نوشته شده توسط : بابک د

چکيده

 

روانشناسی شخصیت سالم یکی از مقولات بنیادین در اندیشه معاصر است. امروزه بسیاری از فیلسوفان، جامعه شناسان و روانشناسان رویکرد کارکردگرایانه به دین دارند؛ یعنی به جای بحث عقلانی از دین (رویکرد واقع‌گرایانه) یا علاوه بر بحث عقلانی از دین‌، از آثار و نتایج التزام نظری و عملی به دین در حوزه نیازهای روانی و نیازهای اجتماعی بحث می‌کنند. در نوشتار حاضر، پس از معناشناسی «شخصیت» در روانشناسی، به مؤلفه‌های «شخصیت سالم» در گفتمان قرآن پرداخته شده است.

 

تأمل در آرا و نظریات روانشناسان، نشان از آن دارد که روان‌شناسان در معرفی «شخصیت سالم» نظر واحدی ندارند و از آنجا که تأثیر مبانی فلسفی در حوزه روانشناسی حقیقتی انکار‌ناپذیر است و مکاتب مختلف روانشناسی، در بستر معرفت‌شناسی و انسان شناختی رشد یافته‌اند، تأثیر دیدگاه‌های معرفت‌شناختی مکاتب مختلف در معرفی «شخصیت سالم» قابل ملاحظه است. از سویی دیگر، در نگاه برخی روانشناسان، ویژگی شخصیت سالم تحت تأثیر متغیر‌هایی چون عوامل فرهنگی و تربیتی، شرایط اجتماعی و اقتصادی و عوامل روان‌شناختی قرار دارد. در حالی که قرآن به تمام ابعاد و شئون وجودی انسان توجه  نموده و او را موجودی دو بعدی «روحانی ـ جسمانی» معرفی نموده است. نوشتار حاضر روان‌شناسی شخصیت سالم را با توجه به سه ضلع وجود آدمی یعنی:

 

1. گرایش و گروش، 2. بینش و نگرش، و 3. روش و منش بر اساس آموزه‌های قرآن کریم ترسیم نموده است.

 

نیز به این نکته تأکید نموده که همان گونه که جسم سالم در حوزه پزشکی از ویژگی‌هایی برخوردار است که در سراسر گیتی سالم به شمار می‌رود، شخصیت سالم از منظر قرآن نیز برای همه انسان‌ها و در همه مکان‌های جغرافیایی، ویژگی‌های یکسانی دارد؛ اگر چه فرهنگ و باورهای آنان، داوری دیگری داشته باشد. این ویژگی‌ها تابع متغیر‌های مختلف نمی‌باشد.

 

کلید واژه‌ها: قرآن‌، انسان‌، شخصیت سالم‌، روان‌شناسی.


درآمد

 

در قرآن کریم شخصیت انسان به گونه‌ای جامع و دقیق بیان و تبیین شده است که در سه حوزه قلب، عقل و رفتار مورد توجه قرار دارد و وجه تمایز انسان از موجودات دیگر به شخصیت انسان و خصوصیات روحی و روانی وی می‌باشد. عوامل اعتدال و رشد یافته و سازگار با غیر آن در ویژگی‌هایی ارایه شده‌اند که در این نوشتار، تقدیم خواهد شد.

 

مفهوم‌شناسی

 

واژه «شخصیت» ترجمه واژه  «personalite» فرانسوی یا «personality» انگلیسی است که از کلمه لاتینی «persona» گرفته شده است و آن نقابی بود که بازیگران تئاتر به صورت خود می‌گذاشتند تا چهره‌ای را که می‌خواستند نمایش دهند، بهتر بنمایند (نرمان، اصول روان‌شناسی، 150).

روان‌شناسان در تعریف از شخصیت، سخن واحدی نرانده‌اند و به نظر می‌رسد که بخشی از شخصیت انسان در تعریف آنان ارایه شده است. رکس رد شخصیت را به «توازن میان صفات اجتماعی مورد قبول و مطرود اجتماع» معنا کرده است (جلالی مهدی، روانشناسی پرورشی) یا گنجی و ثابت  آن را به معنای «عنصر ثابت رفتار یک فرد، شیوه بودن و به طور کلی آنچه به طور دایم با او همراه است و موجب تمایز او از دیگران می‌شود» دانسته‌اند (گنجی و ثابت، روان‌سنجی، مبای نظری آزمون‌های روانی) شریفی نیز سه نکته را در تعریف شخصیت قابل توجه می‌داند.

