی که کارت های عروسی تان را بین اقوام پخش کرده اید، چنان به شما تنگ کند که عطای بودن با همسرتان را به لقایش ببخشید. به همین علت روانشناسان به دخترها و پسرها توصیه می کنند که با شناخت کامل همسر خود را انتخاب کنند تا دوران نامزدی و عقد را به سلامت طی کنند و به خانه بخت بروند.

عروسی

با این حال جلوی ضرر را هر وقت بگیریم منفعت است و حتی در دوران نامزدی و عقد هم اگر با بعضی نقایص جدی شخصیتی و رفتاری در طرف مقابلتان روبرو شدید، باید برای ازدواج و ادامه رابطه با چنین فردی، تردید کنید.

با این حال این نسخه ای برای همگان نیست و شاید زوج هایی هم باشند که با وجود چنین مسائلی ازدواج می کنند و یک عمر هم با تمام مشکلات ناشی از چنین نقایصی می سازند. پس تصمیم با خودتان است.

چراغ های قرمز: شاید لازم باشد جدا شوید

اگر در دوران عقد متوجه شدید که همسرتان درگیر یکی از بیماری های جسمی یا روانی است، قبل از جدا شدن یا ادامه زندگی با همسرتان، حتما با پزشک یا یک مشاور و روانشناس در مورد نوع بیماری و علائم آن، نحوه زندگی با او، اقداماتی که می توان برای بهبودش رایط انجام داد و عوارضی که در آینده با آن روبرو خواهید شد و … صحبت کنید.

۱- ابتلا به بیماری های سخت: بعضی از بیماری ها بسیار هشدار دهنده اند و برای زندگی با مبتلایان به این بیماری ها باید همه چیز را در نظر بگیرید. برخی از ابین بیماری ها عبارتند از: ایدز، هپاتیت C، تومور و سرطان های کشنده پیشرونده. کسی که قرار است با یک فرد مبتلا به بیماری های سخت ازدواج کند، باید بداند که زندگی زناشویی اش ممکن است چندان طولانی نباشد و همسرش بعد از مدتی فوت کند. وقتی طرف مقابل قرار نیست مدت زیادی زنده بماند، همسرش قبل از اینکه وارد فاز سوگواری شود، باید مرحله پیش سوگواری را بگذراند که اصلا کار ساده ای نیست. ضمن اینکه بیماری هایی مانند ایدز و هپاتیت C به شدت مسری اند و فرد باید احتمال آلوده شدن خودش را به این بیماری ها بدهد.

۲- تشخیص اسکیزوفرنی: اسکیزوفرنی از جمله بیماری های عصبی روانی مزمن و جدی است که روی کل شخصیت فرد تاثیر می گذارد و شایع ترین سن ابتلا بین ۱۵ تا ۳۰ سالگی است. ساختمان مغز این بیماران طبیعی است ولی بعضی از مواد شیمیایی آن عملکرد طبیعی ندارند، به طوری که افزایش و یا کاهش ترشح این مواد اختلالاتی در رفتار، تفکر و هیجان های بیمار ایجاد می کند و در مرحله حاد فعالیت های هیجانی، رفتاری، فکری و به طور کلی عملکرد طبیعی خود را از دست می دهد.

نشانه های بیماری در افراد مختلف متفاوت است ولی اغلب شامل افسردگی، رفتار عجیب و غریب، تحریک پذیری، خواب زیاد یا عدم توانایی در خوابیدن، گوشه گیری، خصومت بی دلیل، فراموشی نشان دادن واکنش شدید در بحران ها، عدم توانایی در گریه کردن یا گریه های شدید، استفاده از الکل و مواد مخدر، تراشیدن موهای سر و بدن و خودکشی می شود. آنها معمولا چیزهایی را می بینند و می شنوند که برای بقیه قابل رۆیت و شنیدن نیست.

برخی از مبتلایان به اسکیزوفرنی برای کنترل علائم بیماری خود باید همیشه دارو مصرف کنند، برخی دیگر مدت زمان مصرف دارویشان کوتاه است و بالاخره عده ای که بیماری آنها در پی استرس حاد نظیر بیماری جسمی با زایمان شروع شده ممکن است طی مدت زمان کوتاهی بهبود پیدا کنند.

۳- اطمینان از اعتیاد به مواد مخدر: معتادان به مواد مخدر و محرک، حتی اگر سم زدایی کنند، بدنشان هرگز مثل سابق و قبل از مصرف مواد مخدر نمی شود. اینها تا زمانی که یک مقدار مشخص مواد مخدر به بدنشان نرسد، نمی توانند عملکرد طبیعی داشته باشند اما باید به این نکته توجه داشته باشیم؛ چون زوج ها در دوران عقد ارتباط مستمری با هم ندارند، اگر یکی از دو طرف اعتیاد داشت، دیگری به راحتی متوجه آن نمی شود؛ مگر اینکه با هم به سفر بروند یا ارتباطشان نزدیکتر شود اما در هر صورت و در شرایط عادی که دو طرف با هم معاشرت عادی دارند، نمی توان به راحتی تشخیص داد که فرد مصرف کننده مواد مخدر است یا نه.

۴- فاش شدن بزهکاری: انجام رفتارهای خلاف شأن مثل اینکه خانم بفهمد درآمد شوهرش از راه کسب حرام است یا در کار قاچاق است هم از جمله مسائلی است که خانم می تواند در همان دوران عقد رابطه را تمام کند.

چراغ های نارنجی: حتما باید مشاوره کنید

افراد مبتلا به برخی بیماری های جسمی مانند تالاسمی ماژور. هموفیلی، صرع و ام.اس: این دسته از بیماری ها به سختی خوب می شوند و همین مسئله باعث می شود تا زندگی برای کسی که با فرد مبتلا به یکی از این بیماری ها زندگی می کند، خسته کننده شود. اینها با یکسری محدودیت ها در زندگی مواجه هستند و اگر قرار است وارد زندگی مشترک با فردی شوند، شخص مقابلشان باید به این نکته آگاه باشد که عملکرد افراد مبتلا به صرع یا ام. اس ممکن است در طول زندگی و مراودات اجتماعی کاهش پیدا کند. این کاهش عملکرد مشکلاتی را برای دو طرف این زندگی در پی دارد.

۱- پارانویا: ویژگی اصلی مبتلایان به پارانویا، عدم اعتماد آنها به دیگران، بدگمانی و بدبینی است. این اختلال بین آقایان شایع تر است و فرد مبتلا، سوءظن بیمارگونه دارد و مدام به همسر خود شک می کند. زندگی با چنین فردی هم سخت است. چرا؟ چون فرد مقابل مدام به این فکر می کند که تا کی باید او را توجیه کنم؟ اینها اهل جر و بحث هستند و خشک و عصبی اند. ضمن اینکه بدبینی بیش از حد ممکن است منجر به خشونت یا اختلالات رفتاری دیگر هم شود.

۲- اختلال شخصیت مرزی: این دسته از افراد به قدری بی ثبات هستند که اگر اتفاقی بیفتد دنیا را یا سیاه می بینند یا سفید و نگاهشان خاکستری نیست. نشانه هایی همچون روابط بین فردی بسیار بی ثبات، خشم شدید و نزاع های مکرر بدنی، بی ثباتی عاطفی، خرج کردن افراطی، سوء مصرف مواد، رابطه جنسی نابهنجار، رانندنگی بی مهابا، زیاد خوردن و اقدام مکرر به خودکشی کردن که شکل فریبکارانه دارد، از ویژگی های مهم این اختلال است.

اگر پنج علامت از علائم گفته شده را فردی داشته باشد او یک بیمار مرزی یا بوردرلاین است. این دسته از افراد به محض اینکه بحث کوچکی بین آنها و همسرشان در می گیرد یا اتفاق جزیی می افتد؛ بلافاصله دست به خودکشی می زنند تا دیده شوند.

۳- اختلال شخصیت هیستیریونیک (نمایشی): اینها هم جزو تهدیدکننده ها محسوب می شوند. رفتار آنها نمایشی است. شخصیت های نمایشی هم در مردان و هم زنان دیده می شود ولی در خانم ها به مراتب بیشتر است. پوشش ظاهری و حتی آرایششان با بقیه زنان فرق دارد و با این کار دوست دارند خودشان را بیش از پیش مطرح کنند. در مرحله بعدی بیمار از واقعیت های ذهنی و بیرونی دور می شود و اصلا هویت خود را فراموش می کند یا موقتا برای آرامش خود موضوعی را که بار سنگین عاطفی داشته باشد از یاد برده و دست به دامن انکار می شودو با این کار در قالب شخصیت دیگری قرار می گیرد و خود را چیز دیگری نشان می دهد.

۴- دست بزن: هر چند تنش ها و بحران های موجود در دوران عقد به ندرت به برخوردهای فیزیکی و کتک منتهی می شود، با اینحال اگر جر و بحث در مورد مسائل جزیی و کوچک منجر به کتک زدن شود و یا موضوع کتک زدن چندین بار تکرار شود، حتما باید به این رابطه خاتمه داد، چون چنین شخصی نمی تواند خشمش را کنترل کند. چه بسا این کتک زدن در آینده به قتل هم منجر شود.

۵- اختلال دو قطبی: پر بودن خانه از انبوه کارهای نیمه تمام یکی از ویژگی های اختلال دو قطبی است. این افراد معمولا قادر به تمرکز روی یک کار نیستند و میلیون ها کار را شروع می کنند بدون اینکه بتوانند آنها را تمام کنند. آنها یا در فاز افسردگی هستند و یا در فاز هیجان که در هر دو فاز رفتارهای غیرعادیدارند. اینها معمولا مشکل خواب دارند. در فاز افسردگی زیاد می خوابند و همیشه احساس خستگی می کنند اما در فاز جنون و هیجان به اندازه کافی نمی خوابند اما هیچ وقت احساس خستگی نمی کنند.

۶- وسواس: وسواس یک فکر، تصور، احساس یا حرکت مکرر مضر و اعصاب خردکنی است که با نوعی احساس اجبار و علاقه به مقاومت در برابر آن همراه اوست. وسواس، تعادل روانی و رفتاری را از بیمار گرفته و باعث می شود تا او در سازگاری با محیط دچار مشکل شود. در بیمار مبتلا به وسواس نشانه هایی همچون شک و تردید، ترس، دقت و نظم افراطی، اجبار، احساس بن بست، لجبازی دیده می شود و در مواردی این علائم خود را به شکل دله دزدی، آتش زدن جایی، درآوردن لباس، بیقراری، بهانه گیری، بی خوابی، بدخوابی، بی اشتهایی، و … نشان می دهد. مشاهده این علائم در فرد وسواسی به قدری عجیب است که این احساس به اطرافیانش داده می شود که نکند او دیوانه شده باشد.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
به این دلایل از روابط جنسی در دوران نامزدی بپرهیزید

اگر شما به یک رابطه جدی و بلند مدت (ازدواج) می اندیشید بهتر است رابطه جنسی را به پس از ازدواج موکول کنید. به دلایل زیر:

۱- افراد مختلف نسبت به رابطه جنسی دید متفاوتی دارند:
رابطه جنسی برای آنان میتواند به مفهوم تعهد، سرگرمی، لذت صرف، صمیمیت و یا هیچ چیز باشد. بهتر آنست که شما تا زمانی که شناخت کافی نسبت به فرد و نحوه نگرش وی به سکس پیدا نکرده اید اقدام به برقراری رابطه جنسی نکنید. زیرا برای مثال اگر شما به سکس به دید تعهد و صمیمیت بنگرید و به امید آنکه با برقراری رابطه جنسی محبوب خود را از دست نخواهید داد و به عکس از نظر  فرد محبوب شما سکس یک لذتجویی صرف باشد آنوقت اندوه بزرگ و سرنوشت غم انگیزی را برای خود رقم زده اید.
 
 
۲- صرفنظر از آنکه شما چگونه می اندیشید، رابطه جنسی پیامدها و تاثیرات شگرف و مهمی را در بر خواهد داشت.
 

۳- رابطه جنسی احساسات شما را تحت الشعاع قرار داده و آنها را تشدید، لجام گسیخته و یا منحرف میسازد: مغز انسان در سیر تکاملی خود به گونه ای طراحی گردیده است که هنگام مواجهه با موقعیتهای امکان  برقراری رابطه جنسی همچون شرایط تهدید آمیز مواد شیمیایی خاصی را آزاد میسازد که روند اندیشیدن را متوقف میسازند. در واقع شما را ناخودآگاه به برقراری رابطه جنسی هدایت میکند تا شما قادر باشید با تولید مثل به بقاء خود ادامه دهید. اما آیا این موقعیتها همان جایی ست که شما میخواهید با یک فردی که شناخت چندانی از وی ندارید باشید؟ بنابراین در مرحله تعیین کننده شناخت فرد شما از هوشیاری کافی برای اتخاذ تصمیمات منطقی برخوردار نخواهید بود.
 

۴- رابطه جنسی مواد شیمیایی “پیوند دهنده” و “دلبسته کننده” آزاد میسازد: برقراری رابطه جنسی در دو جنس موجب آزاد سازی مواد شیمایی میگردد که احساس دلبستگی را در آنها پدید می آورد. آیا شما میخواهید اجازه دهید تا مواد شیمیایی مغز شما برای شما تصمیم گیری کنند که به چه کسی دلبستگی پیدا کنید؟ دست نگه دارید شما با این کار رنج بزرگی را به جان خواهید خرید زمانی که باید از شریک خود جدا گردید اما به سبب برقراری رابطه جنسی به وی دلبسته شده اید.

۵- رابطه جنسی دامنه انتخاب شما را محدود میسازد: رابطه جنسی شما را ملزم میسازد تا شتابزده و خیلی زود هنگام در مورد رابطه تان تصمیم بگیرید و سناریوی دهشتناک تر آنکه  باردار بودن، شما را در امر تصمیم گیری و انتخاب در تنگنا قرار دهد. هنگامی که با شریک خود رابطه جنسی برقرار نکرده باشید آسانتر میتوانید خود را از یک رابطه ناسالم بیرون بکشید.

۶- انتظار و پیش بینی استرس زاست، اما شیرین و مهیج: یکدیگر را از آن محروم نسازید. این در سرشت انسان است که چیزی را که با تلاش و انتظار بیشتر بدست می آورد، بیشتر هم قدرش را می داند. همچنین رابطه جنسی زود هنگام مرحله خیالپردازیها و رویاهای ما نسبت به محبوبمان را عملا حذف میکند و شور و هیجان عاشقی را کمرنگ و کسالت بار میسازد.

۷- برقراری رابطه جنسی زود هنگام و شتابزده بر عدم خویشتنداری و فقدان احترام دلالت دارد: زمانی که شریک شما این فرصت را به شما نمیدهد تا پس از شناخت کافی  و مبتنی بر عقل و رضایت کامل شما رابطه جنسی آغاز گردد و یا به شما تنها به یک ابزار جنسی مینگرد در واقع احترامی برای شما قائل نیست. همچنین عدم توانایی در کنترل غرایز در فرد میتواند گواهی بر بی ارادگی و خیانت کار بودن وی نیز باشد. اینگونه نتیجه گیری ها ممکن است کاملا غلط و نادرست باشد اما چرا باید یک موضوع پیچیده را بغرنج تر کرد؟

۸- پیشگیری از بیماریهای مقاربتی: شما هنگامی که نسبت به طرف مقابل خود شناخت کافی ندارید هرگز نباید ریسک کنید و خود را در معرض انواع بیماریهای آمیزشی قرار دهید.
 
۹- مردان بی انگیزه: یکی از مهمترین انگیزه های مردان از برقراری رابطه با جنس مخالف خود امید به برقراری رابطه جنسی با وی است. بنابراین دختران نباید زود هنگام و شتابزده اقدام به برقراری رابطه جنسی کنند زیرا با این کار ممکن است شانس خود را برای ازدواج با فرد به میزان زیادی از دست بدهند. همچنین دخترانی که خیلی زود به رابطه جنسی تن میدهند نزد مردان ارج و قربی نخواهند داشت.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 49
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
راه های شناخت آقایان در دوران نامزدی

اگر دختری در سنین ازدواج هستید، بهتر است مردان را بهتر بشناسید…

شناخت روحیه مردان نه تنها مشکلات زوجین را کم می کند بلکه باعث برقراری رابطه بهتر بین آنها می شود. روان شناسانی که نقش جنسیت را در برقراری ارتباط مطالعه می کنند، این ۱۲ نکته را در مورد شناخت مردان با اهمیت می دانند.

۱ مردان در مورد احساسشان صحبت می کنند اما…

مردان ترجیح می دهند درمورد احساساتشان غیرمستقیم صحبت کنند. پس از نامزدتان بخواهید برنامه اش را برای تعطیلات آخر هفته بگوید یا اینکه فکر و تصور خود را در مورد شما و اولین باری که شما را ملاقات کرده است، بیان کند. پاسخ او روشن می کند احساسش چیست و این گونه خود را به شما نزدیک تر می بیند.

۲ مردان با کارهایشان دوست داشتن را بیان می کنند.

بیشتر مردان ترجیح می دهند احساسات و حس دوست داشتن را با انجام برخی کارها بیان کنند، مثلا وقتی وسایل خراب خانه را تعمیر یا حیاط را تمیز می کنند یا سطل زباله را بیرون می برند، دوست داشتن خود را نشان می دهند. حتی خرید کردن برای خانه و زیباسازی محیط آن هم بیانگر این است که شما را دوست دارد.

۳ مردان ازدواج را جدی می گیرند.

مردان معمولا از ابراز سریع نظر خود واهمه دارند. شواهد نشان می دهد آنها ازدواج را بیشتر جدی می گیرند ولی ممکن است مدت طولانی تری طول بکشد تا احساس خود را بیان کنند زیرا می خواهند مطمئن شوند کاری که انجام می دهند، درست است.
نتایج یک بررسی روی مردان متاهل نشان داد وقتی مردی با اطمینان کامل تصمیم به ازدواج می گیرد، همه جوانب را بررسی کرده و بیشتر معیارها را مطابق میل خود می بیند. ۹۰ درصد مردان می گویند اگر قرار باشد دوباره ازدواج کنند، با همین همسرشان ازدواج خواهند کرد.

۴ او یک شنونده واقعی است.

بیشتر ما خانم ها وقتی حرف های دیگران را گوش می کنیم معمولا با حرکات اشاره و بدن و گفتن کلماتی مثل بله یا نه یا می دانم به آنها نشان می دهیم به حرف هایشان گوش می دهیم. این اشاره ها، بخشی از نظر و درک ما را به فردی که در حال صحبت است، منتقل می کند
اما این در مورد مردان صدق نمی کند. وقتی که با نامزد خود صحبت می کنید و چیزی نمی گوید یا حرکتی از او نمی بینید، به معنی آن نیست که گوش نمی دهد بلکه ترجیح می دهد ساکت باشد و درمورد آنچه شما می گویید، فکر کند.

۵ مردان بیشتر عمل می کنند.

مردان روابطشان را با عمل تقویت می کنند، نه احساس. بسیاری از مردان، با انجام فعالیت هایی مانند ورزش و پیاده روی همراه نامزدشان سعی می کنند به او نزدیک تر شوند.

۶ مردان زمانی را برای خود می خواهند.

اگرچه مردان سعی می کنند در بسیاری از فعالیت های خانواده مشارکت کنند اما همه آنها نیاز دارند زمانی مخصوص خود داشته باشند. زمانی که تنها در گوشه ای بنشینند و تفکر کنند. اگر چه مردان از
انجام بازی شطرنج، باغبانی یا رفتن به باشگاه ورزشی لذت می برند اما مثل همه، گاهی دوست دارند کسی در کنارشان نباشد و به تنهایی به کارهای مورد علاقه شان بپردازند. وقتی هر یک از زوجین زمان و مکانی را برای تنهایی داشته باشند، بیشتر به هم علاقه مند خواهند شد.

۷ مردان مثل پدرانشان عمل می کنند.

اگر می خواهید بدانید مردی که قصد دارید با او ازدواج کنید چگونه مردی است و چه رفتاری دارد، به رفتارهای پدرش نگاه کنید. مردان نقش خود و رابطه با همسرشان را از پدرشان می آموزند. اگر می خواهید بدانید که چگونه با شما رفتار خواهد کرد، ببینید پدرش چه رفتاری با مادرش دارد.

۸ مردان زبان بدن را نمی دانند.

مردان کمتر درمورد زبان اشاره و حرکات بدن می دانند و تغییر لحن صدا و حرکات صورت برای آنها کمتر مفهوم دارد. همچنین ممکن است دیرتر ناراحتی زنان را که در چهره شان نمایان است یا پیام های اشاره ای و لحن صدا را تشخیص دهند، بنابراین اگر می خواهید مطمئن شوید پیام را دریافت کرده اند مستقیما آن را بیان کنید.

۹ واکنش مردان سریع تر است.

زنان در واکنش نشان دادن به برخی امور و کارها دیرتر از مردان عمل می کنند و مدت طولانی تری برای بیان واکنش و تفکر نیاز دارند. حتی ممکن است در مقابل مردان بیشتر احساس اضطراب و استرس داشته باشند اما مردان در مقابل حوادث واکنش سریع تری نشان می دهند بنابراین وقتی هنوز می خواهید درمورد مباحث شب گذشته صحبت کنید، ممکن است نامزدتان آن را از یاد برده باشد.

۱۰ مردان به قدردانی واکنش نشان می دهند.

قدردانی از همسر می تواند تفاوت زیادی در رفتارهای آنها و روابطشان ایجاد کند. مطالعه ها نشان می دهد وقتی از زحمات مردان قدردانی و به آنها ارزش گذاشته می شود، بیشتر سعی می کنند در انجام کارهای خانه و مراقبت از کودک خود را درگیر کنند و خود را تکیه گاه خواهند دانست.

۱۱ مردان، لذت بردن همسر خود را دوست دارند.

خوشحالی و شادابی یک زن برای همسرش بسیار بااهمیت است. یک مرد تا زمانی که همسرش درمورد احساسش صحبت نکند از آن باخبر نمی شود، بنابراین بهتر است احساسات و خواسته هایتان را بیان کنید. خواسته خود را صریحا بگویید، زیرا مردان طفره رفتن را دوست ندارند. اگر خواسته خود را واضح بیان کنید، نه تنها گوش می کند، بلکه از خشنود شدن شما احساس خوبی خواهد داشت.

۱۲ مردان نیاز دارند دوست داشته شوند.

اگر یک مرد احساس کند از سوی نامزد خود مورد بی محبتی قرار گرفته ، ممکن است به فرد دیگری متمایل شود تا رضایت او را جلب کند. برای پرهیز از این موضوع زنان باید نیازهای عاطفی نامزدخود را درک کنند و برای رفع نیازهای وی بکوشند.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
اشتباهاتی که دختران قبل از ازدواج مرتکب آن می شوند

برخی دختران به دلیل ویژگی‌های خاصی که دارند و افکار و عقاید اشتباه‌شان نمی‌توانند به موقعیت مطلوب ازدواجشان دست پیدا کنند. ما برای شما توصیه‌هایی داریم که ممکن است راه گشا باشد.

ازدواج دختر‌ها در ایران آنقدر‌ها هم ساده نیست. آن‌ها انتخاب شونده هستند و نمی‌توانند پیشقدم شوند. بنابراین ممکن است به هزار و یک دلیل از جمله دیده نشدن، در اجتماع نبودن، شرایط فردی و خانوادگی موقعیت دلخواه‌شان را برای ازدواج نداشته باشند اما این همه ماجرا نیست. برخی دختران به دلیل ویژگی‌های خاصی که دارند و افکار و عقاید اشتباه‌شان نمی‌توانند به موقعیت مطلوب ازدواجشان دست پیدا کنند.

ما برای شما توصیه‌هایی داریم که ممکن است راه گشا باشد.

خودِ واقعیتان باشید
یکی از متداول‌ترین اشتباهات افراد مجرد این است که سعی می‌کنند خودشان را برای طرفی که با او آشنا می‌شوند تغییر دهند. با این کار درمورد آنچه هستید با طرفتان رو راست و صادق نیستید و همین برایتان بعد‌ها مشکل ساز خواهد شد. اگر روشی که تا حالا پیش گرفته‌اید کار نمی‌کند، پس روشتان را تغییر دهید. یک کار متفاوت انجام دهید. سعی نکنید کسی باشید که نیستید، در عوض پهنه و گسترهٔ شخصیتتان را بیشتر کنید.

خودِ واقعیتان‌‌ همان خودی است که قبل از اینکه دنیا شما را عوض کند و به شما بگوید که چطور باشید و چطور نباشید، هیچ ترسی از قضاوت دیگران ندارد. خودِ ساختگی شما ماسک اجتماعی است که برای خوشنود کردن اطرافیان به چهره می‌زنید و اگر به دنبال یک رابطهٔ پردوام و همیشگی هستید، این ماسک به دردتان نخواهد خورد. پس به خودتان فرصت دهید تا خودِ واقعیتان را پیدا کنید.

گفتگوی درونیتان را تغییر دهید
مثبت فکر کنید و به آینده خوش بین باشید. سخت است اما غیرممکن نیست. ممکن است شما با افکار منفی که در سر می‌پرورانید، خودتان را برای شکست آماده کنید. فقط ۷ درصد از ارتباط، کلامی است. برای هر فکر شما، یک واکنش فیزیولوژیکی وجود دارد. مراقب سیگنال‌هایی که به بیرون می‌فرستید باشید. مثلاً در مکالمات غیرکلامی نومیدی و یاس به وجود می‌آید.

انتخاب کنید
ببینید با چه نوع شخصیتی می‌خواهید آشنا شوید و خودتان را در چنان محیط‌هایی قرار دهید. مثلاً اگر دوست دارید با مردی آشنا شوید که عاشق طبیعت است، پس به آنجا بروید.

شاد باشید
یادتان باشد که برای کامل شدن لازم نیست حتماً با کسی وارد رابطه شوید. اگر تنها و شاد باشید بهتر از این است که با کسی همیشه غمگین و گرفته زندگی کنید. مهم‌ترین رابطه ممکن، رابطهٔ شما با خودتان است.

دیده شوید
خودنمایی نکنید اما در فضایی قرار بگیرید که امکان دیده شدنتان وجود دارد. قابلیت دسترسی خودتان را بسنجید. ببینید آیا خودتان را در شرایطی قرار داده‌اید که با کسی آشنا شوید؟ آیا یک نفر اگر بخواهد چهار قدم با شما راه برود باید خودش را زیر چرخ‌های ماشینتان بیندازد؟ در محیط‌های اجتماعی مناسب، جمع‌های خانوادگی رفت و آمد دارید یا نه، گاردتان را بسته‌اید و طوری رفتار می کنید که همه از عاقبت سلام علیک کردن با شما می‌ترسند؟

ناامید و درمانده رفتار نکنید
به خودتان این پیام را بفرستید که می‌خواهید وارد یک آشنایی سالم منتهی به ازدواج، و نه یک رابطه خطرناک شوید. مجبور نیستید خود را وارد یک آشنایی یا تعامل کنید. شما انتخابگر هستید و کسی را که مناسب خود بدانید انتخاب خواهید کرد.

ارزش‌های ارتباطی در فرد
در آشنایی پیش از ازدواج هم مثل سایر جنبه‌های زندگی، روحیه و منش رفتاری شما به‌‌ همان اندازه اعمالتان اهمیت دارد. اگر ارزش‌هایی را که در زیر به آن‌ها اشاره می‌کنیم سرمشق زندگی خود قرار دهید، خواهید دید که کم کم با صداقت، راستی، عشق و اشتیاق بیشتر زندگی می‌کنید. و این روح زندگی به رابطه‌تان خواهد دمید.

مالک رابطه‌تان باشید
شما کاملاً مسئول رابطه‌تان هستید. نباید فکر کنید که قربانی هستید و از این رابطه زجر می‌کشید چون طرف رابطه‌تان همانی نیست که می‌خواهید. فقط وقتی دست از این طرز تفکر بردارید قادر خواهید بود خود را فردی توانمند و با نفوذ در رابطه بدانید.