 

1. هر شخصی یگانه و بی‌همتاست؛ زیرا هیچ فردی از نظر خلق، علایق، رفتار و دیگر ویژگی‌های شخصیتی کاملا مشابه دیگری نیست.

 

2. افراد در همه موقعیت‌ها به شیوه یکسان رفتار نمی‌کنند؛ چه رفتار شخص ممکن است از موقعیتی به موقعیت دیگر متفاوت باشد.

 

3. به رغم یکتا و بی‌همتا بودن فرد و یکسان نبودن رفتار در موقعیت‌های مختلف‌، در رفتار آدمی وجه اشتراک قابل ملاحظه‌ای وجود دارد (شریفی، نظریه و کاربرد آزمون‌های هوش و شخصیت، ). آلپورت (Allport) بیش از پنجاه تعریف در زمینه شخصیت جمع‌آوری کرده است و در نهایت، شخصیت را به سازمان پویای سیستم‌های روانی فرد که سازگاری‌های او را با محیط تعیین می‌کند، معنا کرده است (کرمی، آشنایی با آزمون‌سازی و آزمون‌های روانی، 391).

این تعاریف نشان از آن دارد که شخصیت از دیدگاه روان‌شناسان با غفلت از روح و روان ارایه شده است. روان‌شناسان معاصر عمدتاً عوامل بیولوژیک، اجتماعی و فرهنگی را در تحقیقات خود مورد توجه قرار داده‌اند و در بررسی عوامل بیولوژیک به مسأله وراثت و ساختمان بدنی و ماهیت ساختاری سیستم مغز و اعصاب و دستگاه غددی اهمیت می‌‌دهند و در تأثیر عوامل اجتماعی به مطالعه مهارت‌های دوره کودکی، خانواده، مدرسه، جامعه، رسانه‌ها و... می‌پردازند؛ یعنی در پژوهش‌ها به جنبه معنوی و تأثیر آن بر شخصیت انسان توجهی ندارند؛ از این‌رو، روش تجربی، آنان را در محدودیتی قرار داده است که راهی در دسترسی به مباحث روان آدمی ندارند و همین غفلت موجب شده تا آنان به درک درستی از انسان و عوامل تأثیر‌گذار بر وی دست نیابند و در نتیجه در درمان آدمی نیز به ناچار دچار اشتباه و ناتوانی شوند.

بی‌تردید، عدم شناخت ماهیت و حقیقت  شخصیت، اعم از مادی و معنوی، درک درستی را از انسان امکان‌پذیر نمی‌کند و اکتفا نمودن به عوامل مادی و محیطی، ترسیمی مبهم از شخصیت خواهد بود.

 

فلسفه اوصاف دوگانه انسان در قرآن کریم

 

از پرسش‌های کلیدی در بررسی شخصیت انسان، چیستی راز و رمز اوصاف دوگانه برای انسان از نگاه قرآن و معرفی انسان با دو ویژگی کاملاً متضاد از سوی قرآن است. اندیشمندان بسیاری در بیان چرایی این اوصاف متضاد بر آمده‌اند و تلاش نموده‌اند تا به بیان و تبیین فلسفه این ویژگی‌ها برآیند؛ از جمله اینکه انسان در آيات متعددي از قرآن كريم در نهايت مدح و ذم معرفي شده است و معناي آن اين است كه اين موجود داراي استعداد رسيدن به كمال خوبي‌ها و بدي‌ها مي‌باشد، انسان مسئول كارها و رفتار خويش است (عباس عقاد، الانسان فی القرآن‌الکریم، 17).

در نگاه استاد مرتضی مطهری، مدح‌ها و ستایش‌ها ناظر به انسان به علاوه ایمان و نکوهش‌ها ناظر به انسان منهای ایمان است (مرتضی مطهری، مجموعه آثار، 2/ 273). علامه طباطبایی می‌نویسد: خداوندی که در مورد خود فرموده الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ (سجده/ 7) هیچ‌گاه صفات فی حد نفسه مذموم در وجود انسان قرار نمی‌دهد و صفات انسانی آنگاه مذموم می‌شوند که انسان در اثر سوء تدبیر خود، آنها را از حالت اعتدال خارج کرده و به افراط و تفریط سوق دهد (طباطبایی، المیزان، 20/ 15).