خطر زخم خوردن را بپذیرید
اجازه ندهید ترس بر زندگی شما مستولی شود. خواستن، بیرون رفتن و امید داشتن شما را آسیب پذیر می‌کند. وقتی خود را روی این خط بیندازید، این احتمال هست که به آنچه می‌خواهید دست پیدا کنید و خواه ناخواه احتمال این هم وجود دارد که به خاطر اینکه به آنچه خواسته‌اید نرسیده‌اید، آسیب ببینید. اما نباید خودتان را ببازید.

طرفتان را بپذیرید
اگر طرفتان ببیند که شما او را پذیرفته‌اید، توانایی نزدیک شدن به شما را پیدا می‌کند. دو زوجی که به سمت همدیگر در حرکتند، به جای اینکه به خاطر ترس از زخم خوردن به دنبال یک جای امن بگردند، احتمال زیادی وجود دارد که با هم تلفیق پیدا کنند.

اعتماد به نفس طرفتان را بالا ببرید
باید روحیه پذیرش را در عمل بیاورید. این جرات و خلاقیت را پیدا کنید که چطور حس اعتماد به نفس طرف مقابلتان را بالا ببرید، حتی وقتی که مجبورید او را نقد کنید. به این وسیله محیط بهتری برای پرورش ایجاد می‌کنید و طرفتان هیچ علاقه‌ای به ترک شما نشان نخواهد داد.

ناکامی‌هایتان را بیرون بریزید
ناکامی‌هایتان را بررسی کنید و درمقابل این وسوسه که آن‌ها را در طرفتان خالی کنید مقابله کنید. وقتی تشخیص دهید که نقاط منفی که در طرفتان می‌بینید،‌‌ همان چیزهایی است که در خودتان می‌بینید، مطمئناً طریقهٔ رابطه‌تان را با او تغییر خواهید داد.

روراست و صادق باشید
هیچ چیز بد‌تر از یک رابطهٔ ناهمخوان نیست. رابطه‌ای که فرد حرفی می‌زند اما با رفتار و منشِ غیرکلامی خود چیزی کاملاً متفاوت با آن را می‌رساند. سعی کنید احساساتتان را رشد یافته و مسئولانه ابراز کنید. با صادق بودن در مورد احساساتتان، رابطه‌تان را بر پایهٔ راستی و درستی بنا می‌کنید نه دروغ و ریا.

به جای حق به جانب بودن، شاد باشید
سعی نکنید کارهایی که در رابطه انجام می‌دهید را برمبنای کارآمد بودن آن کار‌ها بسنجید. مثلاً سعی نکنید همیشه و همیشه این را به اثبات برسانید که شما بیشتر از طرفتان می‌فهمید. در عوض شکیبایی، درک، و دلسوزی از خود نشان دهید که در رابطه‌تان دشمنی هم ایجاد نمی‌کند. پس به جای حق به جانب شدن، سعی کنید در کنار هم شاد و خوشحال باشید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 64
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
قاب گوشی شخصیتتان را لو می دهد

 تا به حال به قاب گوشی‌های آدم‌های مختلف توجه کرده‌اید؟هر کدام رنگ و مدلی مخصوص به خود دارد. برخی پر زرق وبرق و با رنگ‌های تند و برخی ساده و با رنگ‌های تیره و خنثی. آیا این نوع انتخاب قاب گوشی می‌تواند نشان‌دهنده ویژگی‌های شخصیتی خاصی در فرد باشد؟
 به طور حتم جواب مثبت است چرا که هر کدام از انتخاب‌های آدم‌ها نشان‌دهنده موردی در ناخودآگاه و یک ویژگی شخصیت است. با خواندن این مطلب می‌توانید از این به بعد با دقت به قاب گوشی دیگران یا حتی خودتان متوجه شوید که پشت چنین انتخابی چه چیزهایی نهفته است و بدون شک شناخت بهتر خود و دیگران ارتباط‌ها را آسان‌تر و موثرتر می‌کند.

قاب سفید و روشن:
پر از انرژی مثبت هستید

اگر از افرادی هستید که رنگ‌های سفید و روشن را دوست دارید و حتی می‌خواهید برای گوشی موبایل خود قابی با رنگ روشن انتخاب کنید باید بگوییم احتمالا انسان خوش قلبی هستید وهمیشه به دنبال دوست می گردید.از تکیه کردن به دیگران هم چندان خوش‌تان نمی‌آید و از کودکی روی پای خود بزرگ شده‌اید. در موقعیت‌های کاری، همیشه در حال ساختن نردبانی برای بالا رفتن از آن هستید، چرا که معتقدید از هر فرصتی باید استفاده کرد.به طور کلی سرشار از انرژی مثبت بوده وعشق و سازندگی را به اطراف خود پخش می‌کنید.

قاب صورتی:
همه دوست‌تان دارند

رنگ صورتی درواقع همان قرمز است که کمرنگ شده باشد. اگر به این رنگ علاقه دارید تمام صفات رنگ قرمز را کمی ملایم‌تر دارید یعنی با گذشت هستید و در عشق، تندی نشان نمی دهید. دیگران را خوب درک می‌کنید و با اطرافیان خود با ملایمت و لطف رفتار می‌کنید و به دلیل نشاط و شادابی‌تان مورد علاقه اطرافیان خود هستید.البته ناگفته نماند که شخصیت بسیار انعطاف‌پذیری دارید و حتی خیلی از اوقات ترجیح می‌دهید به جای اینکه خودتان تصمیم‌گیرنده نهایی باشید، به تصمیم‌های دیگران تن بدهید.

قاب‌های عروسکی یا گل‌گلی:
کودک درون‌تان زنده است

قاب‌های عروسکی و گل‌گلی را بیشتر خانم‌ها و به‌خصوص دختران نوجوان استفاده می‌کنند و بین خانم‌های جوان تعداد زیادی نیستند که از چنین قاب‌هایی استفاده کنند مگر اینکه آنقدر با کودک درون خود به تفاهم رسیده باشند که به راحتی و بدون توجه به اینکه دیگران چه فکری می‌کنند، چنین قابی را می‌خرند و روی گوشی خود نصب می‌کنند، اگر شما هم جزو همین دسته هستید احتمالا روحیه‌ای شاد و سرزنده دارید یا اگر هم نداشته‌باشید دوست دارید که شاد جلوه کنید و همین تظاهر به شادی می‌تواند تاثیر زیادی در روحیه شما داشته ‌باشد. از هیچ کمکی برای دوستان‌تان دریغ نمی‌کنید و تمام تلاش خود را برای خوشحال کردن آنها به کار می‌برید. کمتر کسی دوست هستید که بزرگ‌تر از شما باشد و ترجیح می‌دهید با جوان‌تر از خودتان دوستی کنید.شما خواستار شکستن و عبور از حد و مرزها هستید و اعتقاد دارید قوانین را باید فراموش کرد، مهربانی و محبت کردن از خصلت‌های ذاتی شماست.

قاب خاکستری یا مشکی:
از زندگی راضی هستید

اگر ترجیح داده‌اید به جای قاب‌های رنگی از همان قاب اصلی خود گوشی استفاده کنید یا قابی خاکستری یا مشکی روی گوشی خود قرار داده‌اید باید بگوییم جزو کسانی هستید که اغلب در زندگی احساس رضایت می‌کنند. خاکستری رنگ عقلا است و جوانانی که به این رنگ اظهار علاقه می‌کنند درواقع خود را هم شأن و هم‌تراز اشخاص کهنسال می‌دانند و در زندگی احساس بی‌نیازی می‌کنند. مسلما به شخصیت اطرافیان خود احترام می گذارید و برای آنکه دیگران را با ارزش و برجسته نشان دهید از هیچ‌گونه کمکی به آنها دریغ نکرده و هرگز خود را به دیگران تحمیل نمی‌کنید. همچنین عقاید و نظریات دیگران را به آسانی می‌پذیرید.

قاب‌های پر زرق و برق:
عاشق زندگی لوکس هستید

اگر دوست دارید برای گوشی موبایل ‌تان قاب‌های پر زرق و برق و مملو از نگین انتخاب کنید احتمالا عاشق ولخرجی و زندگی لوکس هستید؛ برای شما قیمت و مارک تعیین کننده اصلی است وهنگام خرید بیش از آنکه بخواهید به کیفیت یا هرچیز دیگری توجه کنید مهم آن است که جنس مورد نظرتان چشم‌گیری لازم را داشته باشد و بتواند حسابی جلب توجه کند. کلا در زندگی به لباس و ظواهر اهمیت زیادی می‌دهید و ترجیح می‌دهید با آدم‌هایی دوست شوید که شخصیت شبیه خودتان دارند. با ساده زیستی میانه چندان خوبی ندارید و تمام هدف‌تان پول درآوردن و خرج کردن بیشتر است. البته ناگفته نماند فرد دست و دلبازی هم هستید و برای دوستا‌ن‌تان از هیچ‌گونه کمکی مضایقه نمی‌کنید.

قاب قهوه‌ای:
می‌توان روی شما حساب کرد

اگر رنگ قهوه‌ای و خرمایی را دوست دارید و برای گوشی خود قابی با این رنگ گرفته‌اید کاملا می‌توان روی شما حساب بازکرد. باثبات، شاعرپیشه و کمی فیلسوف‌مآب هستید. به ندرت تغییر عقیده می دهید و با آنکه کمتر تصمیم می گیرید اما هر بار که تصمیمی بگیرید آن را به مورد عمل می‌گذارید.

شما کاملا در نگهداری پول و اسرار دیگران قابل اعتماد هستید. میل دارید پیوسته در عالم خودتان باشید و گاهی اوقات با اطرافیان خود رفتار خشونت‌آمیزی در پیش می گیرید. در عشق هرگز بدبین نیستید.

قاب آبی:
کاملا قابل اعتمادید

رنگ آبی از آن دست رنگ‌هایی است که طرفداران زیادی دارد. اگر به این رنگ علاقه دارید و برای گوشی موبایل خود قابی با این رنگ گرفته‌اید باید گفت کاملا می‌توانید احساسات و هیجانات خود را کنترل کنید. ظاهر شما آرام است و این دیگران را وادار می‌کند که به شما احترام بگذارند؛ دوست دارید پیوسته مورد احترام و ستایش دیگران قرار بگیرید.

در خرید و پوشش لباس قناعت می‌کنید و به علت شرم و حیا و گاه غروری که دارید میل دارید اغلب تنها باشید. حماقت و دیرفهمی دیگران شما را کسل می‌کند و کسانی‌که از نظر هوش و فهم بر شما برتری دارند شما را ناراحت می‌کنند. کارهای خود را از روی نظم و ترتیب و بر پایه قواعد معینی انجام می دهید. یکی از صفات مشخص شما پشتکار شماست.

قاب قرمز:
پر از خصوصیت متضادید

قرمز رنگ عشق و تنفر و فداکاری و خشونت و خون و آتش است و اگر شما جزو کسانی هستید که این رنگ را برای قاب موبایل خود انتخاب می‌کنید باید بگوییم هرگز نمی توانید در زندگی بی‌تفاوت باشید.از طرف دیگر معمولا تند و سرکش و در عین حال فعال و شجاع و کمی عجول هستید. حواس‌تان باشد که قضاوت‌های عجولانه و ناگهانی شما در مورد دیگران اغلب سبب از بین رفتن دوستی‌های‌تان می‌شود. با آنکه در عشق کاملا فداکارید اما اگر روزی حوادث بر وفق مرادتان نباشد بدون تفکر و جویا شدن علت می جنگید.

دو عیب بزرگ خودپرستی و نداشتن کنترل، در شما وجود دارد و دو صفت ممتازتان خوش قلبی و حس بزرگ طلبی است. به طورکلی شما به عنوان دوستدار رنگ قرمز دارای خصوصیات متضادی هستید.

رنگ‌های خیلی فانتزی:
با همه رفتار خوبی دارید

اگر دوست دارید برای گوشی خود از رنگ‌های خیلی فانتزی مانند نارنجی یا فیروزه‌ای یا سبز یا نیلی یا بنفش یاارغوانی یا… استفاده کنید باید بگوییم معمولا اجتماعی و خوش‌خلق هستید و با مردم خوب رفتار می‌کنید. زندگی با شما آسان است و روابط شما با دیگران بر پایه اصول و قرارداد است.کارهای شخصی خود را به خوبی اداره می‌کنید. پشتکار دارید و با ثباتید و به نصایح دیگران در مورد کارهای خود کمتر توجه دارید. از طرف دیگر معمولا دوست دارید ابتکار به خرج می دهد و خلاق باشید.

قاب‌هایی با طرح‌های قدیمی:
شخصیتی رمانتیک دارید

این روزها قاب‌هایی با طرح‌های قدیمی مانند نوار کاست یا پارچه‌های چهارخانه قدیمی یا… در بازار فراوان است و مشتری‌های فراوانی هم دارند اگر شما هم یکی از مشتریان این قاب‌ها هستید باید بگوییم اصولا اهل نوستالژی‌بازی هستید و فکر می‌کنید که زندگی گذشته خوبی‌های بیشتری نسبت به زندگی امروزی داشته‌است، البته اینها به معنای مدرن نبودن شما نیست، شما ترکیبی هستید از گذشته رؤیایی و امروز مدرن و به اصطلاح خارجی‌های وینتیج پسند هستید. حتما در خانه شما چند وسیله قدیمی مانند رادیوی قدیمی یا گرامافون پیدا می‌شود و اگر هم نداشته‌باشید به طور حتم در اولین فرصت خواهید خرید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 90
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
از نظر روانشناسی مردان و زنان چه تفاوت هایی با هم دارند؟

گاهی از وجود تفاوت های فردی بین انسان ها، چه کودکان و چه بزرگسالان، به اندازه خلقت انسان قدمت دارد. زیرا انسان های اولیه زمانی که در غارها یا جنگل ها زندگی می کردند، از متفاوت بودن یکدیگر کاملاً آگاه بودند، بدین صورت که وقتی به هم می رسیدند بلافاصله زور بازوی یکدیگر را تخمین می زدند؛
اگر طرف مقابل را ضعیفتر از خود می یافتند فوراً طعمه اش را از دستش می گرفتند و برعکس، اگر در می یافتند که حریف پنجه پر زورتر از آنها دارد، فوراً از سر راهش کنار می رفتند.

اگر تاریخ را ورق بزنیم در هیچ دوره ای نخواهیم دید که انسان ها خواه به صورت رسمی و خواه به صورت غیر رسمی، اعضاء جامعه خود را گروه بندی نکنند و برای هر گروه ویژگی های خاص قائل نشوند. در ادبیات کهن و واقعاً غنی سرزمین خود نیز می بینیم که مسئله تفاوت های فردی مطرح بوده و از همه کس انتظارات یکسانی نداشته اند.
هر کسی را بهر کاری ساختند میل آن را در دلش انداختند / مولوی
علاوه بر تفاوت های فردی بین انسان ها به طور کلی، و بین زن و مرد نیز به طور اخص تفاوت های بارز چشمگیری از نظر جسمانی و روانی وجود دارد و همین امر توجه متخصصین و صاحب نظران را به خود جلب کرد و نقطه عطفی در باب انجام مطالعات در مورد زن ها و مقایسه آن با مردها شد. مطالعه جنسیت و تفاوت های جنسی همواره مورد توجه و علاقه پژوهشگران بوده است. روان شناسان در بررسی تفاوت های جنسی توجه خویش را به زنان معطوف کردند، اما چون بیشتر این پژوهشگران مرد بودند به طور طبیعی فعالیت های پژوهشی آنان نیز متأثر از جهت گیری های جنسی آنان بود.

در این پژوهش ها دانشمندان بر این باور بودند که عالی ترین قابلیت های ذهنی در قطعه پیشانی مغز است. در پژوهش های آن زمان نیز به این موضوع تأکید می شد که مردان قطعه پیشانی بزرگتری نسبت به زنان دارند. اما چند سال بعد، دانشمندان به این باور رسیدند که عالی ترین قابلیت های ذهنی نه در قطعه پیشانی که در قطعه آهیانه ای مغز است. ناگهان در نهایت شگفتی و برخلاف یافته های پژوهشی پیشین، پژوهشگران پی برده اند که قطعه پیشانی زنان بزرگتر است، همچنین پژوهش ها نشان داد که اندازه قطعه آهیانه مغز زنان نیز بزرگتر است.

دومین جنبه تفاوت های جنسی که مورد توجه پژوهشگران پیشین قرار گرفت، مقیاس هوش بود. آنها معتقد بودند که مردان از نظر بهره وری هوش در دو انتهای بالاتر و پائینتر منحنی زمان قرار دارند، در حالی که تجمع زنان از نظر بهره هوشی، نزدیک به میانگین است. در صورتی که تحقیقات بسیار متعدد و گسترده ای که بعداً انجام شد نشان داد در عملکرد کلی هوش، تفاوتی بین زن و مرد نیست ولی در عملکردهای اختصاصی تفاوت وجود دارد.

تصورات قالبی و کلیشه ای در مورد زنان
باورهای قالبی، همانا ذهنیت های ایستا و ثابتی هستند که پایه های عملی ندارند و مردم به مردان یا زنان نسبت می دهند، به عبارت دیگر مردم پیشاپیش ویژگی های خاصی را به دو جنس نسبت می دهند. امروزه در دانشگاه های برخی کشورها این باور رواج دارد که زنان با مردان از لحاظ روان شناختی و فیزیولوژیکی تفاوت دارند. به علاوه تحقیقات امروزی نشان می دهد که این باورهای قالبی از سال ۱۹۷۲ تاکنون تغییرات محسوسی نداشته است.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: برچسب‌ها: مرد , زن , تفاوت مرد و زن , زنان جامعه , آمار زنان ,
:: بازدید از این مطلب : 80
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
نشانه ها و ویژگی های یک عشق حقیقی چیست؟

احتمالا شما در رابطه یا رابطه هایتان بارها از خود سوال کرده اید که چطور متوجه شویم که عشق در این رابطه حقیقی است؟یا این مساله ذهنتان را مشغول کرده است که شاید این احساس یک احساس شوق زودگذر است.

حال با ماهمراه شوید تا با خصوصیات عشق حقیقی و رابطه عاشقانه واقعی آشنا شوید:

۱_ در یک رابطه سالم، هنگام نیاز طرفین به سرعت به یکدیگر کمک می کنند، بدون اینکه توقع جبران داشته باشند. آن‌ها می توانند به راحتی به یکدیگر تکیه کرده و مطمئن باشند که در مواقع لزوم از حمایت هم‌دیگر برخوردارند.

۲_ کسانی که به یکدیگر ابراز علاقه می کنند و احساسشان واقعی است، سعی می‌کنند یکدیگر را به خوبی شناخته و زندگی خود را با هم تطبیق دهند. آن‌ها هرگز قصد تغییر دادن طرف مقابل را ندارند. عشق واقعی یعنی اینکه فرد مورد علاقه را هرجور که هست قبول داشته باشید.

۳_ دو نفر که عاشق یکدیگرند، موارد خصوصی شان را پیش این و آن جار نمی زنند و برای هم ارزش قائل هستند. اگریک طرف نقاط ضعف طرف دیگر را دستمایه خندیدن و جوک کرد، باید گفت او اصلا عاشق نیست و رابطه ای ناسالم در پیش گرفته است.

 ۴_ گاهی اوقات دونفر هنگام دعوا یکدیگر را بهتر می شناسند، اگر فردی مدعی است عاشق است هنگام دعوا ومشاجره سعی می کند با گوش کردن احساسات طرف مقابل خود، مشکل واقعی را پیدا و برطرف کند و به این ترتیب او را هم بهتر از گذشته بشناسد، اما اگر به جای چنین رفتاری، انتقام بگیرد، دیگرنمی توان به او اعتماد کرد و بهتر است هر چه سریعتر به این رابطه پایان داده شود.

 ۵_ دو نفری که مدعی اند یکدیگر را دوست دارند، معمولا در برنامه‌ریزی‌هایشان یکدیگر را درنظر می‌گیرند.آن ها هرگز تک روی نکرده و به جای پیروی از خود خواهی‌هایشان‌، اهداف مشترکی را انتخاب می کنند . آن ها هر کاری انجام می دهند تا در نهایت با شادمانی کنار یکدیگر زندگی کنند. اما عاشق متقلب فقط به خودش می‌اندیشد.

۶_ درعشق واقعی دو نفر به خواسته‌ها و ارزش‌های یکدیگر اهمیت می‌دهند و بسیار مراقب یکدیگرند . آن ها هرگز برای رسیدن به مقاصد خود‌، همدیگر را به خطاکاری متهم نمی‌کنند . برخی افراد با قرار دادن طرف مقابل خود در وضع گناهکار بودن ، سعی دارند به مقاصد خود برسند. یک عاشق واقعی هرگز چنین کاری نمی‌کند .



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: برچسب‌ها: عشق حقیقی , ازدواج عاشقانه ,
:: بازدید از این مطلب : 96
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 21 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

عشق ورزیدن به خود را نیز جدی بگیریم حلقه‌ای گمشده در روابط خانوادگی امروز
اول لباس‌ها و پهن‌کردشان روی بند، بعد هم کار پخت و پز آغاز می‌شود، آن‌هم نه یک جور غذا بلکه چند جور، چون بچه‌ها سلیقه شان یکی نیست. این یکی عدس پلو دوست ندارد آن یکی هم ماکارونی، پس بهتر است هر دوتاشان را آماده کند که هم دل این را به دست آورد و هم آن وگرنه شر درست می‌شود.
جام جم سرا به نقل از ایران: خودش به این وضع عادت کرده و با لبخندی که گله و شکایت‌ها را در پشت خود پنهان کرده می‌گوید رستوران مامان پروین در خدمت شما... بعد از کار آشپزخانه می‌ماند اتوی لباس‌ها، جارو و گردگیری، خرید خانه، ‌سرویس دادن به خرده فرمایش‌های کوچک و بزرگ بچه‌ها و... آخرسر هم با چشمانی خسته و صورتی تکیده از کار روزانه، می‌نشیند در انتظار آمدن مرد خانه که شب‌ها بعد از دو شیفت کار، از راه می‌رسد و دیگر رمقی برایش نمانده.
این‌گونه یک روز دیگر هم به پایان می‌رسد تا صبحی دیگر و شروعی دیگر که البته تفاوت چندانی با امروز ندارد. شاید این تصویری باشد در قابی خاکستری که بر دیوار بسیاری از خانه‌ها آویخته شده و آشناست؛ تصویر پدر و مادری که روزی پرمشغله را آغاز می‌کنند و در بین تمام برنامه‌های روزمره هیچ جایی ندارند برای لحظه‌ای استراحت روحی و روانی و سپری کردن لحظه‌های شاد و بدون دغدغه، چرا که فکر می‌کنند این شیوه زندگی، امری عادی است و توجه بیشتر به خودشان برخلاف وظایف پدر و مادری آنهاست... اما شکل‌گیری این روند چه تأثیری بر روابط درون خانواده و تربیت فرزندان خواهد داشت؟ شاید اولین موضوع در این بحث این باشد که اگر پدر و مادری تمام وقتشان را برای فرزندان بگذراند و به خودشان توجهی نکنند امری عادی است؟
به گفته دکتر نادیا مدنی پور، روانشناس، خیلی از آدم‌ها فکر می‌کنند که اگر از خود بگذرند و به خود هیچ توجهی نکنند، پدران و مادران نمونه‌ای هستند در حالی که آنها چه از نظر روحی و چه جسمی دچار مشکل می‌شوند و این امر عواقب بسیار نامطلوبی را در روابط خانوادگی آنها و تربیت فرزندان خواهد داشت، چراکه تنها افرادی می‌توانند به دیگران عشق بورزند و عشق را به آنها منتقل کنند که اول به خود عشق بورزند و تا کسی این عشق را در درون خودش به وجود نیاورد و به خود هدیه نکند نمی‌تواند آن را به دیگران هم بدهد: «عشق ورزیدن به خود، مهارتی است که برای سلامت و بهداشت روانی هر خانواده‌ای بسیار واجب است، اما متأسفانه به دلیل آنکه با اختلالاتی همچون خودخواهی، ‌خود بزرگ‌بینی، خودپسندی یا خودبینی اشتباه گرفته می‌شود، چندان مورد توجه نیست و بسیاری از پدر و مادرها برای آنکه اثبات کنند در قبال فرزندانشان دچار خودخواهی یا هر اختلال شخصیتی دیگری نیستند، مهارت عشق ورزیدن به خود را زیر پا می‌گذارند که این امر، خود باعث شکل‌گیری اختلالات رفتاری در خانواده و فرزندان خواهد شد.»
اثرات نامطلوب و اختلالات رفتاری چیست و چگونه شکل می‌گیرد؟
این روانشناس می گوید: «در خانواده‌ای که پدر و مادر برای خود وقتی نمی‌گذارند و در واقع اصل عشق ورزیدن به خود را زیر پا گذاشته‌اند، آثار نامطلوبی شکل می‌گیرد که در بسیاری از جنبه‌های زندگی قابل رؤیت است؛ در چنین خانواده‌ای پدر و مادر دائماً در حال سرویس دادن به بچه‌ها هستند و خود را فراموش کرده‌اند، بنابراین بچه‌هایی تربیت می‌شوند که استقلال و اتکا به نفس ندارند و متعاقباً از عزت نفس هم برخوردار نیستند، فرزندان این خانواده احساس ناامنی می‌کنند زیرا احساس امنیت آنها تنها در سایه رفع نیازهایشان از سوی پدر و مادر تأمین می‌شود و اگر به هر دلیلی پدر و مادر نتوانند این سرویس دهی به فرزندان را ادامه دهند، احساس امنیت فرزندان به خطر می‌افتد.» از طرفی فرزندان این خانوده توقعات بالایی دارند و شخصیت آنها به گونه‌ای خودمحور شکل می‌گیرد، زیرا عادت کرده‌اند همیشه کسی کنارشان باشد که نیاز هایشان را برطرف کند و این نیازها هم روز به روز بیشتر می‌شود و تمامی ندارد. به اعتقاد دکتر مدنی پور، خانواده‌ای که در ورطه چنین وضعیتی گرفتار شود و بدون اصلاح آن به جلو حرکت کند، به مرور زمان مستأصل خواهد شد، زیرا آنها مانده‌اند با فرزندانی سرکش که فکر می‌کنند پدر و مادر هر کاری که می‌کنند بر حسب وظیفه است و رسیدن به این نقطه، باعث ایجاد افسردگی پدر و مادر و سرخورده شدن آنها می‌شود، زیرا این پدر و مادر با وجود فرزندانی که فقط «گرفتن» را آموخته‌اند، رها می‌شوند، زیرا به خود عشق نورزیدند تا شیوه درست عشق ورزی را به فرزندانشان منتقل کنند.
رسیدن به نقطه پشیمانی
آن طور که دکتر مدنی پور می گوید، رسیدن به این نقطه باعث طغیان پدر و مادر می‌شود زیرا مدام ازخود گذشتگی‌هایی را به یاد می‌آورند که برای فرزندانشان انجام داده‌اند و در عوض هیچ چیز نصیب‌شان نشده است، خود این مسأله هم باعث شکل‌گیری اختلافات بیشتر و در نهایت فاصله بیشتر پدر و مادر از فرزندان می‌شود. این پدر و مادر‌ها همیشه در حال گله و شکایت و غر زدن به فرزندانشان هستند و مدام آنها را از خود می‌رانند و دور‌تر می‌کنند.
در چنین شرایطی پدر و مادر می‌مانند و هزار افسوس و سیر کردن در گذشته و ای‌کاش گفتن‌های ناتمام، در خیلی از مواقع هم افسردگی‌های شدید در آنها شکل می‌گیرد. در حالی که این سیر کردن در گذشته بر خلاف اصل عشق ورزیدن به خود است و بر اساس این مهارت باید در زمان حال زندگی کرد نه در گذشته و آینده... این روند در نسل‌های بعد هم ادامه خواهد یافت و فرزندانی که عزت نفس را هنگام تربیت خود به دست نیاوردند و به خودشناسی لازم نرسیدند، در نتیجه زمانی که خودشان هم پدر و مادر شوند مهارت عشق ورزیدن به خود را نمی‌دانند و این چرخه معیوب همچنان ادامه خواهد یافت.»
برای عشق ورزیدن به خود باید چه کرد و اولین گام چیست؟
توان عشق ورزیدن به خود، در اثر گذشت زمان و با تمرین حاصل می‌شود و چیزی نیست که به سرعت به دست آید. مدنی پور درباره مراحل و گام های عشق ورزیدن می گوید: «اولین گام در این مسیر، خودشناسی و پذیرش خود است مثلاً اگر پدر و مادر دائماً با ایرادگیری و انتقاد بچه‌ها مواجه می‌شوند نباید اعتماد به نفس خود را ازدست بدهند، بلکه باید با زبانی ملایم به فرزندان بگویند که این گونه هستند و در پی آوردن دلیل و توجیه این مسأله هم نباشند.
به یاد داشته باشیم که پذیرش خود سبب پذیرش دیگران و دوست داشتن آنها هم می‌شود.»
این ها راه حل هایی است که این روانشناس ارائه می دهد: «دومین قدم در این راه این است که از انتقاد خودمان دست برداریم. ما مردم خود انتقادگری هستیم، به خودمان سرکوفت می‌زنیم و ارزش قایل شدن برای خودمان را مورد توجه قرار نمی‌دهیم اما باید انتقاد از خودمان را متوقف کنیم و بدانیم تنها کسی که می‌تواند احساس خوب به ما بدهد خودمان هستیم؛ برای این کار هم لازم است برای خود وقت بگذاریم و اگر کار مثبتی می‌کنیم برای خودمان هدیه بگیریم، هر از گاهی خودمان را نوازش کنیم، با خودمان حرف بزنیم و جملات مثبت را در گوش خود زمزمه کنیم.
به جای دیدن روی منفی روی مثبت خود را ببینیم و این گونه به خود عشق بورزیم. اگر عشق به خود نباشد به دنبال کسب عشق از دیگران هستیم که این گدایی عشق و محبت از دیگری بسیار آسیب زاست. هر پدر و مادری باید بداند که کیفیت حضورش برای فرزندان مهم است نه کمیت حضور و اگر وقتی را به خود اختصاص دهد انرژی بیشتری هم دریافت می کند و به جای خستگی و بی‌حوصلگی، این انرژی در فضای خانه جاری می‌شود.»
با این کار پدر و مادر می‌توانند مهارت عشق ورزیدن به خود را در فرزندانشان هم تقویت کنند.
چرا که ‌این مسأله یک مهارت است که باید در فرزندان تقویت شود. والدین برای این کار باید از واژه‌ها شروع کنند و در کلام خود واژه‌هایی را به کار ببرند که سبب ایجاد حس ناتوانی در فرزندانشان نشود. دکتر مدنی پور می گوید: «اگر فرزندان هم در مورد خودشان این واژه‌ها را به کار بردند، پدر و مادر باید آن را اصلاح کنند و ارزش‌های فردی را در خود و فرزندان‌شان تقویت کنند. دوم اینکه والدین باید رفتار فرزندان را از شخصیت آنها متمایز کنند مثلاً هیچ‌گاه نباید به فرزند خود بگویند دوستت ندارم، ‌ باید بگویند این کارت را دوست ندارم. وقتی پدر و مادر به جای آنکه کار فرزندشان را زیر سؤال ببرند کل شخصیت او را مورد سؤال قرار می‌دهند فرزندان آنها به دنبال تأیید دیگران خواهد رفت و فردی ضعیف و شکننده خواهد شد زیرا ممکن است دیگران هم او را تأیید نکنند.»
اما حرف آخر
حرف آخر اینکه کسی در میان ما نیست که بی‌نیاز از عشق باشد، اغلب ما این عشق را در پیرامون خود و بستگانمان جست و جو‌ می‌کنیم، اما این جست و جو بی‌پایان است، مگر آنکه بیاموزیم خودمان به خویشتن عشق بورزیم و این عشق در صورتی تحقق می‌یابد که ارزش واقعی خود را بدانیم.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: برچسب‌ها: روابط خانوادگی , مقاله خانواده , دانلود مقالات علمی , ازدواج فامیلی ,
:: بازدید از این مطلب : 84
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