آيت الله مكارم شيرازي سرّ دوگانگی اوصاف انسان در بیان قرآن را به کارگیری و بهره‌مندی یا عدم بهره‌مندی از تربیت پیامبران و اولیای الهی در زندگی می‌داند؛ یعنی گروهی با به کار انداختن استعداد انسانی در مسیر‌های انحرافی و غلط به صورت موجودی خطرناک و سرانجام ناتوان در می‌آیند و برخی با استفاده از رهبران الهی و به کار گرفتن اندیشه و فکر و قرار گرفتن در مسیر حرکت تکاملی و حق و عدالت به مرحله آدمیت گام می‌نهند و به جایی می‌رسند که به جز خدا نمی‌بینند (مکارم شیرازی‌، تفسیر نمونه، 8/ 241)

آيت ‌الله سبحانی باور دارد که مجموع کشش‌های موجود در آفرینش انسان همه خیر و خوب، همگی مثبت و سودمند بوده و در سراسر وجود او غریزه شری وجود ندارد و اگر یکی از این غرایز از وجود او کنار برود و از حیات او حذف شود، زندگی او دچار اختلال شده و انسانیت به خطر می‌افتد. انسانی که خدا در آفرینش او خود را با جمله فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مؤمنون/ 14) توصیف می‌کند، نمی‌تواند آمیزه‌ای از خیر و شر، از خوبی و بدی باشد. چیزی که هست این است که برخی از غرایز مانند شمشیر دو لبه یا سکه دو رویه است که اگر رهبری نشوند و اگر از طریق عقل و خرد مهار نگردند، مایه تباهی او می‌شوند و آنچه ابعاد منفی خوانده می‌شوند و مظهر شر تلقی می‌گردند، نتیجه همین عدم رهبری و تعدیل است و این غیر از این است که بگوییم در آفرینش او خیر و شر به هم آمیخته است (سبحانی، منشور جاوید، 4/ 276).

 

اینکه مذمت‌ها و نکوهش‌ها ناظر به گرایش‌های طبیعت اولیه باشد، محل اشکال است؛ چون خداوند متعال این گرایش‌ها را در وجود آدمی قرار داده و امور منتسب به خداوند سبحان نمی‌تواند به خودی خود شر و منفی باشد. چنانچه که در دیدگاه اول مطرح شده، صفات و گرایش‌هایی که در طبیعت اولیه انسان قرار داده شده، به خودی خود، مذموم و منفی نیست، بلکه این سوء تدبیر انسان در بهره‌برداری از این گرایش‌هاست که موجب افراط و تفریط در این گرایش‌ها شده است.

 

آيت ‌الله جوادی آملی مدح‌ها را ناظر به فطرت انسان و نکوهش‌ها را ناظر به طبیعت انسان می‌داند. انسان دارای فطرت و طبیعتی است. انسان فطرتی دارد که پشتوانه آن روح الهی است و طبیعتی دارد که به گل وابسته است. همه فضائل انسانی به فطرت و همه رذایل به طبیعت او باز می‌گردد. اگر انسان به طبیعت خود توجه کند و از هویت انسانی خود که روح اوست، غافل گردد، نه تنها از پیمودن مسیر کمال باز می‌ماند بلکه دچار انحطاط می‌شود تا آنجا که قرآن می‌فرماید: وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيراً مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لاَيَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَيُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لاَيَسْمَعُونَ بِهَا أُولئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف/179)؛ «و به راستي بسياري از جن و انس را براي دوزخ آفريده‌ايم؛ چرا كه دل‌هايي دارند كه با آن درنمي‌يابند و ديدگاني دارند كه با آن نمي‌بينند و گوش‌هايي دارند كه با آن نمي‌شنوند. اينان همچون چارپايان، بلكه گمراه‌ترند اينانند كه غافلند» (جوادی آملی، فطرت در قرآن، 22).