قبل از ازدواج، اختلالات شخصیتی را شناسایی کنید نامناسب‌ترین افراد برای ازدواج
اگر دختر و پسر حداقل اطلاعات درباره هم و ویژگی‌های شخصیتی یکدیگر را کسب کنند، بی‌شک شکست‌ها در زندگی مشترک به حداقل خواهد رسید، زیرا بسیاری از افرادی که در زندگی شکست می‌خورند، تعریف مشخصی از معیارهای مورد نظر خود ندارند.
جام جم سرا: به طور نمونه زمانی که از دختر یا پسری سوال می‌شود که چرا به طرف مقابل علاقه‌مند شده‌اید؟ پاسخ می‌دهد «چون او فرد باشخصیتی است». سوال اینجاست که فرد باشخصیت چه ویژگی‌هایی باید داشته باشد و از واژه‌هایی چون باشخصیت و بی‌شخصیت چه تعریفی به صورت عملیاتی داریم.

شخصیت یک الگوی پایدار از رفتارهای انسان است که می‌توان بر اساس آن رفتارهای فرد را پیش‌بینی کرد. یکی از بحران‌های اصلی در ازدواج وجود اختلال شخصیت در فرد است؛ و یکی از نمودهای اختلال شخصیت در فرد، شکاک بودن اوست. وقتی وارد رابطه با این افراد می‌شوید همیشه مجبورید وفاداری خود را به آن‌ها ثابت کنید. افراد شکاک در زندگی به دنبال این هستند که خیانت فرد مقابل را به نوعی ثابت کنند و تصور می‌کنند که طرف مقابلشان در حال خیانت به اوست، بنابراین به دنبال شواهدی هستند که افکار خود را به اثبات برسانند.

این افراد به زمین و زمان بدبینند و به شدت خطرناکند و احتمال آسیب رساندن به طرف مقابل از سوی آنان وجود دارد. یکی دیگر از اختلالات شخصیت، شخصیت منزوی است. افرادی وجود دارند که منزوی هستند و ارتباطات اجتماعی محدود و یا به ندرت دارند. در این بحث لازم است موضوع حجب و حیا را از بحث انزوا جدا کنیم. افراد دارای حجب و حیا قادر به برقراری ارتباطات اجتماعی هستند و در زمینه‌هایی که لازم باشد حجب و حیای خود را نشان خواهند داد. اما افراد منزوی این‌گونه نیستند؛ افراد منزوی همسفران خوبی برای زندگی مشترک نخواهند بود.
در روابط عاشقانه نشانه‌ها را ببینید و جدی بگیرید، نشانه‌ها خبر از آینده می‌دهند. یکی از نشانه‌هایی که در شناخت افراد کمک می‌کند، عجیب و غریب بودن آدم‌هاست. افرادی که دارای این شخصیت هستند شمایل عجیبی برای حضور در جامعه برای خود درست می‌کنند. برخی از این افراد عقاید ماورایی و عجیب دارند و همین امر موجب می‌شود دیگران جذب آن‌ها شوند. این آدم‌ها به گونه‌ای ماهرانه به افراد نزدیک می‌شوند. احتمال ایجاد صمیمیت در ازدواج با این گونه آدم‌ها به هیچ عنوان وجود ندارد، لذا افراد عجیب و غریب را برای ازدواج انتخاب نکنید.
در شخصیت آدم‌ها به شدت باید از یک نوع شخصیت ترسید و آن آدم‌های خطرناک هستند. آدم‌های خطرناک قواعد اجتماعی را زیر پا می‌گذارند و ما به اشتباه، کار آن‌ها را شجاعت تلقی می‌کنیم. مشخصه این افراد دروغ گفتن بسیار است؛ آن‌ها کاندیدای اول خیانت در زندگی هستند. در رابطه با این افراد طرف‌های مقابل به طور مکرر تصمیم می‌گیرند از رابطه خارج شوند ولی چرب‌زبانی این افراد مانع می‌شود. شخصیت طوفانی نیز یکی دیگر از اختلالات شخصیتی است و از جمله ویژگی‌های افراد دارای شخصیت طوفانی، بی‌ثباتی عاطفی است. این آدم‌ها در رابطه بسیار پرشور هستند و با انرژی وارد رابطه می‌شوند ولی بی‌ثباتی عاطفی در آن‌ها موجب آسیب رسیدن به طرف مقابل می‌شود.
شخصیت نمایشی یکی دیگر از نمودهای اختلالات شخصیتی افراد است. برای رابطه برقرار کردن با این افراد باید توجه داشت که افراد دارای شخصیت نمایشی از ظاهر خود برای جلب توجه در جامعه استفاده می‌کنند، به طوری که خودنمایی و تظاهر آن‌ها را می‌توان به وضوح دید. این آدم‌ها تصور می‌کنند از همه بر‌تر هستند و همه باید در خدمت آن‌ها باشند. معمولا در گفت‌وگو‌ها، این افراد از عباراتی چون من چه هستم، من چه کردم و یا چه موفقیت‌هایی کسب کردم، استفاده می‌کنند چون تنها خود را می‌بینند.
شخصیت چسب نیز یکی دیگر از اختلالات شخصیتی در افراد است. به این لحاظ به این نوع شخصیت چنین عنوانی داده شده چون افراد دارای این شخصیت به نوعی انگل‌وار رفتار می‌کنند و به عبارتی به طرف مقابل چنان می‌چسبند که رفتار این افراد به نوعی عشق بی‌حد تعریف می‌شود، در صورتی که در انتخاب شریک زندگی رفتار این‌گونه افراد را نباید حمل بر عشق فراوان گذاشت. این نوع شخصیت در زندگی بسیار خطرناک است و افراد دارای این شخصیت برای جلب محبت طرف مقابل دست به هر کاری می‌زنند.
ازدواج، یک تصمیم بسیار پیچیده است؛ به همین دلیل باید تلاش کنیم دست به انتخابی آگاهانه برای زندگی مشترک خود بزنیم. میانگین کشوری در خصوص طلاق می‌گوید حداقل ۲۰ درصد از ازدواج‌ها به دلایل مختلف به طلاق می‌انجامد، چرا که وقتی وارد زندگی مشترک می‌شوید افرادی که دارای شخصیت‌های فوق هستند قابل تغییر به هیچ عنوان نیستند لذا باید با چشم باز انتخاب کنید. قبل از انتخاب، در مورد انتخاب درست مطالعه کرده و با علم و آگاهی شریک زندگی خود را انتخاب کنید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: برچسب‌ها: ازدواج , اینتخاب آگاهانه , شرایط ازدواج , مرد ایده آل , همسر مناسب , ویژگی های همسر مناسب ,
:: بازدید از این مطلب : 58
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
ظاهر افراد در ازدواج چقدر اهمیت دارد؟

دانشمندان برای اینکه دریابند زوج‌ها چگونه یکدیگر را انتخاب می‌کنند و ظاهر همدیگر را طبق چه معیارهایی می‌پسندند، تمام زوایای آشکار و نهان چهره را تحت بررسی قرار داده‌اند و فرمول‌هایی ابداع و ارائه کرده‌اند که می‌تواند میزان تناسب اندام و زیبایی چهره زنان و مردان را از منظر همدیگر تخمین بزند….

اما بعد از این همه بررسی، هنوز قواعد جذابیت‌های ظاهری زنان و مردان، معیارهای دقیقی ندارد و اینکه چگونه یک کشش اولیه بین یک زن و مرد به یک عشق واقعی و ازدواج ختم می‌شود، هنوز جزو اسرار این دنیاست.

 

ولی از منظر علمی می‌توان گفت رشته‌ای از قواعد علمی در مورد چگونگی گرایش مردان و زنان به همدیگر معلوم و اثبات‌شده است. برخی از این قواعد، آشکارا عمل می‌کنند (مانند چشم‌های جذاب) و برخی دیگر، در سطوح ناخودآگاه ذهن اثر می‌گذارند.

البته طبیعی است که در نهایت،عشق طولانی‌مدت بیش از آنکه بر زیست‌شناسی و ریخت‌شناسی تکیه داشته باشد، به رفتارهای زنان و مردان بستگی دارد اما تحقیقاتی که در خصوص نگاه زنان و مردان به مقوله زیبایی انجام شده، قابل‌توجه است.

 

بدن انسان از هنگام لقاح، با تقسیم شدن منظم سلول‌ها رشد پیدا می‌کند و اگر تقسیم سلولی به درستی انجام شود، نتیجه‌اش این خواهد بود که طرف راست و چپ یک نوزاد، شبیه به یکدیگر شده و تصاویر آینه‌ای هم می‌شوند.

اما همیشه کار به این صورت پیش نمی‌رود. جهش‌های ژنتیکی و فشارهای محیطی بر تقارن بدن اثر می‌گذارند و نتایجی درازمدت به جای می‌گذرانند.

تقارن کامل بدن نشان می‌دهد که فرد، خصوصیات ژنتیکی مناسبی داشته که در طول رشد او باقی مانده است؛ سالم است و می‌تواند گزینه مناسبی برای زوج‌یابی و بچه‌دارشدن محسوب شود.

 

به گفته زیست‌شناسان، توجه به تقارن بدن از لحاظ همسر‌یابی، کاملا منطقی است. با یافتن همسری که بدنی کاملا متقارن دارد، احتمال اینکه بچه‌های حاصل از ازدواج آنها، بدنی متقارن‌ و سالم داشته باشند، بیشتر می‌شود.

رندی تورن‌هیل از دانشگاه نیومکزیکو برای مدت 15 سال به بررسی مساله تقارن بدن انسان پرداخته و صورت‌‌ها و بدن‌های اسکن‌شده افراد را وارد کامپیوتر کرده است تا نسبت‌های طلایی تقارن را معین کند.

 

او می‌گوید: «طبق تحقیقات من، هم مردان و هم زنان، افراد جنس مخالف خود را در صورتی که بدن یا صورتی متقارن‌تر داشته باشند، بیشتر از آنهایی می‌پسندند که تقارن کمتری دارند؛ به‌خصوص مردانی که بدنی متقارن‌تر دارند، از این لحاظ، شانس بیشتری برای همسر‌یابی دارند.»

معیار ظاهری زوج ها,جذابیت‌های ظاهری,جذابیت‌های ظاهری زنان و مردان

 

اهمیت شکل بدن زنان و مردان
محققانی که در این حوزه تحقیق کرده‌اند، معتقدند شکل بدن نیز بسیار مهم است. آنها در تحقیقات متعددی به صورت کمی این قضیه را ثابت کرده‌اند.

دندرا سینگ، روان‌شناس و استاد دانشگاه تگزاس، به بررسی نسبت دور کمر به دور باسن پرداخته و به این نتیجه رسیده است که زنانی که این نسبت در آنها 7/0 است (دور کمر آنها به طور قابل‌توجهی از دور باسن آنها کمتر است) بیشترین جذابیت را دارند.

سینگ می‌گوید: «نسبت دور کمر به دور باسن زنان در حد 67/0 تا 18/1 برای اکثریت مردان جذابیت بیشتری دارد و در مورد مردان، این نسبت اگر بین 8/0 تا 0/1 باشد، برای اکثریت زنان جذابیت بیشتری دارد؛ هرچند که داشتن شانه‌های پهن و مردانه نیز برای زنان یکی از عوامل مهم جذابیت مردان به‌شمار می‌رود.

 

اما سوال این است که این نسبت‌ها چه معنایی از لحاظ زیست‌شناسی دارند؟ آیا داشتن چربی در بدن به معنای آن است که فرد، انرژی کافی برای مراقبت از بچه‌ها دارد؟ واقعیت این است که توزیع چربی در بدن به وسیله هورمون‌های جنسی تعیین می‌شود: تستوسترون در مردان و استروژن در زنان.

اگر زنی به مقدار کافی و با آمیزه مناسب از هورمون‌های جنسی داشته باشد و تولید کند، نسبت دورکمر به دورباسن او به‌طور طبیعی در حد طبیعی قرار خواهد گرفت و همین مساله در مورد تستوسترون مردان نیز صادق است.

 

بررسی‌ها نشان داده‌اند افرادی که نسبت اندازه لگنی‌شان ایده‌آل است، کمتر دچار بیماری‌های قلبی‌عروقی، سرطان و دیابت می‌شوند.

زنانی که در این طیف ایده‌آل قرار می‌گیرند نیز در باروری و بچه‌دار شدن دچار مشکل کمتری می‌شوند. به گفته سینگ، مساله مهم این است که زیبایی، اطلاعاتی درباره سلامت و باروری فرد به ما می‌دهد و شاید اساسا برای همین است که ما زیبایی را به‌طور ناخودآگاه تحسین می‌کنیم.

 

نشانه‌های جذابیت زنانه و مردانه در چهره زنان و مردان
طبق گفته محققان، ساختمان چهره نیز شواهدی در مورد باروری فرد ارائه می‌دهد. به گفته دکترتورن‌هیل، استروژن یا هورمون جنسی زنانه، رشد استخوان را در بخش پایینی صورت و چانه زنان مهار می‌کند و باعث می‌شود صورت، کوچک‌تر و کوتاه‌تر شود.

همچنین این هورمون با ایجاد اثر مشابهی بر ابرو باعث می‌شود چشم‌ها درشت‌تر و برجسته‌تر به نظر برسند. شکل صورت مردان نیز تحت تاثیر تستوسترون است. هورمون جنسی مردانه باعث می‌شود بخش پایینی صورت و فک بزرگ‌تر شود و ابروها پرپشت‌تر به نظر برسند.

 

به گفته دکتر تورن‌هیل، مردانی که این خصوصیات را دارند، جذاب‌تر به نظر می‌آیند زیرا سلامت تولیدمثل‌شان محتمل‌تر است.

به گفته وی، کسب و کار پرسود جراحی پلاستیک نیز بیش از همه برای بهبود بخشیدن به تقارن بدن مشتریان است و این، خود، شاهدی است بر اینکه بیشتر مردم، این ویژگی را جذاب می‌شمارند.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 77
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
6 تفاوت ارتباطی میان زوجین و راه حل آن

زنان و مردان از جهات مختلف با هم متفاوت هستند و دنیا را از زاویه های متفاوت می بینند. کلید درک این تفاوت ها در طریقه برقراری ارتباط نهفته است. در اینجا به 6 تفاوت  ارتباطی مهم بین خانم ها و آقایان اشاره می کنیم که دانستن آنها برای هر زوج لازم است.

 

چرا با هم صحبت کنیم؟

آقایان معتقدند که هر مکالمه ای باید یک هدف مشخص داشته باشد. در پس هر مکالمه مشکل یا نکته ای نهفته است که باید حل و فصل شود. هدف از مکالمه این است که به صورت هرچه کارآمدتر مشکلات را ریشه یابی کنیم.

وقتی خانم ها مکالمه و گفتگو می کنند، می خواهند احساسات واقعی خود را پیدا کنند و بدانند که آنچه می خواهند بگویند چیست. از نظر یک زن مکالمه فرصتی است برای افزایش صمیمیت با همسر. او با این کار احساسات منفی خود را آزاد  و پیوند خود را با همسرش محکم تر می کند.

 

چقدر حرف بزنیم؟

برای آقایان سودمندی، کارآمد بودن و تولید یک اولویت است، و مکالمه هم از این قاعده مستثنی نیست. وقتی یک مرد ماجرایی را تعریف می کند، از قبل ذهن خود را کاوش کرده و تنها به نکاتی اشاره می کند که ضروری و مفید هستند. مردها از خود می پرسند “چرا زن ها اینقدر صحبت می کنند؟” معمولاً وقتی مردی احساس کند که به اندازه کافی به حرف های همسرش گوش کرده و حالا می تواند راه حلی پیدا کند، حرف همسرش را قطع خواهد کرد.

زنان از مکالمه به عنوان راهی برای بررسی و سازماندهی افکار خود استفاده می کنند – تا بتوانند نکته اصلی را کشف کنند. حتی شاید قبل از شروع گفتگو خانم ها ندانند که کدام اطلاعات ضروری و کدام یک غیرضروری هستند. در واقع وقتی خانمی مکالمه ای را آغاز می کند، لزوماً به دنبال یک راه حل نیست، فقط دوست دارد کسی به حرف هایش گوش کند و احساساتش را بفهمد.

 

گوش دادن یعنی چه؟

در مورد آقایان گوش دادن به حرف های دیگران فرآیندی فعالانه است . یعنی وقتی زنی مکالمه را آغاز می کند، شوهر او تصور می کند که وظیفه دارد راه حل یا کمکی ارائه بدهد. ذهن مرد درگیر مکالمه می شود و هریک از جملات همسر خود را به دقت بررسی و از خود می پرسد ” حالا چه کار باید بکنیم؟” . در واقع آقایان به سختی می توانند با صبر و حوصله- و نه منفعلانه-  به حرف های همسرشان گوش کنند.

ولی از نظر خانم ها گفتگو به خودی خود سودمند است. اگر خانمی احساس کند که به اندازه کافی به حرفش گوش کرده اند و درکش کرده اند، شاید حتی دیگر به یافتن راه حل یا “بهتر کردن اوضاع” فکر نکند. وقتی خانمی دردل کند یا احساسات منفی اش را با همسرش در میان بگذارد، نگرانی و آشفتگی او کاهش پیدا می کند و در واقع به ابزاری برای رویارویی با فرازونشیب های زندگی مجهز می شود.

 

وقتی خانمی احساس ناراحتی می کند

وقتی خانمی ناراحت است، شوهر او بی درنگ و مانند یک مامور آتش نشانی در صدد حل مشکل او برمی آید. او می خواهد هرچه سریع تر آتش را خاموش کند. از نظر او سریع ترین روش برای خاموش کردن آتش ارائه راه حل است. اما یک مرد ممکن است این حالت همسرش را چیزی علیه خود استنباط کند و در صدد دفاع از خود بربیاید. ممکن است معنای ظاهری و مستقیم صحبت های همسرش را در نظر بگیرد و متوجه نباشد که برای یک خانم کلمات در واقع ابزاری برای بررسی و ابراز احساسات ناخوشایند هستند.

یک خانم از کلمات به عنوان ابزاری برای بررسی و ابراز احساسات آزاردهنده خود استفاده می کند و با این کار قادر خواهد بود احساسات منفی خود را پردازش کرده از آنها رهایی پیدا کند. خانم ها برای حمایت و همدلی همسر خود ارزش زیادی قائل هستند و همکاری، همدلی و ارتباط چیزی است که به دنبال آن هستند. وقتی مردی با مهربانی از همسر خود سوال می کند یا همدردی و همدلی خود را ابراز می کند، درواقع اولین و مهم ترین نیاز عاطفی او را برآورده کرده است.

 

وقتی آقایی احساس ناراحتی می کند

وقتی آقایی ناراحت یا مضطرب است، منزوی و ساکت می شود و به خلوت خود پناه می برد. در واقع او به “غار” تنهایی خود می رود تا مشکلاتش را فراموش و بر چیزهای دیگر مثل تماشای تلویزیون، خواندن روزنامه، یا بازی های رایانه ای تمرکز کند. در واقع این بازه زمانی برای او مثل یک دوره تعطیلات است.

در این مدت مردان معمولاً  از گفتگو و تعامل با همسر خود سرباز می زنند. در این مواقع اگر زنی از شوهر خود انتقاد کند یا از سر همدردی و علاقه  او را سوال پیچ کند، با مقاومت بیشتر شوهر خود روبرو خواهد شد، چرا که مردان در چنین مواقعی احساس می کنند که همسرشان آنها را ناتوان و عاجز از حل مشکلات می داند. در چنین شرایطی وظیفه خانم ها این است که همسرشان را درک کنند و اجازه بدهند تا مدتی در تنهایی خود باقی بمانند. مطمئن باشید همسرتان با میل و رغبت و حتی عشق بیشتر به نزدتان باز خواهد گشت.

 

وقتی مردی ساکت است، همسرش نگران می شود چون احساس می کند که بین او و همسرش فاصله افتاده و یا ممکن است همسرش را از دست بدهد. در این مواقع خانم ها به طور غریزی از همسرشان سوالات محبت آمیز می پرسند، یا ممکن است حالت دفاعی و تهاجمی به خود بگیرند چون احساس می کنند نیاز خود آنها به یک رابطه باز و سالم نادیده گرفته شده است.

تنها کاری که خانم ها راجع به این مشکل می توانند انجام دهند این است که به میل همسرشان به تنهایی و سکوت احترام بگذارند و ثابت کنند که به همسرشان ایمان دارند و می دانند که او به تنهایی از عهده حل مشکل برخواهد آمد. اعتماد یکی از بزرگترین هدایایی است که یک زن می تواند به همسر خود بدهد.

 

چرا ارتباط با شکست مواجه می شود؟

وقتی مردی احساس کند که چیزی به او دیکته می شود یا به او دستور می دهند، آشفته و ناراحت می شود. مهم ترین چیز برای یک مرد انجام خوب و درست کارها است. وقتی توانایی و لیاقت یک مرد زیر سوال می رود، او نه تنها رنجیده خاطر می شود بلکه مقاومت نشان می دهد. بنابراین بهتر است خانم ها به جای “باید این کار را انجام بدهی” بگویند “نظرت راجع به این کار چیست؟”.
 
اما وقتی خانمی مشکلاتش را با همسرش در میان می گذارد، معمولاً از همسر خود می شنود که مشکلات او آنقدرها که فکر می کند بزرگ و بغرنج نیستند. آقایان به اشتباه تصور می کنند که اگر میزان خطر و جدیت مشکلات همسر خود را بررسی کنند، و مثلاً بگویند ” داری از کوه کاه می سازی” ، “بیش از حد احساساتی برخورد می کنی” و … در واقع به همسرشان کمک خواهند کرد. در چنین مواردی زنان احساس می کنند که به احساساتشان بی احترامی شده یا نادیده گرفته شده اند.

هر خانم یا آقایی قلباً خواهان رضایت و خشنودی همسر خود است، ولی باید بپذیریم که فهم و قبول ذهنیت متفاوت جنس مخالف دشوار است. اگر در زندگی مشترکتان مشکلی وجود دارد، پیشنهاد می کنیم در کنار هم کتاب های آموزشی مطالعه کنید و اگر مشکلتان جدی است به یک مشاور حرفه ای مراجعه کنید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 76
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
راه های صحیح برخورد با مردان غیرتی

در زندگی با افرادی مواجهه شده‌اید که خود را غیرتی می‌دانند، به اصطلاح رگ غیرتشان می‌گیرد.  یا بالعکس کسانی که بویی از غیرت نبرده‌اند آیا وجود این صفت در مردان خوب است یا بد؟

 

غیرت یكى از صفات و ویژگى‌هاى طبیعى انسان است و هر كس به صورت غریزى و فطرى از آن برخوردار است. وجود این صفت باعث آن مى‌شود كه آدمى از آنچه كه دوست مى‌دارد و یا وظیفه محافظت از آن بدو سپرده شده است ، نگاهبانى نماید . غیرت، صفتی لازم برای حفظ و حراست از کیان خانواده است اسلام عزیز مدلی از روابط میان محرم و نامحرم را طراحی کرده که به صلاح زندگی است و آن را از آفات جدی حفاظت می‌کند لذا مومن باید غیور باشد و نسبت به این مرزها حساس باشد. به نظر می‌رسد یکی از دلایل ناهنجاری های امروز بی غیرتی مردان است. اما نباید فراموش کرد غیرت نیز حد و مرزی دارد.

در اهمیّت بحث غیرت در خانواده گفتنى است كه امام صادق (ع) در این زمینه مى‌فرمایند : « مرد براى اداره منزل وخانواده خود به سه خصلت نیاز دارد كه اگر هم به طور طبیعى آنها را نداشته باشد ، باید خود را به تكلّف در آنها وا دارد : خوش رفتارى ، گشاده دستىِ سنجیده ، وغیرت بر حفاظت از آنها » .(میزان الحكمه،ج 5 ،ص97 )

 

كلمه‌اى كه در تعریف غیرت مرد در خانواده مناسب به نظر مى‌رسد حساسیت است . به این معنا كه غیرت نوعى حساسیت است حساسیتى كه از مسۆولیت برخاسته است زیرا هر كس كه نسبت به چیزى مسۆولیت دارد باید نسبت به آن حساسیت هم داشته باشد . در نظام خانواده نیز مسۆولیت مرد نسبت به همسرش ، غیرتى است كه مرد نسبت به همسر خود دارد و زمانى این نوع غیرت ممدوح است كه با اعتدال همراه گردد . توضیح اینكه غیرت مرد نسبت به همسر و فرزندانش امرى فطرى ، ضرورى و در واقع برخاسته از ایمان و تعهد او بوده و مادامیكه حالت افراطى نداشته باشد جزء شاكله مسۆولیت مرد است .

 

خانمها نیز طالب غیرت مرد خویشند و مى‌خواهند همسرانشان نسبت به وضع آنها حساس باشند . اصولاً خانمها از مردى كه نسبت به وضع لباس و پوشش آنها بى تفاوت باشد ، ناراضى‌اند . ناگفته نماند این حساسیت مرد تا زمانى از جانب بانوان نوعى دوست داشتن ، محبّت و حمایت تلقى مى گردد كه در حد معقول باشد . اگر از راه اعتدال خارج شده و به سوى افراط و تفریط گرایش یابد ، مذموم خواهد بود و به بدگمانی منفی تبدیل می‌شود ، به گونه‌اى كه مى‌توان چنین گفت :

 

حد و حدود غیرت تا جایى است كه 1 – از روى بدگمانى ، 2 – همراه با سخت‌گیرى و 3 – براى كسانى كه خود اهل مراقبت‌اند ، نباشد است مگر آن كه به قراینى خلاف آن ثابت شود .  بسیارى از بانوان خود حریم خویش را رعایت مى كنند و در این صورت حساسیت نشان دادن بیشتر آثار منفى به دنبال خواهد داشت.

 امام علی (ع) در سفارش به فرزند خود امام حسن (ع) فرمود: «از غیرت نا به جا [نسبت به زنان] بپرهیز که آن، زن سالم را به بیماری و پاکدامن را به بدگمانی (اندیشه گنهکاری)، می‌کشاند. (نهج البلاغه، نامه 31)

 

حال اگر غیرت مرد زیادتر از حد معمول شد چگونه با آن برخورد کنیم حجت الاسلام شهاب مرادی به زیبایی به بیان این امور پرداخته است:

1- زن می‌تواند یک بار وقتی حال هر دوشون خوب  بود و بیرون از منزل  با او در این باره گفتگو کند و محترمانه و بدور از هیجان از خودش دفاع کند در «هفت هشت کلمه یا نهایت دو سه جمله! نه یک سخنرانی انقلابی» در آن چند کلمه با ادبیات خودش  شبیه به این را بگوید:«من پاک و مومن و عفیفم. غیرت تو را می‌پسندم  و برخی کنترل ها را -اگر بدبینی اش غیرمستقیم است- و یا سوءظن های تو را -اگر واضح تهمت زده- را اهانت بزرگی به خودم تلقی می‌کنم. اما بروز خشم فقط حال ما را بدتر می‌کند و گره را پیچیده تر و محکم تر. تو را دوست دارم -این جمله حکمِ یک ترجیع بند را دارد. فراموشش نکنید- تو حق داری و می‌توانی از من در مورد برنامه هایم سوال کنی. اما انتظار دارم دقت کنی این پرسش ها، چک کردن و پلیس بازی نشود. من و تو هر دو محترمیم و همدیگر را دوست داریم و باید مراقب تصویرِ محبوب خود، در ذهن یکدیگر باشیم.»

 

2- مهم ترین عملکرد زن در این روند ایجاد حس حمایت، اطمینان و امنیت در همسرش است. عبادت هایت را مخفی نکند بگذارد  شوهر او را مکرر در حال نماز و دعا ببیند. این ریاء نیست، او غریبه نیست.

 

 

3- زن مراعات رفتار با نامحرم را بیش از پیش در دستور کار قرار دهد. ارتقاء نوع پوشش و حجاب و کنترل برخی از عادات و آداب و رسوم خانوادگی در هر حالی موثر است. پوشش ظاهری و طریقه ی آداب و معاشرتش با دیگران به ویژه آقایان را با دقت و بدون هیچ گونه سوء تعبیری انجام دهد.

 

4- داشتن صفحه در فیس بوک و چت و پیامک بازی در هر نوعش با هر کسی! مخرب این اطمینان است. از هر فعالیت اجتماعی‌ای، مهم تر؛ حفظ این زندگی است.

 

5- بدون اعلام وصول پیام بدبینیِ مرد، زن مخفی کاری نکند و در مسیر اطمینان سازی، شفاف سازی حرکت کند. او را در جریان کارهای عادی روزانه بگذارد، نه به عنوان گزارش دادن بلکه به عناوین مختلف از اینکه “چون میدونم نگرانم می‌شی” و “راستی میدونی که امروز باید برم دکتر…” و یا هماهنگی “من ظهر با مامان می‌خواهم بروم خونه خاله معصومه… شما می‌تونی عصر بیایی اونجا دنبالم؟” و مهم ترینش” اجازه گرفتن از شوهر”.

 

6- دوری از بحث و جدل  و توجه  به موضوعات عاطفی و … .

 

7- تمام این امور باید با آرامش و صبر و مهربانی انجام شود تا لایه های شک و تردید به مرور از ذهن همسر پاک شود.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 59
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
توصیه هایی به دختران و پسران برای روابط عاشقانه

 باید تا حدودی حد و مرز ها بین دختر و پسر رعایت شود خوب این داستان مشترک بسیاری از رابطه‌های عاشقانه این است که فردی را می‌بینیم که ظاهر و رفتارش به دلمان می‌نشیند و سپس احساس می‌کنیم دوست داریم بار دیگر هم او را ببینیم.

 

در واقع حدس می‌زنیم شاید بتوانیم یک رابطه عاشقانه را با او تجربه کنیم اما هنوز اطمینان نداریم. فقط یک احساس مبهم و خام شکل گرفته است. این مرحله یکی از مهم‌ترین زمان‌های عشق است. زمانی است که هنوز عشقی شکل نگرفته اما خیال‌پردازی در مورد عشق وجود دارد. بسیار پیش می‌آید که انسان‌ها خود را با واقعیت رابطه رویاروی نمی‌کنند و در این مرحله شاعرانه و خیال‌پردازانه می‌مانند. در تب و تاب معشوقی می‌سوزند که او بی‌خبر از احساس آنهاست. تصویری شورانگیز و پر از مهربانی از یک لبخند یا یک نگاه معشوق در ذهن نقش می‌بندد و دستمایه خیال‌پردازی‌های دور و دراز عاشقانه می‌شود.

 

یکی از آسیب‌های عشق، گسستگی از واقعیت رابطه و سیر در دنیای خیال است. پدر و مادر‌هایی که اجازه رابطه مشروع و تحت‌نظارت، در چارچوب قانون و اخلاق اسلامی را با جنس مخالف به فرزندانشان نمی‌دهند، گاهی این مشکل را پیچیده‌تر می‌کنند. باید قبول کنیم که عشق اگر صرفا در عالم خیال باشد، خطرناک می‌شود. رابطه، موهبتی است که انسان‌ها را وارد دنیای واقعیت‌ها می‌کند. بیشتر جانفشانی‌ها (شما بخوانید خودآسیبی‌ها) برای  عشق به‌وسیله کسانی انجام می‌شود که عشق را در عالم خیال تجربه کرده‌اند، نه در یک رابطه واقعی. رابطه به ما این مجال را می‌دهد که از خیال‌پردازی‌های موهوم عاشقانه نجات پیدا کنیم. حال این سوال پیش می‌آید که چقدر در رابطه خودمان را به دیگری نزدیک کنیم؟

 

خیلی وقت‌ها ممکن است پس از یک ملاقات احساس کنیم که چیزی که نامش «عشق» است، در ما شکل گرفته و بخواهیم آن را ابراز کنیم. فرستادن پیامک عاشقانه پس از اولین ملاقات یکی از این رفتار‌هاست؛ رفتاری که مصداق از سر دیگر بام فرو افتادن است. عشق، دلدادگی در یک فیلم هندی نیست، عشق نزدیک شدن عمیق دو انسان به یکدیگر است. این نزدیک شدن به شناخت و مطالعه فرد دیگر نیاز دارد. آنهایی که زودهنگام و پیش از شناخت کافی ابراز عشق می‌کنند، کسانی هستند که عشق را جدی نمی‌گیرند. آنها افراد خودمحوری هستند که به خودشان و نیاز شخصی‌شان به عشق ورزیدن توجه می‌کنند، نه به شکل‌گیری یک رابطه عمیق و منحصربفرد عاشقانه و انسانی.

 

آسیب جدی‌تری که ممکن است در عشق پیش بیاید، نزدیک شدن زودهنگام و ناسنجیده جسمانی است. متاسفانه در جامعه ما هر دو سر طیف دیده می‌شود؛ هم آنهایی که آنقدر از برقراری رابطه واقعی خودداری می‌کنند که عشقشان خیالی و مجازی می‌شود، هم آنها که ناسنجیده و زودهنگام وارد رابطه جسمانی می‌شوند. عشق ارتباط دو انسان در سطح دو جسم نیست، عشق ارتباطی عمیق و ماندگار است که در سطوح عمیق‌تر روان انسان‌ها شکل می‌گیرد. درست است که یک عشق طبیعی با تمایل‌های جسمانی همراه است اما لازم است این ارتباط بسیار با احتیاط و سنجیده تا زمان حصول اطمینان از پیدایش یک عشق راستین به تعویق افتد. یکی از آسیب‌های عشق، بی‌اهمیت دانستن آن و برخورد با آن به‌عنوان یک پدیده سطحی از سر ولنگاری و سهل‌انگاری است ایمدوارم این مطالب تا حدودی به اطلاعات شما درباره ازدواج و حد و مرزها کمک کرده باشد.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 59
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
توصیه های مهم به دختران جوان برای خواستگارهای خلافکار

خلاف کار بودن تعریف گسترده ای اما وقتی درباره ازدواج صحبت می کنیم، خلاف کار بودن به معنی انجام رفتارهای پرریسک، خارج از عرف، آسیب رساننده به خود و دیگران و غیرقانونی است.

 

خواستگار خلافکار

خواستگار سابقا خلافکار، کسی است که پیش از این معتاد بوده، سابقه جرایم اجتماعی، قانون گریزی یا زندانی شدن داشته یا سوء شهرت دارد و دیگران قبلا او را به عنوان یک شخص ضداجتماعی، خشن یا مزاحم و شر می شناختند اما حالا او و خانواده اش معتقد اند که دگرگون شده و دیگر خلاف نمی کند. چطور باید به چنین خواستگاری اعتماد کنید؟ آیا می شود با این مرد زندگی مشترک را شروع کرد؟معیار خاصی برای مشخص شدن این که آیا خواستگار شما کارهای خلاف را کنار گذاشته است یا خیر و آیا واقعا تصمیم جدی برای ازدواج دارد یا نه، وجود ندارد.

بنابراین هر دختری باید موقعیت شخصی، خانوادگی، اجتماعی و تحصیلی اش را با موقعیت خواستگارش بسنجد و به این نتیجه یا آگاهی برسد که خواستگارش حداقل معیارهای او را دارد یا نه.

 

چگونه متوجه خلافکار بودن خواستگارتان شوید؟

یکی از معیارهای مهم برای موفقیت در یک زندگی، نحوه آشنایی دختر و پسر است. نحوه آشنایی دختر و پسر به 2 صورت خواستگاری رسمی یا دوستی است. مدت زمان و نوع آشنایی با پسر، قبل از جواب دادن قطعی به او، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. درباره پسری که قبلا کارهای خلاف انجام داده است، این نکته قابل تامل است که او در زمان انجام کارهای خلاف از شما خواستگاری کرده است و این نکته را خودش به شما گفته است یا شما بعد از مدتی آشنایی، متوجه سوابق او در انجام کارهای خلاف شده اید. اگر شما متوجه خلافکار بودن او شده اید، در صداقت و رو راستی او باید شک کرد.

 

چند وقت است که خواستگارتان خلاف نکرده است؟

اگر به این نتیجه رسیده اید که پسر مورد علاقه تان، به خاطر شما حاضر است تمام کارهای خلافی را که در گذشته مرتکب شده است کنار بگذارد، به مدت زمان دوری او از انجام کارهای خلاف توجه کنید. در این مرحله باید ببینید که چند روز یا چند ماه از زمان دوری خواستگارتان از کارهای خلاف می گذرد و آیا در این مدت او کاملا اصلاح شده است یا گاهی تمایل او به خلاف در رفتار و گفتارش به وضوح دیده می شود. گاهی فرد خلافکار که مدتی از انجام کارهای خلاف دور بوده است، به محض قرار گرفتن در موقعیت خلاف دوباره مرتکب جرم می شود؛ بنابراین این نکته را هم باید بررسی کنید که خواستگارتان توان کنترل خودش را در چنان موقعیت هایی دارد یا نه. به طور کلی گفته می شود فرد برای طی دوران پاکی (از خلاف یا اعتیاد) باید حدود 5سال را در نظر بگیرد. در واقع باید 5سال بدون هیچ گونه اشتباه، خطا یا بازگشت به روش قبلی بگذرد تا بتوان گفت او دیگر آدم سابق نیست.
 
نوع کارهای خلافی که خواستگارتان مرتکب شده است، بسیار مهم است. اگر خواستگار شما فقط برای تفریح یا خود نمایی در بین دوستان نابابش کار خلاف می کرده است با انجام حرفه ای خلاف های سنگین به منظور کسب ثروت و… متفاوت است

 

آیا اعضای خانواده خواستگارتان خلافکارند؟

هم کفو بودن و داشتن تناسب خانوادگی در همه ازدواج ها از اهمیت بالایی برخوردار است. به طور مثال، اگر بیشتر اعضای خانواده خواستگارتان اهل خلاف هستند این توقع که همسرتان به خاطر شما و بعد از ازدواج، با آن ها رفت و آمد نکند، فرض محال به نظر می رسد؛ بنابراین توجه به آبروی خانوادگی و موقعیت اجتماعی خانواده همسر برای جواب دادن به چنین خواستگاری بسیار بااهمیت است و قابل کتمان نیست. یک نکته قابل ذکر دیگر هم، میزان آمادگی خانواده شما برای پذیرش فرد خواستگار به عنوان داماد است. توجه داشته باشید که در صورت پذیرش نشدن چنین فردی، مجبور به ترک خانواده خود خواهید شد که از دست دادن حمایت خانواده شما را دچار مشکلات زیادی خواهد کرد.

 

آیا خواستگارتان شغل دارد؟

نوع کارهای خلافی که خواستگارتان مرتکب شده است، بسیار مهم است. اگر خواستگار شما فقط برای تفریح یا خود نمایی در بین دوستان نابابش کار خلاف می کرده است با انجام حرفه ای خلاف های سنگین به منظور کسب ثروت و… متفاوت است. نوع شغل همسر آینده تان بعد از ترک کارهای خلاف هم باید بررسی شود و تا حد امکان شغلی نباشد که او را در موقعیت انجام کارهای خلاف قرار دهد.

 

آیا مطمئنید که در آینده پشیمان نمی شوید؟

برای جواب دادن به چنین خواستگارهایی از مشورت با پدر و مادر غافل نشوید و به جای محور قرار دادن آتش عشقی که در شما ایجاد شده است، تلاش کنید با تفکر بیشتر تصمیم منطقی بگیرید تا در آینده پشیمان نشوید. دخترهایی که تازه در سن ازدواج قرار گرفته اند، توجه داشته باشند که آن ها معمولا در حال حاضر خواستگارهای دیگری دارند یا در آینده خواهند داشت، بنابراین می توانند شرایط آن ها را با یکدیگر مقایسه کنند. صرف عاشق بودن برای خوشبختی در زندگی کافی نیست و برای داشتن زندگی سالم و مناسب، علاوه برعشق ملزومات دیگری نیز وجود دارد.

 

یک نکته مهم

افراد خلافکار که رفتارهای ضد قانون، ضد اخلاق و ضد عرف دارند، عموما جزو شخصیت های ضداجتماعی دسته بندی می شوند. شخصیت های ضد اجتماعی افراد جامعه ستیزی هستند که توانایی مطابقت دادن خود با موازین اجتماعی را ندارند، به حقوق دیگران تجاوز کرده و مرتکب رفتارهای مجرمانه می شوند. این افراد به طور ناگهانی اقدامات شان را انجام می دهند و برای آینده فکر و برنامه ریزی ای ندارند. فریبکار، دروغگو، پرخاشگر و بی احتیاط هستند و به خاطر این رفتارها عذاب وجدان ندارند. آنها خود را محق می دانند که به هر روشی به خواسته شان دست پیدا کنند حتی اگر به دیگران صدمه وارد کرده یا حقوق آنها را پایمال کنند. زندگی با یک شخصیت ضداجتماعی به معنی دم به دم با خطر و غافلگیری و بی قانونی دست و پنجه نرم کردن است و این افراد حتی همسرشان را هم از اعمال مجرمانه، آسیب زدن و پایمال کردن حق شان مستثنی نمی کنند.

 

ضد اجتماعی ها جزو مبتلایان به اختلال شخصیت به حساب می آیند و این یعنی که به سادگی درمان نمی شوند. در واقع اگر خواستگار شما یک خلافکار ضداجتماعی باشد، احتمال این که بتوانید با او خوشبخت شوید یا او را روزی به دور از هرگونه خلاف ببینید بسیار ضعیف است. مگر آنکه دوره های طولانی درمان را نزد یک روانشناس و یک روانپزشک بگذراند و خودش واقعا تمایل داشته باشد از این جلسات نتیجه بگیرد و تغییر کند.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 56
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
با این تست میزان علاقه همسرتان را به خود دریابید

آيا مانند روزهاي اول، همسرشان به آنان توجه مي‌كنند يا خير؟ و اين ارتباط 2 طرفه است. به عبارتي ممكن است هم مرد چنين حالتي داشته باشد و هم زن! حال اگر مي‌خواهيد بدانيد كه همسرتان، شما را از صميم قلب دوست دارد يا خير، اين تست‌ها را پاسخ بدهيد تا به احساس همسرتان نسبت به خود آگاه شويد!

1- آيا در كارهاي خانه همراه شماست؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

2- آيا با مهرباني شما را در حل مشكلات ياري مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

3- آيا براي داشتن رابطه‌ها با شما سازگار است؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

4- آيا در طول سال به شما هديه مي‌دهد؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

5- آيا در بحث‌هاي فاميلي و خانوادگي از حقوق شما دفاع مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

6- آيا شده در برخوردها به شما حق بدهد؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

7- آيا در صحبت‌ها بيشتر از خاطرات تلخ مي‌گويد يا خاطرات خوب؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

8- آيا تا به حال شده از خود انتقاد كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

9- آيا در هفته، زماني را براي با هم بودن مي‌گذارد؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

10- آيا در جمع، از شما تعريف مي‌كند يا بي‌تفاوت به گفته‌هاي ديگران گوش مي‌دهد؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

11- آيا زماني كه برايش كاري انجام مي‌دهيد، قدرشناسي مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

12- آيا وقتي شما خسته مي‌شويد به شما توجه مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

13- آيا زماني كه شما وارد خانه مي‌شويد، با شما مهربان برخورد مي‌كند؟

 

الف- سعي مي‌كند ب- بله ج- خير د- گاهي اوقات

 

پاسخ‌ها:

 

* اگر 9 پاسخ «گاهي اوقات» داشته باشيد، بهتر است به رفتار خودتان توجه بيشتري كنيد.

 

* اگر 10 پاسخ «خير» داشته باشيد، بهتر است هر چه زودتر با يك مشاور خانواده تماس بگيريد و براي حل مشكلات اقدام كنيد.

 

* اگر 8 پاسخ «گاهي اوقات» داشتيد، نشان مي‌دهد كه او سعي در ابراز وجود دارد، به شرطي كه بيشتر او را درك و محيط خسته و شلوغ ذهن او را ترميم كنيم، تا انرژي بيشتري كسب كند و شاهد بهروزي در زندگي شويد، همه چيز به شما بستگي دارد.

 

* اگر 7 پاسخ «خير» داشته باشيد، بايد كاري انجام دهيد تا توجه او را جلب كنيد، پس از مدتي، شاهد تغيير رفتار او خواهيد شد.

 

* اگر 6 پاسخ «بله» بود، يعني كه او شما را دوست دارد، اما بايد بيشتر يكديگر را درك كنيد.

 

* اگر 10 تا 13 پاسخ «بله» بود، به اين معني است كه رابطه خوب و سالمي در پيش گرفته‌ايد پس در حفظ آن بايد بيشتر تلاش كنيد.

 



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 67
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
می خواهید مرد آینده تان چگونه باشد؟

پیش از خواندن این چند خط، بار دیگر مردی که همیشه آرزو داشته‌اید به خواستگاری‌تان بیاید را توصیف کنید. آیا آرزوی شما بودن در کنار همسری پولدار، باهوش و موفق است یا اینکه ترجیح می‌دهید کنار مردی خندان و شوخ‌طبع که سالیان دراز زنده می‌ماند و تنهای‌تان نمی‌گذارد، زندگی کنید؟ شاید خواندن این مطلب و باخبر شدن از یافته‌های پژوهشگران بتواند تصویر شما از مرد رؤیایی زندگی‌تان را کمی تغییر دهد و به شما در انتخاب همسری ایده‌آل در میان خواستگاران کوتاه‌قد و بلندقدتان کمک کند.

 

قدبلندها باهوش‌ترند

برای موفق شدن همیشه به تلاش شبانه‌روزی نیاز نیست؛ پس تصور نکنید برای داشتن همسری موفق باید مردی سختکوش را که بیشتر ساعت‌های روز به کار کردن مشغول است، انتخاب کنید. از نظر محققان کافی است ژن‌ها با او همکاری کنند تا بدون تلاش بیش از اندازه چند پله از دیگران جلوتر باشد. محققان می‌گویند بلندقدها از کسانی که قدشان از اندازه متوسط کوتاه‌تر است، باهوش‌ترند، درحالی‌که پژوهش‌های قبلی ثابت کرده بودند در میان دوقلوها، قلی که بلند قد است هوش بالاتری دارد و از خواهر یا برادر دیگرش بیشتر پول در می‌آورد، این بار محققان موضوع را روی دیگر افراد مطالعه کردند و دریافتند قد بلندها بیشترا از قد کوتاه‌ها در کارشان موفق‌ترند و از آنجا که هوش بالاتری دارند، بیشتر درآمد کسب می‌کنند.

 

قدبلندهاعاشق زنان باهوش می‌شوند

اگر می‌خواهید فرزندی باهوش داشته باشید، آرزو کنید مردی بلند قد به خواستگاری شما بیاید. همان‌طور که گفتیم مردهای بلند قد هوش سرشارتری دارند و قطعا نمی‌توان سهم IQ  پدر را از بهره هوش که کودک به ارث می‌برد، نادیده گرفت. اما محققان می‌گویند مردهای قد بلند نه تنها تیزهوش‌ترند، بلکه حاضر به ازدواج با هر خانمی هم نمی‌شوند و تنها شریکی را برای زندگی‌شان انتخاب می‌کنند که هوشی بالاتری دارد. پس اگر مردهای بلند قد به خواستگاری شما می‌آیند خوشحال باشید، چراکه با یک تیر دو نشان  زده‌اید؛ هم همسری باهوش را انتخاب کرده‌اید و هم نسبت به بالا بودن بهره هوشی خودتان مطمئن شده‌اید.

 

قدبلندهابیشتر گزیده می‌شوند

قد بلند بودن همیشه یک موهبت به شمار نمی‌آید. همین معیار که از زیبایی ظاهری گرفته تا پول و موفقیت را برای صاحبانش به همراه می‌آورد، می‌تواند به زیان صاحبانش هم تمام شود. شاید ندانید که نوعی از پشه‌های گزنده اسکاتلندی عاشق نیش زدن آدم‌های قد بلند و البته سنگین وزن هستند. محققان می‌گویند آدم‌های درشت بیشتر ازاصلی‌ترین قربانیان این پشه هستند چراکه بدن‌شان حرارت بالاتری دارد، چرب‌تر است و دی‌اکسید کربن بیشتری را تولید می‌کند و این پشه اسکاتلندی هم شیفته همین موادی است که از بدن آدم‌های قد بلند بیرون می‌آید. البته بررسی‌های دیگری ثابت کرده‌اند که اگرچه بیشتر قد بلندها از کلنجار رفتن با حشرات شکایت می‌کنند اما به طور کلی کمتر با خطر مرگ و میر به طور کلی روبه‌رو هستند و بیماری‌های قلبی، سکته یا احتمال خودکشی کمتر تهدیدشان می‌کند.

 

قدبلندها اعتماد به نفس بیشتری دارند

گفتیم که بلند قدها بیشتر پول در می‌آورند و جایگاه شغلی بالاتری هم دارند. از نظر محققان تنها بخشی از این موضوع به هوش بالای آنها بر می‌گردد و بخش اصلی این موفقیت به دلیل نگاه متفاوت دیگران به افراد بلند قد اتفاق می‌افتد. از نظر محققان افراد به توانایی کسانی که قد بلندتری دارند بیشتر اعتماد می‌کنند و خود این افراد هم به‌دلیل موفقیت‌های مالی و ارتباطی که  به‌دست می‌آورند، اعتماد به نفس بیشتر و احساس خوشایندتری دارند.

 

بلند قد و موفق یا کوتاه و بامزه؟

محققان می‌گویند قدبلندها در کارشان موفق هستند و به قول قدیمی‌ها دست به هر چیزی که می‌زنند طلا می‌شود. بعضی دیگر از محققان می‌گویند شوخ‌طبعی در قدکوتاه‌ها بیشتر است.آیا این ادعاها درست است؟

 

عادل فردوسی‌پور یک قدبلند کاربلد

برای ایمان آوردن به فرضیه کاربلد بودن قدبلندها، کافی است از چند ماه دیگر دوشنبه‌ها پای برنامه نود بنشینید و رفتارهای «عادل فردوسی‌پور» را زیرنظر بگیرید. فردوسی‌پوری که سال‌هاست برنامه‌اش پرطرفدارترین برنامه ورزشی ایران است، موفقیت‌هایش را مدیون قد بلندی است که به او راه و رسم بالا رفتن از پله‌های ترقی را یاد می‌دهد.

او خوب می‌داند سراغ چه سوژه‌ای برود، چطور با مخاطبش بی‌پرده گپ بزند و از همه مهم‌تر، چطور خودش باشد.

 

مستربین قدبلند اما شوخ‌طبع

محققان می‌گویند شوخ‌طبعی در قدکوتاه‌ها بیشتر است. اما در این میان تکلیف مستربین 183 سانتی‌متری که سال‌هاست خنده را روی لب‌های مردم می‌نشاند چه می‌شود؟ نگاهی به ظاهر «رون آتکینسون» بیندازید. این کمدین که اغلب ما با ساخته‌ها و بازی‌هایش خاطره داریم، می‌گوید ادعای شوخ‌طبع بودن قدکوتاه‌ها ادعایی کاملا درست نیست.

شاید در میان کمدین‌هایی که مردم را در گوشه و کنار جهان می‌خندانند، قد کوتاه‌های بسیاری پیدا کنیم اما در دنیای طنز و کمدی چه کسی از مستربین موفق‌تر و مشهورتر است؟

 

استیوجابز یک قد بلند باهوش

 استیوجابز بخش عمده موفقیت‌هایش را مدیون قد 188 سانتی‌متری‌اش است. همه خالق محصولات آیفون را به‌عنوان کسی که تکنولوژی‌های دیجیتال و دنیای گوشی‌های هوشمند را متحول کرد، می‌شناسند. استیوجابز که حتی بعد از مرگش هم از او به عنوان یک کارآفرین موفق و مدیری نمونه یاد می‌کنند، می‌تواند پذیرش ادعای محققان را آسان‌تر کند.