در قرآن کریم این دو جنبه حیات، یعنی حیات طبیعی و حیات فطری انسان، ترسیم شده است؛ چنان که می‌فرماید: فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (ص/72 و 71)؛ «پس چون او را استوار بپرداختم و در آن از روح خود دميدم، براي او به سجده در افتيد. آنگاه فرشتگان همگي سجده كردند». دکتر شیروانی بر آن است که آیات توصیف‌گر انسان ناظر به یک بعد و یا یک مرحله وجودی انسان نیست، بلکه برخی مربوط به انسان آغازین و برخی دیگر راجع به انسان فرجامین است (شیروانی، سرشت انسان، 35).

نکوهش خداوند سبحان ناظر به نقاط ضعف طبیعت اولیه انسان است نه گرایش‌های موجود در آن؛ به تعبیر علامه جعفری، بیان وضع آفرینش و مقتضای خلقت انسان یک مسأله است و توبيخ و مذمت کردن برای داشتن چنین وضعی، مسأله دیگری است. آنگاه که مسأله مربوط به زمینه خلقت انسان می‌شود، این زمینه هرگز مورد ملامت قرار نمی‌گیرد، بلکه قناعت ورزیدن به این زمینه است که مورد مذمت و تقبیح است (جعفری، حركت و تحول از ديدگاه قرآن و انسان در افق قرآن، 98).

 

انگیزه‌های فیزیولوژیک و نیز انگیزه‌های عالی انسانی از ویژگی‌های مهمی است که خداوند در سرشت آدمی به ودیعت نهاده است. کارهای فیزیولوژیک در نهایت به انجام وظیفه مهم بیولوژیک منجر می‌شود که این فعل و انفعالات فیریولوژیک، نیازهای بدن را تأمین می‌کند و جبران‌کننده نقص و مانع هر نوع اختلال یا اضطراب و عدم تعادل می‌شود. بررسی آیات توصیف‌گر انسان، به این نتیجه رهنمون می‌شود که این آیات ناظر به یک بعد یا یک مرحله وجودی انسان نمی‌باشند، چنانچه مشاهده می‌شود که برخی از این آیات در مقام نکوهش سرشت اولیه انسان هستند؛ مانند آیه وَخُلِقَ الْإِنسَانُ ضَعِيفاً (نساء/ 28)؛ «و (اين بدان سبب است كه) انسان، كم‏توان آفريده شده است» و برخی در مقام نکوهش طبیعت ثانوی انسان می‌باشند؛ مانند آیه ثُمَّ رَدَدْنَاهُ أَسْفَلَ سَافِلِينَ (تین/ 5)؛ «سپس او را به فروترين (و خوارترين مرحله) فروتران باز گردانديم».

 

در دسته دیگر آیات که به ستایش انسان پرداخته‌اند نیز دیده می‌شود که برخی نظر به طبیعت اولیه آدم است؛ مانند آيه وَلَقَدْ كَرَّمْنَا بَنِي آدَمَ وَحَمَلْنَاهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْنَاهُم مِنَ الطَّيِّبَاتِ وَفَضَّلْنَاهُمْ عَلَى‏ كَثِيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِيلاً (اسراء/ 70)؛ «و به يقين، فرزندان آدم را گرامى داشتيم و آنان را در خشكى و دريا، (بر مركب‏ها) سوار كرديم و آنان را از پاكيزه‏ها روزى داديم و ايشان را بر بسيارى از كسانى كه آفريديم، كاملاً برترى داديم» و برخی ناظر به طبیعت ثانوی است؛ مانند آیه يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ (فجر/ 27)؛ «اى جان آرام يافته!».

 

در قرآن کریم هر جا سخني از مدح و ستایش انسان است، این ستایش ناظر به استعداد ذاتی انسان برای رسیدن به کمال یا ناظر به طبیعت ثانویه انسان‌های با ایمان و به کمال رسیده می‌باشد و هر جا سخن از مذمت و نکوهش انسان است، این نکوهش ناظر به نقاط ضعف طبیعت اولیه انسان یا ناظر به طبیعت ثانویه انسان‌های فاقد ایمان است.