گرچه چند سالی از مرگ او می‌گذرد، اما هنوز رقیبی برای ایده‌های نابش به میدان نیامده و او همچنان به عنوان یکی از باهوش‌ترین مردان در دنیای تکنولوژی شناخته می‌شود.

 

کوتاه قدها بیشتر عمر می‌کنند

شاید انتخاب همسری کوتاه قد کار شما را برای پوشیدن کفش پاشنه بلند در روز عروسی سخت و شما را از ظاهرتان در آن روز ناراضی کند، اما اگر قضا و قدر با شما یار بوده و چنین مردی را سر راه‌تان قرار داده، خوشحال باشید. محققان می‌گویند با انتخاب یک شوهر کوتاه قد، می‌توانید از حضورش تا سال‌های پیری در کنار خود اطمینان داشته باشید. بررسی‌ها نشان می‌دهند که مردهای کوتاه قد بیشتر عمر می‌کنند و اگر همسرتان کوتاه‌تر از 167 سانتی‌متر باشد، دلیلی برای نگرانی از بیمار شدن و از دست دادن او نخواهید داشت.

 

کوتاه قدها شوخ‌طبع‌ترند

اگر با گذشت هر روز از زندگی‌تان خموده‌تر و ناامیدتر می‌شوید و اگر گاهی احساس می‌کنید توان مقابله با چالش‌هایی که هر روز بیشتر و با قدرت بیشتری سر راه‌تان قرار می‌گیرند را ندارید، همسری کوتاه قد انتخاب کنید. از نظر محققان زندگی با یک مرد کوتاه قد نمی‌گذارد که خنده از لبان‌تان محو شود.

 آنها می‌گویند مردهایی که قدشان کوتاه‌تر است، شخصیت قوی‌تری دارند و شوخ‌طبع‌تر از همتایان بلند قدشان هستند. اگر نامزد شما از کوتاهی قدش ناراحت است و به دنبال درمان هورمونی این ویژگی می‌گردد، او را به کنار آمدن با کوتاهی ‌قدش راضی کنید و نگذارید با صرف هزینه‌های گزاف قدش را بلندتر کند چراکه محققان می‌گویند زندگی با مردهای کوتاه قد صفای بیشتری دارد و این افراد به‌خاطر شوخ‌طبعی ذاتی که دارند، بیشتر می‌توانند اطرافیان‌شان را خوشحال و راضی نگه دارند.

 

کوتاه قدها بدبین‌ترند

زندگی با یک کوتاه قد شما را شادتر می‌کند و نمی‌گذارد دنیا برای‌تان یکنواخت شود اما اگر تحمل بودن در کنار مردی را که مدام کنترل‌تان کند و به شما بی‌اعتماد است را ندارید، بهتر است مردی را انتخاب کنید که قدش از شما بلندتر باشد.

محققان می‌گویند آدم‌های قد کوتاه به اطرافیان‌شان اعتماد ندارند و وقتی با کسی که از آنها یک سر و گردن بلندتر است روبه‌رو می‌شوند، بیشتر دچار بدبینی و احساس ناخوشایند بی‌اعتمادی می‌شوند و روز به روز احساس بدتری نسبت به خود و دیگران پیدا می‌کنند.

 

كدام‌شان بيشتر در خطرند؟

فرقي نمي‌كند كه با مردي قد بلند ازدواج كنيد يا اينكه عاشق فردي كوتاه قد شويد. محققان مي‌گويند هر دوي اين افراد در كنار مزيت‌هايي كه به‌‌دلیل اندازه قدشان از آن بهره‌مند شده‌اند، با مشكلات جسمي هم دست و پنجه نرم مي‌كنند.

 

انسداد ريه

محققان ثابت کرده‌اند که قد کوتاه‌ها بیشتر در معرض خطر ابتلا به انسداد حاد ریوی قرار دارند. آنها می‌گویند همیشه نمی‌توانیم قد کوتاهی را ژنتیکی بدانیم و تغذیه مادر در بارداری و تغذیه کودک در سال‌های اول زندگی‌اش می‌تواند نقش موثری در بلند شدن قد او ایفا کند. از نظر محققان، مردانی که قدشان کوتاه‌تر از متوسط افراد اجتماع است، به احتمال بیشتری در کودکی تغذیه نامناسب داشته‌اند و همین موضوع که بر قدشان هم اثر گذاشته، می‌تواند آنها را به بیماری‌های مزمنی مثل انسداد ریه دچار کند.

 

ايست قلبي

از نظر محققان مردهای کوتاه قد از ژن طول عمر بهره‌مند هستند، اما بيماري‌هاي قلبي بيشتر از قدبلندها سراغ آنها مي‌رود. از سوي ديگر يافته‌هاي پژوهشگران نشان مي‌دهد مردان سالخورده‌ای که کم شدن سه سانتی‌متر یا بیشتری از قدشان را تجربه می‌کنند، به احتمال 68 درصد بیشتر از دیگران به‌دلیل مشكلات قلبي جان‌شان را از دست می‌دهند. گرچه بیشتر مردها با بیشتر شدن سن‌شان حدود 6/1سانتی‌متر قدشان را از دست می‌دهند، اما کسانی که با کاهش بیش از اندازه قد روبه‌رو می‌شوند باید از متخصصان برای درمان مشکلات‌شان کمک بگیرند.

 

لخته شدن بیشتر خون

 بيماري‌هاي جسمي تنها قد كوتاه‌ها را مبتلا نمي‌كند. محققان مي‌گويند لختگی خطرساز خون مشکلی است که بیشتر آدم‌های قد بلند را تهدید می‌کند. محققان می‌گویند مردان قد بلند به دلیل همین ویژگی ذاتی با خطری جدی برای سلامت‌شان روبه‌رو هستند. از نظر آنها احتمال اینکه خون در رگ‌های پا و دیگر نقاط بدن قد بلندها لخته شود پنج برابر بيشتر از ديگران است و از آنجا که بیشتر قد بلندها چاق هم هستند این مشکل تهدیدی جدی برای آنها به شمار می‌آید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
شناسایی موانع و مشکلات ازدواج جوانان

 قبول داریم. اما چرا ازدواج بین خیلی از پسرهایی که وضع مالی خوبی دارند هم دیر اتفاق می افتد؟
شاید باید بخشی از این مساله را در تغییرات فرهنگی و اجتماعی جستجو کرد. تغییراتی که گاهی تبدیل به موانع می شوند. بگذارید این طور بگوییم، تغییر نگاه جوان های امروزی به زندگی مشترک، تحصیلات بیشتر و رفاه بالاتر به خودی خود تغییر نگاه مثبتی است اما وقتی مانع از یک هدف بزرگ به نام ازدواج شود، تبدیل به تغییری آسیب زا می شود که باید آن را مدیریت کرد. مدیریت کردن، به معنی حذف یک نگرش یا ایده آل نیست. بلکه باید طوری آن را به کار بست که به اهداف دیگر صدمه نزند.در ادامه به بعضی موانع فرهنگی و اجتماعی ازدواج جوان ها اشاره می کنیم که شناخت آنها اولین گام برطرف کردن شان است.
 

 

1 – مشکلات خانوادگی
مشکلات خانوادگی یکی از موانع مهم ازدواج است؛ مشکلاتی همچون تفاوت سطح فرهنگی خانواده ها، افزایش سطح توقع خانواده ها در انتخاب همسر، کفیل یا سرپرست خانواده بودن پسر، بیماری والدین، آسیب های اجتماعی خانواده مثل فوت، طلاق، اختلاف والدین، اعتیاد و سوء سابقه. در این مورد، باید گفت که مساله به گونه ای نیست که به سادگی از کنار آن بگذرید. مشکلات خانوادگی به طور جدی می توانند روی زندگی مشترک سایه بیندازند و روابط زوج ها را بحرانی کنند.

 

 
2- سخت گیری در انتخاب
معیارها مرتبا به روز می شوند و دیگر کسی به دنبال شخص مناسب نیست. همه بهترین را می خواهند. پسرانی که به 40سالگی رسیده اند، برای ازدواج دنبال دخترانی که سن متناسب با آنها داشته باشد نمی گردند. بلکه هنوز زنی بیست و چند ساله را انتخاب می کنند. پسرانی که تحصیلات عالیه ندارند، به دنبال زنانی تحصیل کرده، اجتماعی و موفق می گردند. دخترانی که وضع مالی خانواده شان متوسط بود، انتظار دارند خواستگار ثروتمندی از راه برسد و رفاهی را برای آنها فراهم کند که پدرشان بعد از سال ها تلاش و کار نتوانسته برایشان فراهم کند و….این یعنی معیارها جا به جا شده و افراد بدون توجه به تناسب، انتخاب های سختگیرانه و رویایی دارند. انتخاب هایی که شاید به سادگی محقق نشود و سن ازدواج را بالا ببرد.
انصراف از ازدواج با عواملی همچون افزایش سطح تحصیلات و… مرتبط است. نتایج بررسی در ایران نشان می دهد که گرایش به تحصیلات صرفاً 2 تا 3 سال به افزایش میانگین سن ازدواج منجر می شود

 

3 -نداشتن خواستگار مناسب
مسئله تحول زندگی های کنونی به خصوص در شهرهای بزرگ، مهاجرت ها، گسستگی های قومی و فرهنگی و نبود ارتباط های محلی، باعث شده که فرصت های شناخت خانوادگی در بین خانواده ها کم شود؛ بنابراین خواستگارهای مناسب با شرایط خانوادگی دختران کم می شود. به خصوص که دختران امروزی بیشتر اجتماعی، مستقل و تحصیل کرده هستند و دیگر نمی توانند با چهارچوب های سنتی قدیمی ازدواج کنند. بنابراین به دنبال پسرانی هم کفو خود می گردند که شاید به سادگی پیدا نشوند.

 

4- مانع انگاری تحصیلات
انصراف از ازدواج با عواملی همچون افزایش سطح تحصیلات و… مرتبط است. نتایج بررسی در ایران نشان می دهد که گرایش به تحصیلات صرفاً 2 تا 3 سال به افزایش میانگین سن ازدواج منجر می شود. اما تحصیل و ازدواج، هیچ کدام مانع دیگری نیست، بلکه نوع انتخاب مانع است. پس با انتخاب صحیح فردی که تمایل دارد، همسرش تحصیلات بالا کسب کند و درک شرایط موجود در زمان تحصیل -از قبیل بیکاری، شغل پاره وقت، کم بودن اوقات فراغت و …- از جانب همسر و خانواده  او و نهایتاً پایین آوردن توقعات مادی و معنوی طرفین، می توان در زمان مناسب به ازدواجی پایدار دست یافت.

همچنین در دختران با تحصیلات بالا احتمال ازدواج با پسران هم ردیف -از لحاظ تحصیلی- پایین می آید و در صورت رعایت نکردن تناسب تحصیلی در انتخاب، ممکن است به تفاوت فکری و تفاهم کمتر در زندگی بینجامد. ازدواج های دانشجویی و ترغیب جوانان به ازدواج در دوران تحصیل، با تأکید بر تعدیل خواسته ها و توقعات فرد و خانواده از زندگی مشترک و اتخاذ تدابیر خاص می  تواند به حل عمده  این مشکل بینجامد.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 50
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
ازدواج های اینترنتی موفق خواهند بود یا نه؟

با ازدواج اینترنتی چه کار کنیم؟

آسیب شناسان اجتماعی در بررسی‌هایی که در این مورد صورت داده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که ازدواج در شرایط آشنایی در سایت‌های همسریابی اینترنتی حتی اگر با نظارت نهادهای واقعی هم صورت بگیرد چون براساس آگاهی نیست موفق نخواهد بود. از سوی دیگر این مسأله می‌تواند به سوء‌استفاده‌های عاطفی از یک قشر خاص منجر شود.هیچ وقت فراموش نمی‌کنم دختر و پسری را که به دلیل تمایل و کششی که نسبت به هم داشتند، فکر و ذهنشان در دانشگاه نزد هم بود. آن‌ها هیچ چیز به هم نگفته بودند اما پیوسته درصدد بودند تا راهی به دل و مسیری برای خواستگاری باز کنند تا اینکه دختر پا پیش گذاشت و به دفتر مشاوره دانشگاه مراجعه کرد و خواست تا واسطه صحبت آنان در مورد ازدواج شوند.

 

کمی پس از او پسر هم به همین منظور به همان دفتر مراجعه کرده بود و مشاور که خیلی خوشحال شده بود که این همه همدلی و هم داستانی ناگفته را مشاهده می‌کرد ناگهان گفت: اتفاقاً همان دختر هم از ما خواسته بود زمینه گفت‌و‌گویش با شما را فراهم کنیم و به شما علاقه نشان داده بود. اما همین حرف همه چیز را به هم ریخته بود.پسر که تاکنون مانند مجنون سایه به سایه دختر می‌رفت اکنون ناگهان دختر به نظرش موجودی بی‌‌حیا می‌رسید که قصد داشت خلاف رسم و رسوم و هول زده او را بقاپد!!!به همین دلیل تمام عشق و علاقه‌ای که نسبت به همکلاسی‌اش در خود احساس کرده بود ناگهان سرد شد و مانند کوه یخ به مشاور نگاه کرد و گفت: من چنین دختری را دیگر نمی‌خواهم!این ماجرا همیشه این فکر را به ذهن متبادر می سازد که البته مداخله غیرسنتی برای ازدواج جوانان امروز چنان که دکتر گلزاری هم اخیراً تأکید کرده است از ضروریات است اما اجرا، چگونگی و شیوه‌های آن بسیار مهم هستند و با توجه به ویژگی‌های فرهنگی جامعه ما مداقه فراوانی می‌طلبد.

 

گفت‌و‌گوی مجازی خوشبختی خیالی

نسترن و حمید در یک سایت همسر‌یابی با هم آشنا شدند. آن‌ها مدتی را در شبکه اجتماعی و چت روم با هم گفت‌و‌گو و تبادل عکس کردند و کم کم قرار و مدارهای واقعی شکل گرفت.نسترن در یک شهر بود و حمید در شهر دیگر و سایت همسر‌یابی هم ادعا می‌کرد کاملاً قانونی است.وقتی نسترن با حمید قرار می‌گذاشت حمید رنج سفر را بر خود می‌خرید تا به نسترن برسد و نسترن همیشه این حرکت او را حرکتی مردانه و عاشقانه تلقی می‌کرد تا این‌که این ارتباطات نزدیک و تماس‌های تلفنی که به وجود آمد و سرو صدا‌های آن طرف خط رفته رفته شک و شبهه را به زندگی نسترن وارد کرد.هروقت نسترن به حمید زنگ می‌زد سرو صدای بچه در خانه‌اش می‌آمد و یک بار می‌گفت بچه‌های خواهرم هستند و یک بار بچه‌های برادرش را مقصر این صدا‌ها می‌دانست.

 

بی‌دلیل وسط مکالمه قطع می‌کرد و وقت‌هایی بود که گوشی‌اش را خاموش می‌گذاشت.در مورد بحث ازدواج چندان جدی نبود و هر بار خواستگاری را به دلیلی عقب می‌انداخت تا بالاخره اعتراف کرد که همسری دارد که به مالزی رفته و آخرین مراحل طلاق را می‌گذرانند. از او فرزندی دارد که پیش مادرش است.اما همین‌ها هم واقعیت نداشت زیرا بعد‌ها با مراجعه نسترن و دوستش به شهر او و مراجعه به منزلش و تحقیق از همسایه‌ها مشخص شد که او با همسر و دو فرزندش دارد زندگی می‌کند و دلیل این‌که با دختری از شهر دیگر قول و قرار گذاشته به اعتراف خودش این بود که ازدواج‌شان بدون عشق بوده است و می‌خواسته عشقش را در شهری دیگر بیابد و به نسترن پیشنهاد زن دوم بودن داد که نسترن البته نپذیرفت زیرا می‌دانست طلاقی وجود نداشته و بارها به خاطر این موضوع همسرش با او دعوا کرده است.

 

صغری جلالی مشاور خانواده به کسانی که واقعاً می‌خواهند مشکل همسر‌یابی جوانان را حل کنند توصیه می‌کند برای این‌که یک سایت همسر‌یابی موفق داشته باشید و از خطرات احتمالی که به واسطه آن برای دختران و پسران جوان می‌تواند پیش بیاید جلو‌گیری کنید باید مدارک کاملی از دو طرف دریافت کنید و گزینه‌ای در سایت پیش‌بینی شود که با پرداخت مبلغی کارشناسان سایت درمورد طرف مقابل تحقیق مناسبی از محل کار، محل زندگی ودوستان و آشنایان شخص و حتی محل تحصیلش انجام دهند و مانند یک خانواده واقعی به جوان کمک کنند که راه درست را انتخاب کند.این سایت‌ها باید مشاوره حضوری و آنلاین و تست‌های شخصیتی مناسب هر دو نفر را انجام دهند و به آنان بهترین توصیه‌ها را بکنند. اگر چنین تحولی در سایت‌های همسر‌یابی ایجاد شود و نقش آن‌ها صرفاً زمینه آشنایی کسانی که به دلایلی قصد مخفی نگه داشتن حقایق را دارند نباشد، می‌تواند در ازدواج جوانان گام مؤثری بردارد.

 

جایگزین‌های خانواده

چه کسی، چگونه و با چه کیفیتی جای خانواده را می‌گیرد؟ وقتی معاون ساماندهی امور جوانان به این موضوع تأکید کرد که عملکرد خانواده باید توسط نهادهای دیگری در امر ازدواج تقویت شود و مراکز مشاوره و انواع دیگر مراکز تأثیر‌گذار در امر ازدواج فعال شوند بی‌شک نظرش تنها یک افزایش آماری با وسعت بسیار و عمق کم نبود.امروز مراکز بسیاری در امر ازدواج جوانان دخیل هستند اما هرگز کارکرد قوی خانواده را نداشته‌اندآنها بحث ازدواج را بسیار سطحی محدود به ایجاد زمینه مشاوره و آشنایی کرده‌اند و تا حد زیادی شناخت و بررسی خواستگار را بر عهده طرفین گذاشته‌اند.منصور- ح جوانی ۳۰ ساله است که با واسطه یک مرکز همسریابی به دختر ۲۷ ساله‌ای معرفی شد. او می‌گوید: هیچ کس نمی‌دانست که این دختر یک کلاهبردار حرفه‌ای است و کارش گرفتن هدیه و نفقه و نصف مهریه به خاطر عقد و بر هم زدن آن است.

 

منصور ادامه داد: سمیرا دختری که به من معرفی شد بسیار زیبا، باهوش، دلفریب و تحصیلکرده بود اما اصلاً قصد ازدواج نداشت و قصدش کلاهبرداری بود. او بعد از آشنایی از من هدایای زیادی گرفت و می‌گفت در خانواده ما رسم است که طلا هدیه ببرند. من تنها مشکلم این بود که خانواده‌ای نداشتم تا برایم دست بالا کنند و با معرفی یکی از دوستان که ازدواج موفقی داشت به این شیوه روی آوردم اما با دامی که سمیرا برایم پهن کرده بود و نقشه‌ای که با دوستش برایم کشیده بود فقط جیبم را خالی کرد.او گفت: من که با او عقد بودم به منزل او رفته بودم و دوستش در خانه بود می‌خواستم بروم اما بسیار اصرار کرد و گفت سریع برمی‌گردد. در این اثنا دوستش خودش را به من تحمیل کرد و ناگهان دستش را به گردن من انداخت و این دقیقاً زمانی بود که سمیرا ناگهان به خانه برگشت و حتی عکس مرا هم با گوشی موبایلش گرفت و به من گفت این سند خیانتکاری توست که حتی لحظه‌ای نمی‌شود تو را تنها گذاشت و من از تو طلاق می‌خواهم و باید مهریه‌ام را هم بدهی.

 

بعد از یکی دو سال اتفاقی به یکی از دوستان برخوردم که او هم دقیقاً با این شیوه توسط همین دختر اغفال شده بود. اما دیگر کار از کار گذشته بود و اثری از او نبود.وی به جوانان توصیه می‌کند: اگر می‌خواهید از وساطت یک سایت، یک مرکز همسر‌یابی یا حتی یک دوست در عوض خانواده استفاده کنید حتماً تحقیق و بررسی زیادی در مورد فردی که معرفی می‌شود انجام دهید و فکر نکنید چون یک مرکز معتبر شخصی را معرفی کرده است دیگر همه چیز او تضمین شده است.

 

کارکرد‌های فراموش شده خانواده

وقتی مادران و پدران ما به سن ازدواج می‌رسیدند این تأهل آن‌ها بود که به ایشان تشخص می‌داد و داشتن فرزند بود که زن را به یک زن کامل و مرد را به یک مرد کامل عیالوار تبدیل می‌کرد.
صغری جلالی مشاور و روانشناس در این زمینه می‌گوید: وقتی مادران و پدران ما به سن ازدواج می‌رسیدند، شغل پدری و حمایت خانوادگی و مهارت‌های خانه‌داری و فرزند‌داری شان توسط خانواده فراهم بود.مردها کار را از پدر یا دوستان پدران خود آموخته بودند و اگر کشاورز بودند ارمغان ازدواجشان قطعه زمینی بود که می‌توانستند برای خانواده خود کشت کنند و از همکاری با پدر هم سهم ببرند.اگر شهر نشین بودند و کار دولتی داشتند تشخص و درآمد آن کار چندان بالا بود که تمام خانواده به او احترام می‌گذاشتند نه مانند مشاغل دولتی امروز که بعضاً حقوقی کمتر از یک ساعت حق‌الزحمه کارگری ساده با تخصصی اندک و سوادی زیر دیپلم دریافت می‌کنند.

 

بنابراین این تشخص به جوانان نسل‌های قبل انگیزه هم می‌داد آنان وضع معیشتی مناسب، تشخص اجتماعی مناسب و جایگاه خانوادگی مناسب را از رهگذر ازدواج به دست می‌آوردند به علاوه این تنها راه ارضای نیازهای روحی و جنسی‌شان بود.این مشاور ادامه می‌دهد: امروز خانواده بعد حمایتی اندکی دارد، امکان اشتغال برای فرزندان را ندارد یا این امکان بسیار کمرنگ شده است، نمی‌تواند به فرزندان انگیزه ازدواج دهد زیرا در اثر مسائل اقتصادی جوانان راحت‌تر هستند که پول توجیبی بگیر والدین بمانند و از طرفی دیگر نمی‌شود مثل قدیم دختری از دختران فامیل یا همسایه را برای ازدواج به پسر پیشنهاد کرد، پسران امروز اغلب دنیا دیده‌تر از والدین هستند و دختران نیز زیر بار این‌که پدر حرف اول و آخر را می‌زند نمی‌روند بنا براین برای این‌که جلوی افزایش مشکلات خانواده گرفته شود باید نگاهی همه جانبه به مقوله ازدواج جوانان داشت و تنها با گسترش مراکز همسر‌یابی مشکل را پیچیده‌تر نکرد بلکه این مراکز باید ملزم به ارائه خدمات مورد نیاز و عمیق‌تر شوند و دولت نیاز اشتغال و معیشتی جوانان را رفع کند.

 

 

ازدواج اینترنتی خوب یا بد

هنوز زمان زیادی از قتل دختر جوانی که به سودای ادامه تحصیل در امریکا فریب پسری از آن سوی آب‌ها را خورده بود نمی‌گذرد. این دختر بر سر اشتباه خود و خانواده که به اندک اطلاعاتی که از جوان خواستگار داشتند اکتفا کرده بودند، جان خود را گذاشت اما ازدواج‌های موفق زیادی هم شکل گرفته است که مبنای رابطه آن دنیای مجازی بوده است.آسیب شناسان اجتماعی در بررسی‌هایی که در این مورد صورت داده‌اند به این نتیجه رسیده‌اند که ازدواج در شرایط آشنایی در سایت‌های همسریابی اینترنتی حتی اگر با نظارت نهادهای واقعی هم صورت بگیرد چون براساس آگاهی نیست موفق نخواهد بود. از سوی دیگر این مسأله می‌تواند به سوء‌استفاده‌های عاطفی از یک قشر خاص منجر شود.تحقیقات نشان می‌دهد ۸۰ درصد پسرها حاضر نیستند با دخترانی که قبلاً با آن‌ها رابطه صمیمی داشته‌اند ازدواج کنند و برای استفاده یا سوء‌استفاده جنسی به سایت‌های دوست و همسریابی مراجعه می‌کنند.

 

چون واقعاً قصد ازدواج ندارند و هدفشان فریب دختران است.بررسی درخواست‌های سایت‌های همسر‌یابی نیز نشان می‌دهد اغلب دختران قصد خود را ازدواج و اغلب پسران دوستی مطرح می‌کنند.با این همه فعالیت سایت‌های همسریابی در حال حاضر با امکانات منحصر بفردی چون آلبوم تصاویر، تالارهای گفت‌و‌گو و چت روم‌ها ادامه دارد و این اتفاقی است که در کشورهای اروپایی نیز شاهد شکل‌گیری و رواج آن هستیم اما مبنا در این ارتباطات در اروپا بیشتر صداقت است و این ناشی از فرهنگ درست سایت‌های همسریابی در آن کشورها است.اما در کشور ما هنوز فرهنگ استفاده مناسب از چنین فضایی وجود ندارد و به نظر می‌رسد این‌گونه‌ آشنایی در موارد بسیاری با دروغ و فریب همراه می‌شود و محل سوء‌استفاده برخی از افراد است که چیزی برای مخفی کردن دارند.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 53
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
تمایل به خودکشی از کجا نشأت می گیرد؟

«استیون فرای»، بازیگر انگلیسی، گفته ای زیبا درباره ی نحوه ی برخورد با بیماران افسرده دارد؛ «اگر کسی را می شناسید که افسرده است؛ لطفاً راه حل تان این نباشد که از او دلیلش را بپرسید. افسردگی پاسخی ساده به موقعیت بد نیست. فقط هست، مانند آب و هوای بد. تلاش کنید که تیرگی، بی حالی، ناامیدی و تنهایی را که در آن فرو می روند، درک نمایید. در سوی دیگر، وقتی از این مسیر خارج می شوند منتظرشان باشید. دوست بودن با کسی که دچار افسردگی است، کاری دشوار است، اما یکی از مهربانانه ترین، نجیبانه ترین و بهترین کارهایی است که می توانید انجام دهید.»

 

یادم هست یک بار کسی از من پرسید اگر بخواهم به کسی در موقعیت خودکشی توصیه ای داشته باشم، چه خواهد بود؟ گفتم درست است که حتماً موقعیتی سخت منجر به انتخاب دشوار او شده، اما به شجاعت بیشتری که زنده ماندن و حل کردن ماجرا می طلبد، فکر کرده است؟ تنوع دلایل دخیل در این انتخاب، نهی این عمل توسط ادیان و مذاهب مختلف، موقعیت حق انتخاب «مرگ خودخواسته» مانند تجربه «رامون سامپدرو» که بر اساس آن شاهکار «دریای درون» ساخته شده، باعث می شود که بحث هایی بسیار بر سر این موضوع وجود داشته باشد.

 

اخیراً دنیای هنر هفتم، بازیگر دوست داشتنی سینما «رابین ویلیامز»، را به دلیل خودکشی از دست داده است. همسر او به تازگی اعلام کرده که علاوه بر افسردگی حاد، ویلیامز در مراحل اولیه ی ابتلا به پارکینسون بود که این مورد اخیر، تنها پس از خودکشی او رسانه ای شد. هنرمندان زیادی در طول تاریخ هنر دست به خودکشی زده اند. پرسش این جاست که آیا میان افسردگی و نبوغ و تمایل به خودکشی می توان ارتباطی معنی دار برقرار کرد؟ در این پست، با دیدی علمی این موضوع پرداخته می شود که ارتکاب به خودکشی با چه احساسی همراه است.