 

مؤلفه‌های شخصیت سالم در قرآن

 

قرآن مجید شخصیت انسان را به گونه‌ای بیان نموده است که هم متمایز از حیوانات است و هم انسان‌ها را تنها به خاطر ویژگی‌های جسمانی در یک جایگاه به شمار نمی‌آورد، بلکه انسان‌های با ویژگی‌های روحی و روانی را در یک جایگاه شخصیتی معرفی می‌نماید. در نگاه قرآن، حقیقت انسان به روح و روان وی می‌باشد و روح الهی در انسان به ودیعت نهاده شده است و به تعبیری «روحی از خداوند است که انسان را آماده دریافت صفات عالی و عشق ورزیدن به حق می‌کند یا روح همان عنصر علوی است که انسان را آماده تحقق اموری والا و کسب صفاتی مقدس می‌سازد و او را برای ارتقا به مقامی بالاتر از حیوان شایسته می‌گرداند و هدف و غایت والا و خطوط اصلی زندگی و روش آن را برایش مشخص و ترسیم می‌نماید.

علاوه بر این، بر گرایش او به منشأ ارزش‌ها و معارفی که حقیقت وجود انسان برای تحقق آنهاست نیز می‌افزاید» (البهی الخولی، آدم فلسفة تقویم الانسان وخلافته، 32ـ33) و از آنجا که ساختار روح و روان انسان با حیوانات متفاوت است و بدان سبب که حقیقت انسان به روح و روان اوست و از آن سو که قرآن شخصیت انسان را بر اساس باورها، انگیزه‌ها، اعمال و رفتارش ارزیابی می‌کند، بر همین اساس، روان‌شناسی شخصیت انسان سالم و صاحب قلب سلیم در نگاه قرآن از اهمیت خاصی برخوردار است؛ لذا بایسته، است ویژگی‌های شخصیت دارای سلامت و بهداشت روان را در سه حوزه «قلب، عقل و رفتار» یعنی «گرایش و گروش، بینش و نگرش، روش و منش از منظر قرآن مجید» مورد ژرف‌کاوی قرار گیرد و ویژگی‌های شناختی(Cognitive)   و ویژگی‌های عاطفی (Emotional) و ویژگی‌های رفتاری(Behavioral)  بررسی شود.

 

اول. ویژگی بینش و نگرش (عقل)

 

هر انسانی نیازمند شناخت نسبت به خود، جهان اطراف، مبدأ هستی و فرجام حیات است و شاید بتوان گفت که بزرگ‌ترین دغدغه همه اندیشمندان از آغاز تاکنون در سه چیز بوده است؛ «بدایت، هدایت و نهایت». ویژگی شناختی، بینش و نگرش انسان اعم از جهان‌بینی و اعتقادات و باورها را در بر می‌گیرد که لایه‌های درونی و زیرین فرهنگ هر جامعه‌اند و زیر بنای گرایش و گروش افراد را می‌سازند؛ یعنی ویژگی عاطفی بر ویژگی شناختی رویش می‌کند و عواطف، هیجانات، احساسات، عشق و نفرت را شامل می‌شود. نیز ویژگی رفتاری به نوعی ریشه در گرایش و گروش انسان دارد. پس می‌توان ویژگی شناختی را مهم‌ترین و اساسی‌ترین رکن حیات بشری به شمار آورد؛ بدین سبب است که پیامبران و رهبران آسمانی تلاش کرده‌اند تا با ارایه بینش درست‌، دقیق و عمیق، انسان‌ها را به سوی خدا دعوت نمایند و بر بال خرافات و تعصبات کور و جهل و عوام‌زدگی حرکت نکنند. این ویژگی در سه بخش فایل ارایه است.

 

الف) شناخت و ایمان به مبدأ

 

از منظر قرآن مجید، انسان دارای شخصیت سالم، نگاهی توحیدی به نظام هستی دارد و آن را دارای خالقی توانا، حکیم، دانا و قابل اتکال می‌داند؛ از این‌رو، آرامش باطنی دارد و می‌داند که همه امور در دست قدرت الهی است. در مقابل، انسان‌هایی قرار دارند که نگاهی شرک‌آلود، منافقانه یا کفر آلود دارند. افرادی که یا دچار تعدد شخصیت‌اند یا عمق نگاهشان محدود است. انسان دارای شخصیت سالم با شناخت و ایمان به مبدأ بر آن است که

 

1ـ امکان شناخت آغاز هستی وجود دارد؛ آن هم با سیر در آفاق و مطالعه زمین؛ قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى (طه/50)؛ «گفت: پروردگار ما كسى است كه به هر چيزى، آفرينشى (در خور) او عطا كرده؛ سپس راه‏نمايى نموده است».