 

یکی از جالب ترین شرایط روانی در دنیای پزشکی، اختلالی نادر به نام سندرم کوتارد (Cotard) است که قابلیت بازگشت هم دارد. از علائم اولیه ی این سندرم می توان به «توهم نفی» اشاره نمود. طبق تحقیقات صورت گرفته، بیشینه ی بیماران مبتلا به این سندرم کاملاً و بدون هیچ تردیدی، قانع شده اند که قبلاً مُرده اند. برخی از تحقیقات ثابت کرده اند که این سندرم احتمالاً به صورت یک تأثیر جانبی عصبی، در بیمارانی که داروهای aciclovir یا valaciclovir برای درمان هرپس یا مشکلات کلیوی مصرف می کنند، نمود می یابد. اما منشأ این بیماری، به زمان هایی بسیار دورتر از استعمال گسترده ی این داروهای مدرن باز می گردد. جولز کوتارد که متخصص مغز و اعصاب بود، در سال های ۱۸۸۰ برای نخستین بار وجود این بیماری را گزارش داد. این سندرم معمولاً با مشکلات تضعیف کننده ی دیگری نیز همراه است، مانند افسردگی حاد، شیزوفرنی، صرع، فلج یا عدم شناسایی چهره در آینه. یکی از بیماران توسط محققین چنین توصیف شده بود: زنی که کاملاً مطمئن بود که مرده است و در انتظار مراسم تدفین خود بود و می گفت که دندان و مو ندارد. داشتن چنین تصوری از فیزیک و چهره، طبعاً اعتماد به نفس را بسیار خدشه دار می کند.

 

ذهن کسی که آماده ی خودکشی است در درجاتی مختلف درگیر تمایل به رسیدن به آرامشی دائمی است. در مطالعه ی انگیزه ی افرادی که تمایل به خودکشی دارند، می توان دانست که این انگیزه اغلب به دلیل جنون آنی ناشی از احساسات شدید، و نه منطقی، بروز می یابد. در تفکرات فلسفی، جوانب مثبت و منفی شرایط به نحو بحرانی مورد ارزیابی قرار می گیرد. «روی بائومایشتر» در سال ۱۹۹۰ در مقاله ی روانشناسی خود نوشت: «خودکشی، فرار از خود است.» مسلماً مدل های تئوریک زیادی درباره ی خودکشی از زمان بائومایشتر مطرح گردیده است، اما هیچ یک به طور قطع اثبات نشده. این دانشمند توصیفی بی نظیر از مسیر دیدی به طرز غیرقابل تحمل خودخواهانه از یک شخص با تمایل واقعی خودکشی ارائه می دهد. طبق نظر این دانشمند، شش گام ابتدایی در تئوری فرار وجود دارد که در صورت محقق شدن تمامی معیارها، احتمال خودکشی به اوج می رسد.

 

امید است با کسب دانش در باب پدیدارشناسی خودکشی، هر یک از ما بتوانیم علائم ممکن ایجاد ایده ی خودکشی را، پیش از آن که بسیار دیر شود، در خود بشناسیم. به یاد داشته باشید که این ها، تمام حقایق را درباره ی کسی که می داند قصد خودکشی دارد، آشکار نمی سازد، لااقل در تظاهرات شناختی اولیه ایجاد ایده ی خودکشی. اگر چنین عقیده ای آزادانه نشر یابد، در این صورت باز داشتن بیمار از ارتکاب به خودکشی بیهوده است. حالا از دید دکتر بائومایشتر، سفری خواهیم داشت به ذهن فرد آماده ی خودکشی به این ترتیب، می توانیم ببینیم که آیا در این مسیر تاریک روان شناختی، بی آن که آگاه باشیم، گام گذاشته ایم یا خیر.

 

۱. سقوط از استانداردها

بیشتر کسانی که می خواهند خودکشی کنند، افرادی بوده اند که زندگی بهتری از حد متوسط داشته اند. نرخ خودکشی در جوامع با امکان زندگی بهتر برای شهروندان، در قیاس با جوامع در حال پیشرفت و در جدال برای رسیدن به آزادی های حداقلی، بالاتر است. این آمار، در فصول گرم سال یا در میان دانشجویان کالج که نمرات بالا و والدینی با سطح انتظار بیش از حد دارند، قابل توجه است.

 

بائومایشتر در این باره توضیح می دهد که چنین شرایط ایده آلی به این جهت احتمال بروز خودکشی را بالاتر می برند که بسیار بی دلیل استانداردهایی برای شادی فردی ایجاد می کند، بنابراین افراد احساساتی تر در پاسخ به عقب گردهای غیرمنتظره، دست به این عمل می زنند. وقتی شرایط دشوار می شود، افرادی که اغلب زندگی ممتازی داشته اند، زمانی دشوارتر را در مواجهه با شکست سپری می کنند. بنابراین، صرفاً فقر، یک فاکتور ریسک برای خودکشی شناخته نمی شود، اما سقوط ناگهانی از وضعیت مرفه به فقر، مستقیماً با تمایل به خودکشی در ارتباط است. یا مثلاً تجرد، فاکتور ریسک تمایل به خودکشی نیست، اما تغییر وضعیت از تأهل به تجرّد می تواند یک عامل خودکشی باشد. بیشتر موارد اقدام به خودکشی در زندان و بیمارستان های روانی، در ماه اول سکونت در آن ها رخ می دهد که به دلیل کاهش سطح آزادی است. نرخ خودکشی (در غرب) در جمعه ها به پایین ترین میزان و دوشنبه ها به بالاترین حد خود می رسد. به نظر بائومایشتر، این مورد این طور توضیح داده می شود که افراد آماده ی خودکشی آماده ی معجزه ای در تعطیلات آخر هفته هستند و وقتی چنین نمی شود با ناامیدی تلخی مواجه می گردند. بائومایشتر درباره ی نقش گام اول در بروز خودکشی می گوید: «ظاهراً میزان تفاوت میان استانداردها و واقعیت موجود برای آغاز روند خودکشی، ضروری است.»

 

۲ . به خود نسبت دادن

از دیگر گام های مؤثر در رسیدن به تصمیم خودکشی، انزجار از مواجهه با مشکلی است که در خود می یابیم. «محکوم کردن یا مقصر دانستن خود» دلیلی اصلی و ثابت در بروز این پدیده است. البته در ایده ی بائومایشتر، کمبود اعتماد به نفس، بالاترین نقش را در ایجاد میل به خودکشی ندارد، اما شماتت خود پدیده ای است که در مواجهه با گام قبلی در بسیاری افراد رخ می دهد. افرادی با اعتماد به نفس پایین، مردم گریز هستند. در حالی که چنین فردی در حال نقدِ خود است، در حقیقت دارد موقعیت خود را نسبت به دیگران نقد می نماید. بیشتر افراد مایل به خودکشی، ارزیابی منفی از خود دارند و در این تصور اشتباه هستند که دیگران اغلب بهترمد، در حالی که خودشان بد هستند. احساس بی ارزش بودن، شرم، گناه، بی کفایتی یا در معرض تحقیر واقع شدن، باعث تنفر افراد از خود می شود و در پاسخ به این احساس، آن ها بهتر می بینند که خود را از جامعه ی ایده آل محو نمایند. آن ها امیدی به ایجاد تغییر در خود نمی بینند. با این وجود که ممکن است خودآگاهانه این تمایلات شخصی را که توسط جامعه ای متعصب ایجاد شده، نفی نماییم، هنوز هم در ما نفوذ می کنند.

 

۳ . شناخت بالا از خود

«ذات خودشناسی، مقایسه ی خود با استانداردها است.» طبق نظر بائومایشتر، سنجش دائمی و نابخشودنی با آن چه از خود ترجیح می دهیم، شاید آن خودِ شادترِ غیرقابل بازگشت از گذشته، یا هدف شخصی که با شرایط کنونی حصول به آن ناممکن به نظر می آید، باعث بروز تمایل به خودکشی شود. شدت این تفکر در افرادی که مرتکب خودکشی شده اند، قابل اندازه گیری است. برای مثال، در زبانی که در یادداشت هایی که پیش از خودکشی از خود باقی می گذارند. یکی از محققینی که به طور تخصصی روی خودکشی تحقیق می کند، نوشته: «بهترین مسیر برای درک چرایی خودکشی، مطالعه ی ساختار مغزی یا مطالعه جامعه شناسی یا مطالعه ی بیماری های روانشناختی نیست، بلکه درباره ی مطالعه ی مستقیم احساسات انسانی در کلمات به جا مانده از اشخاصی است که خودکشی کرده اند.» در دهه های گذشته بیش از ۳۰۰ مطالعه روی یادداشت های به جا مانده از خودکشی صورت گرفته است که به دلیل ناسازگاری در نتایج، تصویری مخدوش از ذهن یک فرد آماده ی خودکشی ارائه می دهند، خصوصاً درباره ی انگیزه های بروز این عمل. برخی از افرادی که مرتکب خودکشی می شوند حتی انگیزه های خود را از این کار نمی دانند. حداقل آن که نامه ی خداحافظی شان را چندان صادقانه ننوشته اند.

 

بهترین مطالعات روی یادداشت های خودکشی، آن هاست که از برنامه های آنالیز متن برای شمارش تعداد واژه های خاص است. در مقایسه با یادداشت های جعلی خودکشی، یادداشت های دیگر از ضمائر مفرد اول شخص نوشته شده اند که نشانه ی خودآگاهی بالا است. آن ها به ندرت از ضمایر اول شخص جمع استفاده می کنند. نویسندگان این نامه ها اغلب از عدم صمیمیت، جدایی، درک نشدن، و مورد مخالفت قرار گرفتن سخن می گویند. دوستان و خانواده کمکی بزرگ برای این افراد هستند.

 

۴ . اثر منفی

به نظر می رسد احساسات منفی کوتاه مدت دخیل در خودکشی حالتی بحرانی تر از احساسات طولانی مدت تر دارد. «افسردگی می تواند به سادگی منجر به خودکشی شود و رها کردن این حالت می تواند به چند دلیل ناکافی باشد. البته، مبرهن است که اغلب افراد افسرده مرتکب خودکشی نمی شوند و همه ی افرادی هم که دست به این عمل می زنند، افسرده نبوده اند.» اضطراب که می تواند منتج از گناه، شماتت خود، محرومیت اجتماعی، طردشدگی و تأسف باشد مسیری معمول در اصل خودکشی است. قدرت ذهن انسانی می تواند در عین این که نعمتی بزرگ است، خطری جدی محسوب شود. نعمتی که باعث افتخار تجربه کردن می شوند و خطری که در مسیر ایده پردازی در بی نظیر بودن، حس بی نظیر دردناکی از شرم عدم توانایی در رسیدن به این هدف را منجر گردد.

 

تئوریسین های روانشناسی، خودکشی را یک تنبیه شخصی می انگارند، هر چند که بائومایشتر این نظریه را رد می کند. در نظر او، خودکشی به دلیل فقدان هوشیاری رخ می دهد تا درد روانی کمتری تحمل شود. بیشتر افرادی که قصد خودکشی دارند، تنها سه راه برای گریز از مهلکه ی دردناکی که در ان گرفتارند، می یابند: مواد مخدر، خواب و مرگ! طبعاً در نظر آن ها، آرامش نهایی در مرگ است.

 

۵ . ساختارشکنی شناختی

از دیدگاه روان شناختی، این مرحله جذاب ترین مرحله در مسیر ارتکاب به خودکشی است، چرا که نشان می دهد ذهن فرد آماده ی خودکشی تا چه میزان از شناخت روزمره ی ما دور است. با ساختارشکنی شناختی، دنیای بیرونی مفهومی ساده تر از آن چه که در ذهن ما است می یابد، اما نه در مفهومی مثبت.

 

در این حالت، همه چیز در فروپاشیده ترین حالت ممکن قرار دارد. زمان حال در این حالت به نحو آزاردهنده ای طولانی به نظر می آید. این به آن دلیل است که افراد آماده ی خودکشی دارای آگاهی بد یا اضطراب از گذشته ی نزدیک شده اند که می تواند به آینده نیز مرتبط گردد و به همین جهت سعی می کنند بدون حس خاصی در زمان حال متمرکز شوند.» در مطالعه ای جالب، افرادی که تمایل به خودکشی داشتند، زمان کنترل شده ی آزمایش را به نحو غلوامیزی طولانی توصیف کردند. بائومایشتر می گوید افراد متمایل به خودکشی، به شدت کسل شده اند. زمان حال برای آن ها پایان ناپذیر و ناخوشایند است. وقتی ساعت را نگاه می کنند، همواره از این شکایت دارند که چرا زمان چنین کند می گذرد.»

 

مطالعات نشان می دهد که این دسته از افراد، در اندیشیدن به اتفاقات آینده دچار مشکل هستند. به باور بائومایشتر، این حالت از آن جا ناشی می شود که مکانیسم دفاعی به فرد یاری می دهد تا با چنین شناخت و برداشتی از تفکر درباره ی شکست های گذشته و اضطراب آینده ای خالی از امید، رهایی یابد.

در مطالعات بائومایشتر، نقش تفکرات متعصبانه نیز در نظر گرفته شده است. تعصب نیز در یادداشت های خودکشی به خواننده منتقل می شود. مطالعات، کمبود کلمات ناشی از تفکر و استدلال را در یادداشت های خودکشی نشان می دهد. آن ها شامل نکات کم اهمیت تری مانند «فراموش نکن به گربه غذا بدهی» هستند. یادداشت های خودکشی واقعی به نحو شک بر انگیزی، خالی از افکار متافیزیکی هستند، در حالی که یادداشت های جعلی دارای چنین عباراتی هستند: «روزی خواهی دانست که چقدر دوستت داشته ام» یا «همیشه شاد باش.» در نامه های خودکشی واقعی، عناصر متعصبانه ی بیشتری دیده می شود تا در نامه های شبیه سازی شده. بائومایشتر این را چنین توضیح می دهد که ذهن در تلاش است تا به حالت آرمانی برگردد و حالت خاموش کننده ی احساسات را که توصیف کرده ایم، نفی کند.

 

۶ . عدم بازداری

این مرحله، داشتن صرفاً ایده ی خودکشی را از اجرای عملی آن، جدا می نماید. بائومایشتر توضیح می دهد که عدم بازداری رفتاری، برای غلبه بر ترس ذاتی از درد هنگام مرگ، مورد نیاز است. و سبب ناآگاهی از دردی می شود که برای عزیزان عزادار باقی گذاشته می شود. این حالت بر مفهوم «اشتباه بودن» خودکشی، تفکر در حس دردناکی که عزیزان متحمل می شوند، تأثیر می گذارد و آن ها را نادیده می گیرد. محققی نوشته ای جالب دارد که می گوید حتی در میان گروهی که همگی قصد خودکشی دارند، ارتکاب به آن بسیار به ندرت رخ می دهد. این علاوه بر میل واقعی به خودکشی، در ارتباط با «ظرفیت اندوخته برای خودکشی» است که مرتبط با رواداری به حداقل رساندن ترس از مرگ و افزایش حس درد فیزیکی است. البته داشتن سابقه ی تجربیات دردناک نیز در ارتکاب به خودکشی دخیل است.

 

مثلاً کودکی که مورد سوء استفاده ی فیزیکی یا جن.صی قرار گرفته است، قرار گرفتن در معرض مبارزه ی ناخودآگاهانه، سوء استفاده ی خانوادگی می تواند منجر به ایجاد دردهای فیزیکی شود که به ارتکاب به خودکشی منتهی می گردند. علاوه بر این ها، حالات ارثی ناآرامی، رواداری میان عدم ترس و درد فیزیکی بیشتر می تواند توضیح دهد که چرا عمل خودکشی می تواند در خانواده ای سابقه دار باشد. مطالعات نشان می دهد که عادت به درد در تمام روش های قدیمی خودکشی تعمیم نیافته بود، اما در روش منحصر به فردی که شخص برای کشتن خود استفاده می کند، وجود داشته است. مثلاً نیروهای ارتشی آمریکا اغلب از تفنگ برای خودکشی استفاده کرده اند، در حالی که افسران نیروی دریایی از حلق آویز کردن خود و افسران نیروی هوایی از پرتاب خود از مکانی بلند بهره برده اند.

 

در نهایت، تصویری زیبا از این پست در ذهن متبادر نمی شود. در حقیقت، امید بر آن است که اگر حس می کنیم چنین رفتارهایی را در خود یا عزیزان مان دیده ایم بدانیم چقدر به احتمال تفکر درباره ی خودکشی نزدیک شده ایم. نگاه علمی، دیدگاه را درباره ی این موضوع تغییر خواهد داد و داشتن یک دیدگاهِ درست است که می تواند تعیین کننده و تغییردهنده باشد.

به هر حال، همه ی ما می میریم، حتی اگر صد سال دیگر هم برای زنده ماندن وقت داشته باشیم، این عدد از دیدگاه جهان هستی بسیار ناچیز محسوب می شود. چه بهتر که این زمان اندک را به آگاهانه زیستن اختصاص دهیم و زندگی را با همه ی شیرینی ها و تلخی هایش تجربه کنیم.

پ ن: نویسنده ی این مقاله، «جس برینگ»، خود به سندرم کوتارد مبتلا بوده و برای سال ها، تجربه میل به خودکشی داشته است.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 76
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
ارتباط و نقش رنگ ها در ثروتمند شدن

در این مقاله شما با انواع رنگ ها آشنا شده و نقش آن ها در خلق و خو و خصوصیات اخلاقی ثروتمندان میاموزید

در اینکه رنگ به هزار و یک طریق بر زندگی ما اثر می‌گذارد. شکی نیست. چیزی که می‌پوشیم می‌تواند در ارائه تصویری از موفقیت و اعتماد به ما کمک کند. اگر می‌خواهید بیشتر بفروشید یا می‌خواهید احترام بیشتری به دست آورید پس باید به رنگ‌هایی که می‌پوشید، توجه کنید.

رنگ‌ها قدرتمندند و می‌توانند ما را مجبور به دیدن، شنیدن و چشیدن ‌کنند. دفعه بعد که ملاقات مهمی با مشتری دارید یا می‌خواهید پیغام مهمی را به طرف مقابل‌تان برسانید حتما به آنچه می‌پوشید توجه کنید. درک درست از معنی رنگ در کسب و کار ابزار ارزشمندی برای به‌دست آوردن روش‌های بازاریابی درست و ایجاد کسب و کار موفق است. ایده رنگ توسط بسیاری از شرکت‌های موفق دنبال می‌شود زیرا آنها معتقدند استفاده از رنگ می‌تواند اثرات چشمگیری بر ذهن و بدن داشته باشد. در کسب و کار اهمیت رنگ در چند چیز خلاصه می‌شود که با هم مرور می‌کنیم.

 

با زرد خلاق و پولدار می‌شوید!

این رنگ باعث تحریک ذهن و ایجاد خلاقیت می‌شود. این رنگ در اسباب‌بازی‌های کودکان بیشتر دیده می‌شود چون باعث کمک به فکر کردن و حرکت آنها می‌شود. رنگ زرد نشانه سرگرمی در ارائه خدمات و محصولات است. مانند قرمز، رنگ زرد هم برای جلب توجه مناسب است. اگر پیغام مهمی برای انتقال دارید یا محصول گرانی برای فروش به هیچ عنوان نباید از رنگ زرد استفاده کنید. رنگ زرد باید با دقت زیادی مورد استفاده قرار گیرد چون ممکن است تصویر منفی ایجاد کند. علاوه بر این رنگ زرد خردلی نیز چون رنگ کدری است معمولا در تبلیغات استفاده نمی‌شود.

 

رنگ سبز جاذب ثروت است

سبز با طبیعت در ارتباط است و برای انتقال پیام‌های زیست‌محیطی مناسب است. سبز همچنین رنگ پول است. در ایالات متحده و در کشور خودمان پول کاغذی به رنگ سبز تیره موجود است. این رنگ نشان‌دهنده رشد و سرزندگی است. از سوی دیگر در کسب و کار، سبز برای هر چیزی که مربوط به بهداشت و درمان باشد، سودمند است. از آنجا که سبز از ترکیب زرد و آبی به وجود آمده است مفهوم هر دو رنگ را که تفکر و صلح است با خود دارد.

 

رنگ قرمز درآمد را زیاد می‌کند!

اگر به افزایش درآمد فکر می‌کنید باید بدانید پوشیدن یک کت و شلوار ساده اما با رنگی خاص می‌تواند شما را تا آستانه میلیاردر شدن ببرد. با توجه به مطالعه‌ای که انجام شده خدمتکارانی که قرمز می‌پوشند معمولا انعام بیشتری دریافت می‌کنند. محققان دانشگاهی در جنوب فرانسه از پیشخدمت ۵ رستوران مختلف که لباس‌هایی در رنگ‌های سفید، سیاه، قرمز، آبی و زرد پوشیده بودند درخواست کردند کل انعامی که از ۷۲۲ مشتری در مدت ۶ هفته دریافت می‌کنند را محاسبه کنند.

آنهایی که قرمز پوشیده‌ بودند ۱۵ تا ۲۶ درصد انعام بیشتری از مشتریان مرد دریافت کرده بودند. هرچند رنگ قرمز تاثیری بر مشتریان خانم نداشت. محققان به این نتیجه رسیدند رنگ لباس یکی از ساده‌ترین و کم‌خرج‌ترین کارهایی است که می‌تواند در کسب و کار موثر باشد.

 

قرمز نشانه ریسک‌پذیری است

آیا افزایش درآمد با رنگ قرمز در مقاطع حرفه‌ای‌تر هم موثر است؟ تحقیقات می‌گوید رنگ مشکی ممکن است نشانه ایستادگی و صلابت زنان در جمع باشد اما در واشنگتن پوشیدن رنگ قرمز برای زنان اعضای کنگره به این معناست که آنها می‌خواهند در معرض دید دوربین‌ها باشند. به همین دلیل بسیاری از آ‌نها رنگ‌های قرمز، نارنجی و بنفش می‌پوشند. پوشیدن رنگ قرمز نشانه توجه و احترام است، ضمن آنکه نشان‌ می‌دهد فرد ریسک‌پذیری بالایی دارد. علاوه بر این مردان به رنگ قرمز پاسخ می‌دهند و این نشانه پیامی قوی است.

 

بنفش نشانه لوکس بودن است!

بنفش اغلب نشانه کیفیت بالاست. استفاده از این رنگ در صورتی که شرکتی خدمت یا محصولی را با هدف تامین رضایت مشتری ارائه می‌کند می‌تواند رنگ مناسبی باشد.

بنابراین در سازمان‌ها از این رنگ استفاده نمی‌شود. بنفش ثروت را به تصویر می‌کشد و وقتی با طلایی ترکیب می‌شود این تاثیر را چند برابر می‌کند. بنفش همچنین احساس لوکس بودن را ایجاد می‌کند و نشانه ارائه محصول با کیفیت است به‌ویژه وقتی با طلایی و نقره‌ای ترکیب می‌شود.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 79
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
چیزهایی که مغز را آزار میدهند

زندگی روزانه می‌تواند پر از چیزهای آزاردهنده‌ای باشد که آدم را به ستوه می‌آورد. از صدای بلند زنگ یک تلفن، گفت‌وگوهای پرسروصدای آدم‌ها، صدای هورت کشیدن سوپ یک نفر، تا انتظار … انتظار و انتظار برای رسیدن قطار یا پرواز هواپیمایی که تاخیر دارد.

جویی پالکا- از نویسندگان کتاب “دانش آنچه ما را آزار می‌دهد” – ، خبرنگار حوزه دانش و فن یک شبکه رادیویی در آمریکا به چند موردی پرداخته که تقریبا برای همه آدم‌ها آزاردهنده است.

او می‌گوید که این اتفاق‌ها می‌تواند در لحظاتی غیرقابل پیش‌بینی از زندگی رخ دهند.

 

چرا صدای ناخن روی تخته سیاه آزارمان می‌دهد؟

پژوهشگران معدودی به دنبال بررسی علمی صدایی بوده‌اند که با کشیده شدن ناخن روی چیزی مثل تخته‌سیاه تولید می‌شود. بعضی آدم‌ها نسبت به صدای کشیده شدن قاشق یا چنگال روی سطح یک بشقاب و داخل قابلمه هم حس مشابهی دارند.

به نظر می‌رسد که حس افراد نسبت به چنین صداهایی، ربطی به فرکانس این صداها ندارد، بلکه بیشتر ناشی از میزان “خشن” بودن صداست.

خشن بودن یک صدا، به کیفیت آن ربط دارد و این که دامنه‌اش در یک دوره مشخص چند بار به توالی، بالا و پایین می‌رود.

گفته می‌شود که هرچه این دامنه سریع‌تر و طوری تغییر کند که قابل پیش‌بینی نباشد، آزاردهنده‌تر خواهد بود.

 

اما سوال اینجاست که چرا چنین چیزی باید مخل آسایش ما باشد؟

یک ایده این است که صدای جیغ یک نوزاد (یا آدم بزرگسال) کیفیت یا همان خشونت مشابهی دارد. در نتیجه احتمال داده می‌شود که وقتی صدای کشیده شدن ناخن روی سطحی مثل تخته‌سیاه را می‌شنویم، همان حسی به ما دست می‌دهد که با شنیدن صدای جیغ یک نفر داریم؛ حسی که برایمان آزاردهنده است.

 

چه زمانی یک مکالمه تلفنی تحمل‌ناپذیر می‌شود؟

در دنیای مدرن، یک مکالمه تلفنی هم می‌تواند آزاردهنده باشد.

مغز ما فقط یک دریافت‌کننده منفعل صدا و مکالمات نیست. ما مدام در حال “گوش کردن” و شنیدن صداهای اطراف هستیم و مغزمان این صداها را ارزیابی می‌کند.

در واقع، در یک مکالمه، مغز با پیش‌بینی‌هایی که از لغات احتمالی بعدی دارد، دریافت اطلاعات مشخصی را انتظار می‌کشد.

وقتی با کسی در حال گفت‌وگو هستیم، به طور طبیعی و بدون آنکه حواسمان باشد، با ارزیابی وضعیت، کلمه بعدی طرف مقابل را از قبل در ذهن خود می‌سازیم. اما در یک مکالمه تلفنی، نمی‌توان چنین کاری کرد، چون فقط بخشی از داده‌های مورد انتظار مغز را دریافت می‌کنیم.

مغز ما در حال گوش دادن و گوش دادن است و ناگهان با یک “صخره شناختی” روبه‌رو می‌شود؛ جایی که می‌خواهد بداند کلمه بعدی چیست، ولی هیچ راهی برای دانستنش وجود ندارد، چون تلفن تنها ابزار ارتباطی ما با طرف مقابل است و مغز نمی‌داند آنسوی دستگاه دقیقا چه می‌گذرد.

 

چرا عشق زندگی‌مان می‌تواند آزاردهنده‌ترین فردی باشد که می‌شناسیم؟

هر خصیصه مثبت و پذیرفته اجتماعی، نکات و ویژگی‌های منفی هم دارد.

وقتی فردی به نظرمان نجیب و مهربان می‌رسد، به او علاقه‌مند می‌شویم، ولی همزمان، احتمالا هزینه اجتماعی این “مهربان بودن” را نادیده گرفته‌ایم. چون بقیه آدم‌ها هم به این ویژگی او واقفند و ممکن است بخواهند از آن سوءاستفاده کنند.

در نتیجه، بعد از آن که روزهای اول آشنایی سپری شد، به احتمال زیاد، از این که محبوبمان همیشه تا آخر وقت سر کار است یا می‌خواهد پیش دوست بدحالش برود، ناراحت می‌شویم.

کم‌کم در روزهای بعد، این ناراحتی جای خود را به آزار روحی می‌دهد و ناگهان درمی‌یابیم که عشق زندگی‌مان یکی از آزاردهنده‌ترین آدم‌هایی است که می‌شناسیم.