 

2ـ آفریننده هستی، نظام تکوین را بر اساس حکمت، علم و به اندازه آفریده است و همه موجودات هستی را در یک مجموعه کاملاً مرتبط و هماهنگ خلق نموده است؛ به گونه‌ای که هر یک از موجودات اعم از بسیط و مرکب در مجموعه هستی نقش شایسته خود را ایفا می‌کنند (فضل الله، من و حی القرآن، 20/ 221)؛ سَبِّحِ اسْمَ رَبِّكَ الْأَعْلَى الَّذِي خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى (اعلی/1ـ3)؛ «نام پروردگار والاترت را تسبيح بگوى؛ (همان) كسى كه آفريده و مرتّب كرد و كسى كه معين كرد و رهنمون ساخت».

 

3ـ علم خداوند به افراد و امور و پدیده‌ها از هرکس و هر چیز حتی از خود موجودات بیشتر است: الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّكَ وَاسِعُ الْمَغْفِرَةِ هُوَ أَعْلَمُ بِكُمْ إِذْ أَنشَأَكُم مِنَ الْأَرْضِ وَإِذْ أَنتُمْ أَجِنَّةٌ فِي بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ فَلاَ تُزَكُّوا أَنفُسَكُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقَى‏ (نجم/ 32)؛ «(همان) كسانى كه از گناهان بزرگ و [كارهاى‏] زشت پرهيز مى‏كنند، مگر گناه كوچك، كه پروردگارت گسترده‏ آمرزش است. او به شما داناتر است، آن‏گاه كه شما را از زمين پديد آورد و آن‏گاه كه شما در شكم‏هاى مادرانتان، جنين [= پنهان‏] بوديد؛ پس خودتان را [پاك و] رشد يافته نشمريد (و خودستايى نكنيد) كه او به كسى كه خودنگه‏دارى كند، داناتر است».

 

ـ رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِكُمْ إِن يَشَأْ يَرْحَمْكُمْ أَوْ إِن يَشَأْ يُعَذِّبْكُمْ وَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ وَكِيلاً (اسراء/ 54)؛ «پروردگارتان به (حالات) شما داناتر است. اگر بخواهد (و شايسته باشيد)، بر شما رحمت مى‏آورد و اگر بخواهد (و مستحق باشيد)، شما را عذاب مى‏كند؛ و تو را بر آنان به عنوان كارساز (و نگهبان) نفرستاديم».

 

ـ وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجاً وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى‏ وَلاَ تَضَعُ إِلَّا بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُعَمَّرٍ وَلاَ يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا فِي كِتَابٍ إِنَّ ذلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (فاطر/11)؛ «و خدا شما را از خاكى آفريد، سپس از آب اندك سيّال. سپس شما را به صورت جفت‏هايى قرار داد و هيچ ماده‏اى باردار نمى‏شود و نمى‏زايد مگر به علم او و هيچ كهنسالى عمر طولانى نمى‏كند و از عمرش كاسته نمى‏شود، مگر اينكه در كتاب (علم الهى ثبت) است. در حقيقت، آن (كارها) بر خدا آسان است».

 

4ـ عالم محضر خداست و تمام لایه‌های وجودی موجودات در محضر و حوزه دانش اوست؛ أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَى (علق/ 14)؛ «آيا ندانسته كه خدا (او را) مى‏بيند؟».

 

ـ إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الْجَهْرَ وَمَا يَخْفَى (اعلی/ 7)؛ «مگر آنچه را خدا بخواهد؛ [چرا] كه او آشكار و آنچه را پنهان مى‏شود مى‏داند».

 

ـ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُوعُونَ (انشقاق/23)؛ «و خدا به آنچه (در ذهن) ذخيره مى‏كنند، داناتر است».