وضعیت مشابه وقتی رخ می‌دهد که به فردی تودار و صبور دل ببندیم و بعد، از این که او احساساتش را بروز نمی‌دهد، دلخور و شاکی شویم.

بحث اینجاست که وقتی در ابتدا با چنین افرادی قرار می‌گذاریم تا با آنها آشنا شویم، هزینه اجتماعی رفتارهای پسندیده‌شان را نادیده می‌گیریم، چون هنوز مست دیدارشان هستیم.

اما بعد، درمی‌یابیم که به همراه این رفتار خوشایند، هزینه‌ای اجتماعی وجود دارد و اینجاست که کم‌کم عشق زندگی‌مان “روی مغز و روان‌مان می‌رود.”

 

‘حرص درآوریم’ و برنده باشیم

بعضی وقت‌ها ورزشکاران به عنوان یک فن، سعی می‌کنند با بعضی رفتارهای آزاردهنده، حرص رقیبشان را درآورند و “روی اعصاب آنها بروند” تا کم‌کم عرصه بازی را از آن خود کنند.

مثال مشهور چنین کاری، در فینال جام جهانی ۲۰۰۶ میلادی رخ داد؛ وقتی که زین‌الدین زیدان با سر به سینه مارکو ماتراتزی کوبید و از بازی اخراج شد.

قبل از این حرکت، هر دوی آنها حرف‌هایی با هم رد و بدل کرده بودند و ماتراتزی توانست با حرف‌هایی تحریک‌کننده، اعصاب زیدان را به هم بریزد. می‌شود گفت که او به دنبال توهین به زیدان نبود، بلکه بیشتر حرصش را درآورد و نتیجه هم معلوم است.

روانشناسان می‌گویند که ورزشکاران تقریبا در تمام عرصه‌های رقابتی در حال چنین کاری هستند و سعی می‌کنند با رفتارهای “حرص‌درآر” کنترل امور را از دست رقیب خارج کنند.

 

کدام بخش مغز درگیر است؟

در یک پژوهش، به شرکت‌کنندگان گفته شد که در یک آزمون شرکت کنند. اما قبل از شروع آزمون، آزمایشگر شروع به شکایت کرد و گفت که آنها کارشان را به درستی انجام نمی‌دهند.

در واقع، آزمایش این بود که مشخص شود شرکت‌کنندگان بعد از این رفتار آزمایشگر چطور عمل می‌کنند.

در این وضعیت، بخشی از مغز که تحت تاثیر قرار گرفت و فعال شد، قشر سینگولیت قدامی بود که دروازه‌بان امور احساسی مغز خوانده می‌شود و مسیر ورود دریافت‌های احساسی به قشر مغز و در نهایت، واکنش انسان است.

در یک دوره‌ای، جراحان مغز و اعصاب، این بخش از مغز را با جراحی خارج می‌کردند. این کار بیشتر برای کاهش احساس درد در افراد انجام می‌شد، ولی مشخص شد افرادی که تحت این جراحی قرار گرفته‌اند، در موقعیت‌های مشابه، به اندازه دیگران حرص نمی‌خورند.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 72
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
آنچه درباره خواب دیدن نوزادان می خواهید بدانید

از دیدگاه کلاپارد” بروز آمرانه خواب قابل قیاس با یک غریزه است”. یک دوره کامل خواب شامل پنج مرحله است. مرحله یک مرحله خواب آلودگی، سستی و به خواب رفتن است. مرحله دو شامل خواب سبک است و مرحله سه مرحله گذار به مرحله عمیق است و مرحله چهارم مرحله خواب واقعی یا عمیق است.
 
مرحله پنجم مرحله ای است که به دلیل تفاوت امواج مغز و خصیصه های الکتروفیزیولوژیکی، به آن خواب متناقض می گویند. در خواب متناقض فرد دچار حرکات سریع چشم و سست شدن تنود عضلانی می شود.
 
بسیاری از خوابدیده ها در این مرحله اتفاق می افتد. خواب کودک و بزرگسال تفاوت هایی با هم دارند. از جنبه کمی، تفاوت آشکار در نیاز خواب کودک و بزرگسال دیده می شود.

 

 
یک نوززاد شبانه روز به طور متوسط ۱۶ الی ۱۷ ساعت می خوابد. با بالاتر رفتن سن به تدریج نیاز به خواب کم می شود. بین سیزده تا پانزده سالگی به ۸/۵ ساعت میرسد. میزان خواب در بزرگسالی تحت تاثیر تفاوت های فردی قرار می گیرد اما به طور متوسط ۶/۵ ساعت را به عنوان معیار خواب بهنجار در نظر گرفته اند. از حدود چهار ماهگی خواب شب و روز کودک از هم جدا می شود.
 
در حدود دو سالگی اغلب کودکان از خوابیدن اکراه دارند و در برابر خوابیدن مقاومت می کنند. بسیاری از آنها نیمه های شب بیدار می شوند و این بیداری همراه با اولین رویاهایی است که می بینند و اغلب کودکان از تاریکی و تنهایی شب اظهار ترس می کنند. خواب بعد از ظهر در حدود ۴ سالگی حذف می شود و مجموع خواب به تدریج کم می شود.
 

 

بیداری های شبانه تا دو ماهگی کاملا بهنجارند. در نخستین هفته های زندگی، آهنگ بیداری خواب از توالی چرخه های ۴۵ دقیقه ای تشکیل شده است. همزمان با کاهش طول مدت خواب شبانه، مدت زمان چرخه های آن طولانی تر می شود. و در بزرگسالی به ۹۰ دقیقه می رسد. تقریبا از حدود سه ماهگی به خواب رفتن نوزاد کمتر با پایان شیر خوردن ارتباط دارد.
 
در حدود نه تا دوازده ماهگی کودک نخستین مخالفت های جدی با خوابیدن را ابراز می کند. با تحکیم رابطه با مادر، اطمینان و آرامش کودک بیشتر می شود و راحت تر به خواب می رود.
 
در آغوش گرفتن، صدا، حرارت و تماس مادر خواب را مملو از یک بار عاطفی می کند و به نوزاد اجازه می دهد که راحت تر بخوابد. در واقع مادر یک “محافظ” واقعی خواب نوزاد است. اگر کودک در روابط محبت آمیز با والدین یا دیگر افراد مورد علاقه اش احساس ایمنی نکند به هنگام خوابیدن اضطراب او پا بر جا می ماند و در به خواب رفتن دچار مشگل می شود.

 

 
خواب دیدن:
 خواب دیده ها آهنگ چرخه خواب را تعیین می کنند. در بزرگسال جوانی که ۷- ۸ ساعت می خوابد، حدود ۱۰۰ دقیقه از مجموع خواب به خواب دیده ها اختصاص پیدا می کند. و خواب صبحگاهی بیشترین زمان خواب دیده ها را در بر می گیرد.

 

 
خواب دیدن نوزاد:
 حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد خواب نوزاد را خواب متناقض تشکیل می دهد. یعنی می توان گفت اضافه خواب نوزاد به صورت خواب متناقض است. اگرچه فیزیولوژی خواب متناقض نوزاد شبیه به بزرگسالی است که خواب می بیند.
 
اما تصاویر خواب نوزاد مانند خواب دیدن بزرگسالان صریح و سازمان یافته نیست چون هنوز تجربه های نوزاد و ظرفیت های دیداری او محدودند. چه در مورد بزرگسال و چه در مورد نوزاد خواب دیدن برای تعادل روانی اهمیت دارند و محرومیت از آن موجب صدمه دیدن سلامت فرد می شود.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
به این دلیل علمی با مردان کوتاه قد ازدواج کنید

 پژوهش محققان دانشگاه نیویورک نشان می‌دهد مردان قد بلند برای ازدواج زودهنگام تمایل بیشتری از خود نشان می‌دهند، اما احتمال طلاق به علت خیانت نیز در این گروه از مردان بیشتر از مردان کوتاه قد گزارش شده است.
 
برای مردان کوتاه قد احتمال بیشتری وجود دارد که با زنان بسیار جوانتر از خود ازدواج کنند و درآمد بیشتری را در مقایسه با همسر خود داشته باشند.
 
به گفته محققان، مردان کوتاه قد برای جبران وضعیت فیزیکی خود، درآمد خود را افزایش می‌دهند و در مقابل، مردان بلند قد با استفاده از قد خود زنان با درآمد بالا را جذب خود می‌کنند!
 

 

مردان قد بلند در مقایسه با مردان کوتاه قد در انجام کارهای خانه اشتیاق بیشتری را از خود نشان می‌دهند.
 
برای مردان کوتاه قد احتمال 1,45 درصدی وجود دارد که با زنان بلند قدتر از خود ازدواج کنند و این در حالی است که این امر برای مردان قد بلند تقریبا غیر محتمل است. علاوه بر این، مردان کوتاه قد در مقایسه با مردان بلند قد، تمایل بیشتری برای کسب تحصیلات عالیه دارند.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 90
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
رابطه زناشویی پس از تولد اولین فرزند چگونه باید باشد؟

پژوهش‌های بسیاری نشان می‌دهند – و بسیاری از زوج‌ها هم قبول دارند- که به دنیا آمدن اولین بچه ممکن است ازدواج را با مشکلاتی مواجه کند.  شب‌های بیخوابی و روند بی‌پایان عوض کردن پوشک بچه و افزایش بار کارهای خانه زمان چندانی برای صمیمیت عاطفی میان همسران به جای نمی‌گذارد.

 

 در واقع این فشار وظایف مربوط به بچه‌دار شدن به حدی سنگین است که اکنون شمار فزاینده‌ای از متخصصان بهداشت روانی توصیه می‌کنند زوج‌های منتظر به دنیا آمدن فرزند، به طور پیشگیرانه به مشاور مراجعه کنند تا برای به عهده گرفتن مسئولیت‌های جدید مربوط به بچه، مسائل مالی ناشی از آن، تغییراتی که در زندگی زناشویی و اجتماعی‌شان به وجود می‌آید، آمادگی پیدا کنند.

 

 به نوشته وال استریت جورنال تحقیقی که اخیرا بر روی 2870 زوج در “طرح ملی ازدواج” در دانشگاه ویرجینیا در آمریکا انجام شد، نشان داد که در حدود دو سوم زوج‌ها کیفیت روابط زن و شوهر در سه سال اول پس از به دنیا آمدن بچه افت می‌کند. میزان اختلافات بالا می‌رود، زمان اندکی برای ایجاد رابطه صمیمی میان زن و شوهر باقی می‌ماند، و ممکن است بین آنها فاصله عاطفی ایجاد شود.  در این گروه زوج‌ها، مردان و زنان به نحو متفاوتی تحت تاثیر قرار گرفته بودند: رضایت مادران از ازدواج‌شان به فوریت افت می‌کند، اما در مورد مردان این افت به تدریج و در طول چند ماه رخ می‌دهد. تغییرات هورمونی، فشارهای جسمی ناشی از زایمان و شیردهی، و جابه‌جایی ناگهانی از محیط کار به خانه به همراه نوزاد ممکن است توضیح‌دهنده این کاهش رضایت از ازدواج باشد. یک عامل مهم در اختلاف میان این والدین جدید چگونگی تقسیم کردن کارهای خانه و کارهای مربوط به نوزاد بود.

 

 البته بیش از یک سوم از این زوج‌ها در این بررسی توانسته‌ بودند با موفقیت از پس فشارهای عاطفی، جسمی و مالی ناشی از به دنیا آمدن بچه برآیند. اما این زوج‌های چه خصوصیاتی داشتند؟  این تحقیق نشان داد که ارضای جنسی و حس تعهد به همسر در صدر فهرست صفاتی قرار دارد که باعث می‌شود این زن و شوهرهای تازه بچه‌دارشده ازدواج‌شان را “بسیار سعادتمند” بخوانند.  خصوصیت سوم این زوج‌ها “خیرخواهی” بود که در این بررسی این طور تعریف شده بود: “فضیلت دادن چیزهای خوب به فراوانی و به رایگان به همسر” و شامل مواردی از انجام خدمات کوچکی مانند درست کردن چای برای همسر در صبح تا ابراز عشق و نشان دادن احترام و تمایل برای “بخشایش همسر به خاطر اشتباهات و ناکامی‌ها” بود.

 

در رده‌ بعدی این فهرست “سهیم شدن در انجام کارهای خانه” قرار می‌گیرد. هم مردها و هم زن‌ها پس از به دنیا آمدن بچه، هنگامی که کارهای خانه به طور یکسان بین آنها تقسیم شده بود، ازدواج‌شان را “بسیار شادمان” توصیف می‌کردند. بنابراین احتمالا تقاضا کردن از شوهرتان برای شستن لباس‌ها یا برعکس خواستن از زن‌تان برای عوض کردن لامپ برق ممکن است برای ازدواج شما خوب باشد. گرچه با توجه به خصوصیت “خیرخواهی” شاید بهتر باشد هر کس- زن یا شوهر- داوطلبانه مسئولیت انجام یک کار را به عهده بگیرد.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 68
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 18 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
ازدواج های سنتی موفق ترند یا مدرن؟

از قدیم خانواده‌ها برای ازدواج فرزندان خود مسائلی را در نظر می‌گرفتند و هنوز هم مدنظر می‌گیرند. این مسائل، حاصل تجربه‌های خاص خودشان یا تعالیم فرهنگی و اجتماعی بوده است. هر خانواده، اصول و قوانین ویژه‌ای دارد و تلاش می‌کند طبق این اصول اقدام کند.

فرایند سنتی ازدواج، معمولا با خواستگاری رسمی و خانوادگی شروع می‌شود. خانواده‌ها همدیگر را می‌سنجند تا ببینند آیا مطابق با اصول و هنجارهای یکدیگر هستند یا نه. در صورتی که تطابق وجود داشت، از دختر و پسر هم نظرخواهی می‌کنند و اگر این دو به ازدواج رضایت دادند، بقیه مراحل اجرا می‌شود. حتی هنوز هم در برخی از ازدواج‌های سنتی در همان شب خواستگاری مراسم عقدکنان انجام می‌شود ولی شکل امروزی‌تر آن، این است که خانواده‌ها به دختر و پسر فرصت می‌دهند تا همدیگر را بیشتر بشناسند و در طی چند جلسه گفت‌وگو تصمیم بگیرند.

 

 
ازدواج به شیوه‌هایی متفاوت
ازدواج های غیرسنتی اما ازدواج هایی متفاوت با رسوم و قرارداد‌های خانوادگی و فرهنگی هستند. مثلا دختر و پسری با همدیگر آشنا می‌شوند، قرار ازدواج می‌گذارند و مدتی را برای شناخت همدیگر صرف می‌کنند و بعد از اینکه تصمیم نهایی را برای ازدواج گرفتند، خانواده‌هایشان را در جریان قرار می‌دهند. یک شکل دیگر هم وجود دارد که دختر و پسری بدون هیچ قصدی برای ازدواج وارد رابطه عاطفی می‌شوند، به همدیگر علاقه‌مند و وابسته می‌شوند و بعد تصمیم به ازدواج می‌گیرند. در برخی موارد، این دو اصلا آماده ازدواج نیستند اما به دلیل وابستگی‌هایی که ایجاد می‌شود، ازدواج را اجتناب‌ناپذیر می‌بینند.
در شکل دیگر، دختر و پسری وارد رابطه عاطفی شده و بعد از مدتی به دلیل احساس تعهد و مسئولیتی که نسبت به طرف مقابل ایجاد می‌شود، تن به ازدواج می‌دهند بدون اینکه آماده ازدواج باشند یا واقعا یکدیگر را برای ازدواج انتخاب کرده باشند.
در ازدواج‌هایی از این قبیل، تقریبا در بیشتر موارد زمانی که خانواده‌ها متوجه قصد ازدواج فرزندشان می‌شوند، به‌خصوص وقتی می‌بینند او از مدت‌ها قبل همسر خود را انتخاب کرده است، اصلا واکنش خوبی نشان نمی‌دهند. وقتی هم که پافشاری فرزندشان را می‌بینند، این بحران شدید‌تر می‌شود اما در بیشتر موارد، این جوان عاشق و مصمم ظاهرا پیروز میدان است و خواسته‌اش را به کرسی می‌نشاند، بی‌آنکه بداند آیا تصمیم درستی گرفته است؟

 

 
ازدواج خانوادگی
در ازدواج خانوادگی فرصت تعامل و شناخت کافی از طرفین به وجود نمی آید. شناخت از خانواده ها وجود دارد و طرفین در یک فضای از پیش آماده شده برای ازدواج قرار می گیرند. یعنی معمولا در این نوع ازدواج، حق انتخاب را از جوانان سلب می کنیم. وقتی موارد جدی است، خانواده ها به صورت جبری می گویند ما با همدیگر هماهنگ هستیم و طبعا دو نفر دم بخت نیز باید این هماهنگی داشته باشد. بنابراین افراد در یک فضای “بله بگو” قرار می گیرند. یعنی چون خانواده ها همدیگر را می شناسند، شما هم باید بله را بگویی. یکسان بودن چارچوب‌های دو خانواده مانند سنن یا مذهبی بودن، باعث می شود طرفین در بحث روانشناسی و عاطفی در یک زندگی طولانی مدت، شناخت چندانی پیدا نکنند. همه ازدواج چارچوب‌های خانوادگی نیست. بخش مهمی از آن، مسایل روانشناسی و شناختی افراد است. ممکن است در دو سه جلسه آشنایی محدود، جوانان، ایده آل های خود را برای همسر آینده شان بیان کنند ولی معمولا این حرفها در حد گفتن باقی می ماند.
بهترین شکل انتخاب همسر در جامعه فعلی، آموزش دادن به جوانان از سنین سال های پایانی دبیرستان و ابتدای دانشگاه است و بعد از آن، باید در چارچوب عرف و شرع، خانواده ها اجازه دهند دختر و پسر مدتی با همدیگر مراوده داشته باشند و پس از آن هم مشاوره قبل، حین و بعد از ازدواج صورت گیرد.

 

 
آشنایی در فضای مجازی
آشنایی در فضای مجازی، ثمره ای در ازدواج موفق ندارد. فضا، فضای شناخت واقعی نیست و افراد به صورت مبهم با همدیگر آشنا می شوند. حتی برخی که آن طرف آب ارتباط می گیرند و از این فضا استفاده می کنند و می آیند این طرف آب برای ازدواج، پشیمان می شوند. تجربه های کلینیکی هم نشان می دهد بالای 90 درصد این ازواجها با مشکلات زیادی مواجه می شوند و اصولا اینها ازدواجهای طولانی مدت نخواهد بود.

 

کدام ازدواج موفق‌تر است؟
هنوز هم خیلی از کارشناسان بر این باورند که ازدواج سنتی در مقایسه با ازدواج‌های امروزی‌، به لحاظ توجه به هنجارها و قوانین خانواده‌ها، ازدواج باثبات و امن‌تری محسوب می‌شود اما واقعیت این است که در اینگونه ازدواج‌ها، به برخی از ویژگی‌های فردی دو طرف ازدواج مثلا به ابعاد عاطفی، جنسی، ویژگی‌های شخصیتی و شیوه‌‌های رفتاری فرد توجه چندانی نمی‌شود. شاید به این دلیل که این ویژگی‌ها برعکس خصایص جسمانی، خانوادگی و سطح اجتماعی فرد مقابل، کمتر ملموس است.  در ازدواج‌های خیلی سنتی، معمولا خانواده‌ها تمایلی به صبر کردن و وقت گذاشتن برای بررسی خصایص فردی طرف مقابل ندارند. معمولا خیلی عجله می‌کنند که کار را تمام کنند.

 

یک ضرورت قوی برای ازدواج کردن، نیاز به صمیمیت و رابطه پربار عاطفی با شریک زندگی است. پس صمیمیت و رابطه توأم با عشق و محبت چیزی نیست که به آسانی و به‌وفور قابل دسترسی باشد. به عبارت دیگر اگر در گذشته ازدواج‌هایی بدون عشق، عاطفه و صمیمیت جنسی صورت می‌گرفت و ادامه می‌یافت، امروزه این ازدواج‌ها قطعا دوامی نخواهند داشت چراکه برای جوانان امروز، دو پایه و ستون مهم ازدواج، صمیمیت جنسی و عاطفی است که بدون آن هیچ ازدواجی استوار نخواهد بود. خیلی از اینگونه ازدواج‌ها، بیشتر به دلیل کشش‌های شدید عاطفی و جنسی صورت می‌گیرد و به دیگر شباهت‌ها (حتی شباهت در نیازهای عاطفی و جنسی) کمتر توجه می‌شود. متاسفانه کم نیستند زوج‌هایی که با موانع دشوار اجتماعی و خانوادگی مبارزه و در نهایت، با اشتیاق فراوان ازدواج می‌کنند اما بعد از فروکش کردن اشتیاق شدیدشان، تازه متوجه می‌شوند که چقدر با هم متفاوتند!

 

در ازدواج‌هایی که در آن فقط به اصول و شرایط و هنجارهای خانوادگی و فرهنگی توجه می‌شود (آن‌طور که در ازدواج‌های سنتی مدنظر است) و حتی زمانی که جذابیت جسمی هم مدنظر قرار می‌گیرد، ممکن است تصادفا شباهت شخصیتی، عاطفی، جنسی و رفتاری وجود داشته باشد و وجود نداشته باشد بنابراین با توجه به تغییر نگرش و انتظارهای زنان و مردان امروزی، احتمال اینکه چنین ازدواجی با وجود چارچوب درستی که دارد، نتواند نیازهای عاطفی و جنسی زوج‌های امروزی را بر آورده کند، کم نیست. ازدواج‌های صرفا سنتی که در آن شباهت، علاقه، جذابیت جنسی و رابطه عاطفی طرفین اهمیتی ندارد، امروزه کارایی لازم را نخواهد داشت. در نتیجه، با توجه به آنچه ذکر شد، به نظر می‌رسد در ازدواج‌های امروزی ترکیبی از ازدواج سنتی با شیوه‌های نوین، نتیجه بهتری داشته باشد. یعنی ازدواج براساس یافته‌های نوین علمی که روی شباهت‌های زوج و ویژگی‌های مرتبط با رضایت زناشویی و در نتیجه، ازدواج موفق تاكید می‌کند و علاوه بر آن، توجه به اصول، هنجارها و معیارهای فردی، خانوادگی و فرهنگی دو طرف.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 74
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
چگونه از ازدواج  و انتخاب خود راضی باشیم؟

ازدواج گر چه یک امر بسیار طبیعی به حساب می آید ولی از جهات مختلف در شکل گیری تحولات اجتماعی یک جامعه نقش اساسی دارد. بسیاری از مسائل اجتماعی مانند میزان رضایتمندی فرد از زندگی و شاد زیستن او و حتی موفقیت های مختلف او در زندگی، می تواند به نوعی به مقوله ازدواج ربط داشته باشد و در هیچ کدام از این مسائل نمی توان نقش مسئله ازدواج و تشکیل خانواده را نادیده گرفت.

به وقوع پیوستن یک ازدواج در جامعه، به عوامل مختلفی بستگی دارد که از نقش کوچک ترین عامل آن تا بزرگترین عاملش نمی توان چشم پوشی کرد و آن را نادیده گرفت.

 

سوال این جاست چه عاملی فرد را راضی به ازدواج می کند و یا فرد دیگری که ازدواج کرده را از ازدواجش راضی نگه می دارد؟ گاهی افراد جوان، داشتن شغل مناسب با درآمد کافی یا داشتن منزل شخصی را ازجمله عواملی می دانند که در صورت مهیا بودن آن عوامل، آن ها را به ازدواج ترغیب می کند و گاهی هم عوامل طبیعی و رفع نیازهای جنسی و عاطفی را از جمله عواملی می دانند که آنها را به سمت ازدواج و تشکیل خانواده می کشاند.

کسی نمی تواند منکر این حرف شود که ترغیب به ازدواج، به وجود این دست عوامل ارتباط دارد ولی آن چه مهم است در این جا بدان اشاره شود، عوامل ترغیب به ازدواج را نباید منحصر در این موارد دم دستی دانست؛ چرا که کم نیستند افرادی که تمام این شرایط را برای ازدواج دارا هستند ولی کم ترین میلی به تشکیل خانواده و ازدواج ندارند یا افراد زیادی وجود دارند که تمام شرایط مادی زندگی زناشویی شان مهیا است، ولی باز از ازدواج خود احساس رضایتمندی ندارند.

 

در جامعه ما که یک جامعه اسلامی با فرهنگ اهل بیت علیهم السلام می باشد، و هنوز حساسیت های بالایی نسبت به علقه های زناشویی در آن حاکم فرما است، کار سختی نیست که با اندک تحقیقی برای هر فرد مشخص شود که الان جوانان جامعه ما در مسئله ازدواج دچار مشکل هستند و همه این مشکلات هم به مسئله بی کاری یا نبود مسکن مناسب برای جوان برنمی گردد.

با مراجعه به آمارها و مصاحبه های متعدد از جانب افراد مسئول و مطلع، می توان این مطلب را به خوبی دریافت که مشکل ازدواج و عدم ترغیبِ نسبت به آن، بیشتر از آن که به مسائل مالی و مادی ربط داشته باشد به مسائل فرهنگی و فکری جوانان و خانواده های آنان مرتبط است.

در این جا برای روشن شدن این حقیقت، به بخشی از مصاحبه دکتر عباسی وزیر ورزش و جوانان دولت دهم اشاره می کنیم که درباره تاخیر در ازدواج جوانان، به این مطلب اشاره دارد که:”امروز در جامعه، فکر می کنند که مشکلات اقتصادی مشکل اصلی تاخیر ازدواج است ولی آمارها نشان می دهد رابطه معناداری با تحصیل و ازدواج وجود دارد و حتی طلاق ها در نقاط ثروتمند نسبت به جاهای فقیر بیشتر است.”

 

حال با توجه به این مطلب که آمارها و حتی سخنان روسای مملکتی ما مشکل اصلی در ازدواج جوانان را مشکلات مادی نمی داند، این سوال حائز اهمیت است که کدام عامل اصلی ترین نقش را در بحث ازدواج جوانان ایفا می کند؟ کدام عامل است که نبودش تاخیر در ازدواج را برای جوانان به همراه دارد؟

جواب سوال بسیار روشن است؛ مشکل در نوع نگاه ما به ازدواج است. مشکل در این است که انتظارات ما از ازدواج و زندگی زناشویی، انتظاراتی نادرست است که باعث شده جوانان را از ازدواج دور کند و آنهایی که ازدواج کرده اند را از ازدواج شان ناراضی نشان دهد.

برای این که راضی به ازدواج شوید و از موهبت های الهی نهفته در آن بهره ببرید و یا برای این که در زندگی زناشویی تان، با انتظارات بی جا و ایجاد نارضایتی، فرصت های شیرین زندگی زناشویی را به راحتی از بین نبرید، لازم است به این سوالات مهمی درباره ازدواج و انتظارات موجود در آن، پاسخ درستی بدهید و نگاه خودتان را نسبت به آن واقع ببینانه کنید.

 

1.تعریف شما از ازدواج چیست؟

2.هدف شما از ازدواج چیست؟

3.انتظارات حقیقی و واقعی زوجین در ازدواج، چه انتظاراتی می باشند تا با پرداختن به آن و دوری از انتظارات بی جا،حلاوت زندگی زناشویی را از دست ندهند؟

این خیلی کوته ببینانه است که کسی فکر کند هدف ازدواج و تشکیل خانواده در ارضای نیاز جنسی خلاصه می شود بلکه هدف تولید انسان است و به همین دلیل است که مرحوم علامه محمدتقی جعفری(ره) در جواب فيلسوف شهير اروپايی، «برتراند راسل» که می پرسد: چرا اسلام اين قدر به ازدواج بها داده و برايش قانون وضع کرده است، می نویسد: «با ازدواج مي خواهد انسان به وجود آيد، مسأله ی انسان مطرح است.»

و شهید مطهری هم درباره ازدواج در کتاب تعليم و تربيت در اسلام این چنین می نویسد:”ازدواج اولين مرحله خروج از خودِ طبيعي فردي و توسعه پيدا کردن شخصيت انسان است. پختگی که در پرتو ازدواج و تشکيل خانواده ايجاد می شود، در هيچ جاي ديگر نمی توان به آن رسيد و آن را فقط در ازدواج و تشکيل خانواده بايد به دست آورد.»

 

وقتی هدف ازدواج، این قدر متعالی باشد که بخواهد انسان در آن ساخته شود، انتظارات هم به شکل شگفت انگیزی تغییر می کند؛ مثلا به جای این که هر فرد به دنبال احقاق حق خود باشد، گذشت و ایثار نمود بیشتریپیدا می کند و یا به جای این که فرد انتظار داشته باشد راحتی و آسایشش در درون خانواده ذره ایی خدشه دار نشود، حس مسئولیت پذیری اش بیشتر برانگیخته می شود و در راستای رسیدن به این هدف والا ازراحتی های قانونی خود هم می گذرد.

شاید بتوان در یک جمله گفت: والایی اهداف ازدواج، کاری می کند که فرد، به جای این که لبه تیز تیغِ انتظارات را به سمت طرف مقابل بگیرد با کاستن از توقعات، بر انتظاراتِ از خود بیفزاید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 57
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
با این کارها دوست داشتن خود را به همسرتان ابراز کنید

 همسر هرگز آن لحظه و نحوه ای را که به او با صراحت گفته می شود  فراموش نمی کند؛ زیرا این بهترین لحظه در زندگی یک زن است و حتی می توان آن را به اتفافی به یاد ماندنی برای طرفین تبدیل کرد. پس بهتر است که در انجام این کار کمی هم ذوق و خلاقیت به کار برده شود. در ادامه این گزارش چند شیوه مناسب برای این کار را مرور می کنیم:

 

یک. گل

همراه داشتن یک دسته گل در ورود به خانه یا در شامی رمانتیک. گل هایی با رنگ ملایم که رنگ قرمز در آن غالب باشد و با روبانی با رنگ ملایم پیچیده شده باشد و نمادی از عشق -مثل قلب- بر آن باشد.

 

دو.عکس

عکس دو نفری یا خانوادگی با همسرتان را قاب کنید و در جای مناسبی از خانه بگذارید یا حتی در شبکه های اجتماعی برای بستگانتان بفرستید

 

سه.لباس مناسب

در هنگام ابراز این جمله مناسب ترین لباستان را بپوشید تا بداند که برای این کار وقت و فکر گذاشته اید و این جمله برای شما مهم است و آن را سرسری نمی گویید.

 

چهار. در حضور دوستان

وقتی در کنار دوستانش حضور دارد او را با گفتن این جمله غافلگیر کنید. حتی می توانید خودتان دوستانش را جمع کنید و در حرکتی نمادین عشق خود را با کمک آنها به صورت نمادین به او اعلام کنید.

 

پنج. عبارت غیرتقلیدی

به همان عبارت ساده ای که به ذهن خودتان می رسد، عشق خود را به همسرتان اعلام کنید. عبارت هر چه منحصر به فردتر و خلاقانه تر باشد موثرتر خواهد بود.

 

شش. وقت مناسب

دقیقا وقتی این جمله را به او بگویید که اصلا انتظارش را ندارد؛ این گونه، او بیشتر غافلگیر خواهد شد و کار شما بیشتر به خاطرش خواهد ماند.

 

هفت. هدیه مناسب

سعی کنید سلیقه و علاقه او را بیابید و بر اساس آن هدیه ای برایش بخرید که انتظارش را نداشته است. عطر، انگشتر یا هر چه که دوست دارد.

….و یا هزاران راه ساده که اگر اراده کنید به ذهنتان خواهد رسید؛ فقط یادتان باشد که عشق کیمیا است!



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 88
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
آسیب های دوست داشتن و علاقه قبل از ازدواج

پاکی نشانه بی عرضگی است! امروز وقتی پای صحبت جوانان عزیز می شینیم . متوجه صحبت ها و افکاربسیار خطرناکی می شویم که متاسفانه در آن ها انگار به عنوان یک اصل بدیهی جا افتاده است.این افکار نه تنها به آنهاصدمات جبران ناپذیری واردمی کند بلکه جامعه و آینده ایران را نیز به لبه پرتگاه می کشد.

امروزھا وقتی پای صحبت جوانان  می نشینیم . متوجه صحبت ھا و افکاربسیار خطرناکی می شویم که متاسفانه در آن ھا انگار به عنوان یک اصل بدیھی جا افتاده است.این افکار نه تنھا به آنھا صدمات جبران ناپذیری واردمی کند بلکه جامعه و آینده ایران را نیز به لبه پرتگاه می کشد.

 

متاسفانه می خواھیم راھی را برویم که بسیاری از جوامع قبلا این راه را طی کرده اند و نتیجه خوشی از آن بدست نیاورده اند.حال ما می خواھیم یک بار دیگراین اشتباه را تکرار کنیم. نفس بشر موجود بسیار خطرناکی است .اما با کنترل این نفس انسان می تواند به مقام ھایی دست پیدا کند که در تمام موجودات آفرینش بی ھمتا است.متاسفانه افکار غلط آن چنان در بعضی خانواده ھا ریشه دوانیده که شاید به ظاھر جز قطع کردن درخت این ریشه ھیچ چاره ای نمی یابیم. وقتی صحبت جوانان عزیز را می شنویم بسیاری می گویند آقا دیگر خوب بودن و پاک ماندن_ عقب ماندگی حساب می شود.حتی بعضی بر این باورندکه اگر کسی پاک است نشانه بی عرضگی و بی دست و پا بودن آن شخص است.

 

زمان بسیاری نمیگذر که نگاه کردن به عکس مستهجن بسیار زشت بود و کسی با خود جرات نمی کرد که چنین عکسی به همراه داشته باشد اما امروزه متاسفانه وقتی به تلفن جوانان می نگریم با چیزهایی روبرو میشویم که حتی فکرش هم ناپسند است. راستی چرا چنین اتفاقی در حال رخ دادن است؟

ما می خواھیم یک بار دیگراین اشتباه را تکرار کنیم. نفس بشر موجود بسیار خطرناکی است .اما با کنترل این نفس انسان می تواند به مقام ھایی دست پیدا کند که در تمام موجودات آفرینش بی ھمتا است

 

 

این سوالی است که جواب آن را می توانید در کتاب رابطه دختر و پسر قبل از ازدواج بابک وزیری پیدا کنید. بسیاری بر این باورند که همه قبل از ازدواج رابطه دوستی برقرار می کنند اما در این کتاب سعی شده تا این مساله بررسی شود و مشکلاتی را که برای هر دو جنس پسر و دختر ایجاد می کند بیان کند. هر کاری سنی دارد و اگر زودتر از سن معقول کسی وارد چنین فرایندی شود حتما به صدمات جبران ناپذیری دچار خواهد شد.

 

در بخشی از کتاب دکتر بابک وزیری به رابطه های امروز دختران و پسران اشاره شده است که ،پسرها به راحتی در رابطه های عشقی قرار می گیرند و دخترها دل می بندند و تازه برخی هم می گویند برای تفریح است  اکنون دانشمندان روانشناسی بزرگترین اعتیادها را به صورت زیر طبقه بندی کرده اند: اول اعتیاد به فکر کردن و مدام به خاطر اوردن یک مساله خاص یا چند مساله. دوم مواد مخدر و … حال رابطه بین دخترها و پسرها چقدر فکر جوانان را مشغول کرده است؟آیا سری به فیس بوک و … زده اید؟ و دیگر نه یکی نه دو تا بلکه … دکتر بابک وزیری در این کتاب در رابطه با دوستی قبل از ازدواج می گوید:بسیاری از دانش آموزان از من حقیر سئوال می کنند چرا ما هر چه درس میخوانیم موفق نمی شویم و جواب نمی گیریم؟! در جواب به آنها می گویم آیا با دندان درد می توان درس خواند؟

 

 حال اغتشاش فکری و بهم ریختگی روحی به مراتب درد بیشتری در مغز ایجاد می کند. عاشق شدن در سن کم چنان هورمون ها را بهم میریزد که باورش شاید مشکل باشد به یاد داشته باشد که هرچیزی به موقع و سر وقتش ارزش دارد و زودتر به کار گرفتن آن میتواند صدمات جبران ناپذیری را در پی داشته باشد . در نهایت به آن دسته از جوانانی که دنبال زوجی مناسب برای زندگی خود میگردند عرض می کنم که گوهر گرانبها را نمی توان در خیابان یافت و باید آن را به زحمت به دست آورد . همچنین این دکتر بزرگوار در کتاب خود در رابطه با باور دختران و پسران و گول نخوردن و… صحبت کرده اند که با مراجعه به آن می توانید دوستی های دختر و پسر را روانکاوی کنید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 68
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
قبل از طلاق این مطلب را بخوانید

ممکن است برای جدایی از همسرتان دلایل قابل توجیهی داشته باشید اما پرسش نامه زیر به شما کمک می کند تا بدانید این تصمیم درست است یا نه؟

آیا احساس می کنید که زندگی زناشویی تان به مشکل برخورده است و تصمیم به طلاق گرفته اید؟

ممکن است برای جدایی از همسرتان دلایل قابل توجیهی داشته باشید اما پرسش نامه زیر به شما کمک می کند تا بدانید این تصمیم درست است یا نه؟

به هر یک از سوالات زیر با «درست» و «نادرست» جواب بدهید و در انتها جواب درستی که کارشناسان به این سوالات داده اند را با پاسخ خودتان مطابقت دهید.

۱) درگیری و مشاجره همیشگی بین شما و همسرتان نشانه این است که از یکدیگر جدا شوید.
۲) شما و همسرتان دیگر هیچ وجه مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است.
۳) در یک ارتباط خوب، بیشتر اختلاف نظرها و مشکلات زناشویی به مرور زمان برطرف و حل می شود.
۴) یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند.
۵) زن و شوهر از هم جدا می شوند چون دیگر عاشق هم نیستند.
۶) خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی شود.
۷) بیشتر افراد در ازدواج دوم موفق تر هستند چون در ازدواج اول تجربه های خوبی به دست آورده اند.

 

 

نظر مشاور درباره مشاجره
این خیلی عجیب است که بیشتر همسران تصور می کنند اختلاف سلیقه و گاه مشاجره نشانه ناموفق بودن یک زندگی زناشویی است اما به عقیده روان شناسان ارتباطی که در آن هیچ اختلاف نظری وجود نداشته باشد بیشتر از یک رابطه پرجدال در خطر طلاق قرار دارد زیرا شما انسان هستید و به دلیل تفاوت زندگی خانوادگی و فرهنگی تان خصوصیاتی متفاوت از یکدیگر دارید و جروبحث و اختلاف یک موضوع بسیار طبیعی در رابطه شماست.

شما و همسرتان دیگر هیچ وجه مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است.
گفتن این حقیقت شما را غافلگیر می کند اما بد نیست بدانید تحقیقات کارشناسان نشان داده زوج هایی که زندگی زناشویی موفقی دارند به هیچ وجه خصوصیات و وجه مشترک زیادی با یکدیگر ندارند و حتی سلایق و عقایشان در تناقض با یکدیگر است اما آن چیزی که ارتباط های موفق را از ناموفق جدا می کند نحوه برخورد همسران با اختلاف ها و ویژگی های متفاوت همسران شان است.همسران موفق به خوبی می دانند که شریک آن ها نمونه کپی برداری شده آن ها نیست و نباید مثل آینه برای آن ها باشند بلکه لازمه یک ازدواج با دوام، احترام گذاشتن به تفاوت های طرفین و رشد کردن در میان این ۲ دنیای متفاوت است.

در یک ارتباط خوب بیشتر اختلاف نظرها و مشکلات زناشویی به مرور زمان برطرف و حل می شود.
شاید تا به حال این خبر به گوش تان نخورده باشد اما کارشناسان در تحقیقات شان به نتیجه ای جالب رسیده اند که شما را شگفت زده خواهد کرد، هیچ می دانستید که ۶۰ درصد اختلاف نظرهایی که همسران در طول زندگی مشترک با یکدیگر دارند غیرقابل حل است؟

اگر قبول ندارید یک ورق و کاغذ بردارید و تمامی بحث هایی که در طول زندگی مشترک با همسرتان داشته اید را بنویسید و در نهایت شگفتی متوجه می شوید که بیشتر آن ها تکراری است و با وجود گذشتن سالیان سال از ارتباط تان هنوز بر سر موضوعی تکراری با همسرتان بحث می کنید اما چیزی که در این بین تغییر می کند نحوه واکنش ۲ طرف نسبت به آن موضوعات است. پس اگر فکر می کنید مشکل شما و همسرتان با گذشت زمان حل خواهد شد مرتکب اشتباه رایج دیگر زوج ها شده اید. به جای انتظار برای گذشت زمان و برطرف شدن مشکل، نوع واکنش و سازگاری تان را نسبت به اختلاف نظر بین خود و همسرتان تغییر دهید.

 

یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند.
این نکته را به خاطر بسپارید که شما و شریک زندگی تان در ۲ محیط متفاوت بزرگ شده اید و به همین خاطر تعریفی که از عشق و محبت دارید با یکدیگر کاملا متفاوت است. ممکن است همسر شما از روی عشق کاری را برای تان انجام دهد و از این طریق علاقه اش را به شما ابراز کند اما شما به دنبال راهی هستید که همسرتان به روش دلخواه شما عشقش را ابراز کند. فراموش نکنید که نحوه ابراز علاقه و عشق هر انسانی با دیگران متفاوت است و هرگز از همسرتان نخواهید که دیدگاهی مانند شما در مورد عشق و طریقه محبت کردن داشته باشد.

 

زن و شوهر از هم جدا می شوند چون دیگر عاشق هم نیستند.
متاسفانه عده ای تصور می کنند که عشق تنها دلیل ازدواج و ماندن در یک ارتباط است. این عده از افراد ازدواج می کنند چون عاشق شده اند و بعد به راحتی از شریک شان جدا می شوند چون دیگر عاشقش نیستند اما این تصور یک اشتباه محض است چون عشق یک حس است و زمانی هست و زمانی دیگر نیست. این که دیگر مثل روزهای اول آشنایی عاشق همسرتان نیستید و به همین دلیل می خواهید از او جدا شوید، احمقانه ترین فرضیه ای است که آن را انتخاب کردید. صبر کنید چون عشق دوباره به وجود خواهد آمد و باردیگر غافلگیرتان خواهد کرد.

 

خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی شود.
بله این جمله درست است و اگر یک زن هستید و تنها به خاطر خیانت همسرتان می خواهید ترکش کنید، لطفا کمی بیشتر فکر کنید. هرچند رویارویی با خیانت و اصلاح ارتباط بعد از آن، کار خیلی ساده ای نیست اما اگر واقعا به ارتباط تان علاقه مند هستید ارزش این مبارزه را خواهد داشت و خبر خوب این که بیشتر ارتباط هایی که بعد از خیانت دوباره شکل گرفته موفق تر بوده و همسرانی که بعد از خیانت روابط خود را اصلاح کردند و اعتماد را از نو بین خودشان به وجود آوردند، ارتباط زناشویی بادوام تری داشته اند.

 

بیشتر افراد در ازدواج دوم موفق تر هستند چون در ازدواج اول تجربه های خوبی به دست آورده اند.
برای این موضوع نمی توان قانونی را درنظر گرفت اما این درست است که بسیاری از افراد در ازدواج دوم شان موفق تر هستند چون اشتباهاتی که در ازدواج اول مرتکبش شده اند را در ازدواج دوم شان انجام نمی دهند اما باید به خاطر داشته باشید که عشق تنها کرم روی کیک است نه خود کیک و تا زمانی که یاد نگیرید شادی و خوشبختی تان را وابسته به فرد دیگری ندانید امید موفقیت در ازدواج برای تان وجود ندارد این که خودخواهانه به دنبال افرادی باشید که شما را خوشبخت کنند و درصورت برآورده نشدن این موضوع آن ها را ترک کنید، اصلا راه درستی نیست. خوشبختی و آرامش را در خودتان به وجود بیاورید و خودخواهانه دیگران را نخواهید.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 64
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
چرا بعضی افراد بیش از حد چشم چرانی می کنند؟

چندي پيش در صفحات حوادث مطبوعات ايران خبري منتشر شد: «مردي در تماس با پليس در شكايت خود اعلام كرد كه همراه همسرم در مركز تهران اتاقي را در يك هتل اجاره كرده بوديم. شب اول حضورمان در اين اتاق متوجه سروصدا از داخل كانال كولر شدم. وقتي به داخل كانال نگاه كردم متوجه شدم مردي در حال فيلمبرداري از من و همسرم است، سريع از اتاق بيرون آمده و يكي از كاركنان هتل را ديدم كه سراسيمه در حال فرار بود. پس از اين شكايت، تيمي از ماموران كلانتري در محل هتل در مركز تهران حاضر شده و كارمند هتل را دستگير و در بررسي دوربين او چند فيلم كه از زوج هاي جوان به صورت مخفيانه گرفته شده بود، كشف شد.»

چنين ماجرايي بسيار ناراحت كننده است اما واقعاً اين قضيه در كجا ريشه دارد؟ چرا اين فرد دست به چنين كاري زده است و چگونه مي توان اينگونه افراد را شناسايي كرد؟ اگر همسر يا فرزندمان چنين مشكلي دارد بايد چه كار كنيم؟ پوريا پاكرو، روانشناس به تمام اين سوالات پاسخ مي دهد.

 

بايد گذشته فرد را بررسي كرد!

نياز جنسي يكي از نيازهاي كاملاً طبيعي انسان است و به لحاظ روانشناختي پذيرفته شده است اما اينكه چگونه بايد به آن بپردازيم خيلي مهم است. معمولاً كساني كه نياز جنسي شان به خصوص در كودكي و نوجواني توسط پدر و مادر سركوب مي شود و با احساس گناه و سرزنش مواجه مي شوند احتمال اينكه نسبت به آن حساس شوند و برايشان اهميت بيش از حد پيدا كند، بيشتر است. علاوه بر اين، آموزش هاي صحيحي هم به بچه ها داده نمي شود كه وقتي با اين نياز مواجه مي شوند بايد چه كار كنند. يكي ديگر از مسائلي كه به وجود مي آيد اين است كه افراد مجرد نمي توانند به اين انرژي جهت دهند. در حالي كه مي توان اين انرژي را به فعاليت هاي ديگر سوق داد و تا حد زيادي پاسخگوي آن بود اما در كل اين افراد دچار اختلال جنسي از نوع چشم چراني هستند. آنها از اين كار لذت مي برند و دست به كارهاي عجيب مي زنند؛ مثل اين فرد كه داخل كانال كولر رفته است! احتمالاً او در درون خود مسائلي دارد و بايد حتماً بررسي شود. بايد بدانيم در گذشته وي چه اتفاقي افتاده كه به اين نقطه رسيده است.

 

چگونه اين افراد را در اطراف مان شناسايي كنيم؟!

اختلالات جنسي در موقعيت هاي خاص تظاهر پيدا مي كند. بنابراين به طور عادي در زندگي روزمره ممكن است اطرافيان متوجه نشوند كه فردي به آن مبتلاست يا خير مگر اينكه فرد براي مثال به جنس مخالف بيش از حد نگاه كند يا بيش از حد با آنها صحبت كند يا احياناً ممكن است حتي به صورت كوتاه مدت وارد رابطه هايي نيز شود. بهترين راه براي تشخيص اين افراد تحت نظر گرفتن رفتارها و تعامل شان با بقيه افراد و غريبه ها در طول زمان و در محيط هاي مختلف است نه فقط در محيط هايي كه محدود هستند و نمي توان اختلال فرد را تشخيص داد.

 

قبل از استخدام افراد تست بگيريد

اگر قرار است فردي را به عنوان همكار بپذيريم بهتر است از قبل مصاحبه ها و تست هاي روانشناختي خاصي از او گرفته شود تا با تفسير آنها بتوانيم سلامت رواني افراد را تشخيص دهيم. اين تست ها بايد توسط يك متخصص روان سنجي يا يك روانشناس گرفته شوند زيرا تفسير آنها كاري تخصصي است. البته هزينه بالايي هم ندارند و زمان خيلي زيادي هم نمي گيرند. امروزه در خيلي از نقاط دنيا سازمان هاي موفق يا هر جامعه اي كه مي خواهد سلامت رواني اش را ارتقاء دهد بايد از مشاوران در حيطه هاي سازماني كمك بگيرد؛ به خصوص در مكان هايي كه كارمندان با مردم سروكار دارند و در كل هر جا كه صحبت از امنيت و آرامش و ارتباط مردم در ميان باشد لازم است سلامت رواني كارمندان آنجا در نظر گرفته شود.

 

خجالت را كنار بگذاريد!

هم پدر و مادرها و هم جامعه بايد به برطرف شدن اين موضوع كمك كنند. نگاه به مقوله جنسي در كشور ما يك مقدار گناه محور است. اين موضوع باعث شده است كه مسائل جنسي در ذهن بعضي از افراد بغرنج و بزرگنمايي شود؛ طوري كه تبديل به مسئله اصلي زندگي شان مي شود و فكر مي كنند بايد حتماً برايش كاري كنند.

در دوران بلوغ بهترين كار اين است كه پدرها بتوانند در اين زمينه با پسرها و مادرها با دخترها ارتباط خوبي برقرار كنند تا به آنها اطلاعات لازم را بدهند؛ اين بايد فارغ از مسئله خجالت و زشت و عيب بودن و پنهان كاري يا احياناً حتي احساس بدي كه خود پدر و مادر در مورد اين مسائل دارند باشد. والدين بايد روي خودشان كار كنند و نياز جنسي را به عنوان يك مقوله طبيعي بپذيرند تا بعد بتوانند با بچه ها صحبت كنند.

يكي از اتفاقاتي كه اين روزها براي خيلي از بچه ها مي افتد اين است كه خودشان اين اطلاعات را از طريق اينترنت، دوستان و… به دست مي آورند؛ در حالي كه ممكن است اطلاعات غلط نيز كسب كرده باشند و به سمت و سوي ديگري بروند. پس چه بهتر كه اول آنها را از پدر و مادر بشنوند. پدر و مادرها بايد در اين زمينه جواب سوالات فرزندان شان را بدهند و با آنها برخورد مناسبي داشته باشند.

 

مشغله اصلي ذهن او مسائل جنسي است

مشغله اصلي ذهن اين افراد مسائل جنسي است و با تصاوير و فكرهاي اين گونه زندگي مي كنند. يك مقدار حالت شان اضطرابي و عصبي تر است. به نوعي اين افراد خيلي آرامش ندارند و حتي ممكن است اين موضوع در چشمان و حالت صورت شان مشخص باشد. البته تشخيص آن، كار خيلي سختي است و نبايد به همه برچسب بزنيم زيرا اين روزها بسياري از افراد درگير مسائل مختلف هستند و اضطراب دارند و ما نمي توانيم بگوييم همه آنها اختلال جنسي دارند اما به هر حال همراه با اختلال جنسي، اضطراب نيز وجود دارد زيرا اين افراد مشغوليت هاي اينگونه زيادي دارند و تعادل ذهني شان به هم مي خورد؛ بنابراين به مرور دچار عدم آرامش مي شوند.

 

اگر همسرمان باشد چي؟

اولين قدم در برخورد صحيح با اينگونه افراد اين است كه بپذيريم اختلالي وجود دارد. در واقع نوع برخورد بايد برحسب رفتار فرد باشد. براي مثال ممكن است فرد عكس ها و فيلم هاي خاصي ببيند يا حرف هاي نامناسبي بزند و شوخي هايي در اين رابطه بكند. در اين صورت شايد بتوان با يك گفتگوي دونفره بين زن و شوهر يا والدين و فرزند تغيير رفتاري ايجاد كرد يا از يك مشاور كمك گرفت اما گاهي اوقات فرد به همسر خود خيانت مي كند و وارد رابطه هايي مي شود يا ممكن است چند رابطه را با هم مديريت كند يا حتي انواع اختلالات جنسي ديگر را هم داشته باشد؛ براي مثال هم خودنمايي كند و هم چشم چراني و… اين افراد حتماً بايد توسط يك روانشناس باليني درمان شوند تا هم براي خانواده شان و هم براي خودشان و ديگران مسئله ساز نشوند.

 

اين فرد به بلوغ شخصيتي نرسيده است

اگر فضاي خانواده حاكي از عزت نفس، خودباوري و ارزشمندي باشد طبيعتاً فرزندان نيز براي خود ارزش قائل مي شوند. چنين فردي هيچ وقت حاضر نمي شود براي مثال به داخل كانال كولر برود و خودش را كوچك كند تا از اين طريق نيازش را برطرف سازد. طبيعي است كه بلوغ شخصيتي براي اين فرد مجرم اتفاق نيفتاده است و به نوعي دارد با بخش كودك شخصيتش رفتار مي كند. يعني خواسته هايي دارد و مي خواهد در لحظه به آنها بپردازند. اگر در خانواده به اين موضوعات پرداخته شود و افراد در گفتگوهاي سالم و سازنده قرار بگيرند و پدر و مادر اجازه دهند فرزندان حرف هايشان را بزنند و همچنين مورد سرزنش زيادي قرار نگيرند معمولاً بالغ شخصيت شان به تدريج فعال مي شود. در نهايت اگر در كودكي نمي توانستيم با پدر و مادرمان حرف هايمان را بزنيم حداقل در آينده كه سن مان بالا مي رود وقتي با مسائل مواجه مي شويم مي توانيم با خودمان حرف بزنيم و به نوعي خودمان را راهنمايي كنيم. نياز جنسي براي همه ما مي تواند در لحظات مختلف فعال شود اما ما هميشه نبايد به همه نيازها پاسخ بدهيم و هميشه نبايد انتظار داشته باشيم كه همين الان آن را برطرف كنيم. جنبه رشد يافته و بالغ شخصيت ما در زمان هاي مختلف كمك مان مي كند و به ما مي گويد كه آن را تا وقتي كه در يك رابطه سالم و مثبت قرار نگرفته ايم به تعويق بيندازيم.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 62
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
شب زنده داری های افراطی و مصائب پس از آن

یک روانپزشک و متخصص مغز و اعصاب می‌گوید: بیداری‌های شبانه یا شب زنده‌داری‌های افراطی و بیش از حد، موجب فرسودگی زودرس مغز می‌شود.

دکتر”مجید برکتین” افزود: متاسفانه در ایران برخی از جوانان و نوجوانان شب بیداری‌های بی‌مورد و افراطی دارند که مغز آنها با بالا رفتن سن، زودتر به مشکل حافظه از جمله آلزایمر دچار می‌شود. وی تماشای برنامه‌های تلویزیونی دیرهنگام، ارتباط با فضاهای مجازی از جمله اینترنت و همچنین چت کردن را از عوامل شب بیداری‌های شبانه عنوان کرد که برخی جوان‌ها به آنها گرایش یافته‌اند.

 

برکتین اظهار داشت: میزان خواب کسانی که شب زنده‌داری‌های افراطی دارند، شاید به سه یا چهار ساعت در روز برسد که این مساله نه تنها بر عملکرد مغز آنها بلکه بر عملکرد روزانه آنها نیز تاثیر منفی می‌گذارد.

فلوشیپ روانپزشکی عصبی، آلودگی هوا، زندگی بدون تحرک فیزیکی، تغذیه نامناسب‌، استرس و استعمال دخانیات را از دیگر عواملی عنوان کرد که باعث تسریع در فرسودگی مغز می‌شود.

برکتین به آلزایمر به عنوان یکی از شناخته شده‌ترین نوع زوال عقل یا دمانس اشاره کرد و گفت: افراد هر چقدر شیوه زندگی سالم‌تر و استرس کم‌تری داشته باشند احتمال ابتلای به آلزایمر در پیری کم‌تر است.



:: موضوعات مرتبط: روانشناسی و زندگی , ,
:: بازدید از این مطلب : 69
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 17 مهر 1393 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 9 صفحه بعد