 

5ـ ملک و پادشاهی نامحدود خداوند نشان قدرت بی پایان خداوند است؛ تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَهُوَ عَلَى‏ كُلِّ شَي‏ءٍ قَدِيرٌ الَّذِي خَلَقَ الْمَوْتَ وَالْحَيَاةَ لِيَبْلُوَكُمْ أَيُّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَهُوَ الْعَزِيزُ الْغَفُورُ (ملک/ 1ـ2)؛ «خجسته (و پايدار) است آن (خدايى) كه فرمان‏روايى فقط به دست اوست و او بر هر چيزى تواناست؛ (همان) كسى كه مرگ و زندگى را آفريد تا شما را بيازمايد كه كدامتان نيكوكارتر است و او شكست‏ناپذير (و) بسيار آمرزنده است».

 

ـ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَن تَشَاءُ وَتَنزِعُ الْمُلْكَ مِمَّن تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى‏ كُلِّ شَيْ‏ء قَدِيرٌ (آل‌عمران/ 26)؛ «بگو: «بار خدايا! به هر كه (شايسته بدانى و) بخواهى، فرمان‏روايى مى‏بخشى؛ و از هر كه بخواهى، فرمان‏روايى را باز مى‏ستانى؛ و هر كه را بخواهى، عزّت مى‏دهى؛ و هر كه را بخواهى، خوار مى‏گردانى؛ (همه) نيكى(ها) تنها به دست توست؛ كه تو بر هر چيزى توانايى».

 

ـ و رحمت همه از اوست و بسیار بخشنده است؛ رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ (آل‌عمران/ 8)؛ «(استواران در دانش مى‏گويند:) [اى‏] پروردگار ما! پس از آنكه راهنمايى‏مان كردى دل‏هايمان را كژ مگردان و از نزد خود رحمتى بر ما ببخش؛ [چرا] كه تنها تو بسيار بخشنده‏اى».

 

6 ـ خداوند خلف وعده نمی‌کند؛ رَبَّنَا إِنَّكَ جَامِعُ النَّاسِ لِيَوْمٍ لاَرَيْبَ فِيهِ إِنَّ اللّهَ لاَيُخْلِفُ الْمِيعَادَ (آل‌‌عمران/ 9)؛ «[اى] پروردگار ما! در واقع تو گردآورنده‏ مردمانى، در روزى كه هيچ ترديدى در آن نيست؛ [زيرا] كه خدا از وعده‏ [خود] تخلف نمى‏كند».

 

7ـ به خداوند می‌توان توکل کرد و او به تنهایی  بنده را کفایت می‌کند؛ وَيَقُولُونَ طَاعةٌ فَإِذَا بَرَزُوا مِنْ عِنْدِكَ بَيَّتَ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ غَيْرَ الَّذِي تَقُولُ وَاللّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَتَوَكَّلْ عَلَى‌ اللّهِ وَكَفَى‏ بِاللّهِ وَكِيلاً (نساء/ 81)؛ «و (منافقان) مى‏گويند: «فرمان‏بردار[يم‏]»، [ولى‏] هنگامى كه از نزد تو بيرون مى‏روند، گروهى از آنان، شبانه، بر خلاف آنچه تو مى‏گويى، تدبير مى‏كنند؛ و خدا آنچه را شبانه تدبير مى‏كنند، مى‏نگارد. پس، از آنان روى گردان و بر خدا توكّل كن و كارسازى خدا كافى است».

 

8 ـ خداوند به بندگانش بسیار نزدیک است و فریادشان را می‌شنود و اجابت می‌کند؛ وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُوا لِيْ وَلْيُؤْمِنُوا بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ (بقره/ 186)؛ «و هنگامى كه بندگانم از تو درباره‏ من بپُرسند، پس (بگو:) در حقيقت من نزديكم، دعاى دعاكننده را به هنگامى كه [مرا] مى‏خواند، پاسخ مى‏گويم. پس بايد (دعوتِ) مرا بپذيرند و بايد به من ايمان بياورند، باشد كه آنان راه يابند (و به مقصد برسند)».

 

ب) شناخت نسبت به جهان هستی

 

دیدگاه انسان با شخصیت سالم نسبت به جهان هستی چنین است.

 

1ـ جهان هستی را هدفدار می‌داند که از روی حکمت جریان دارد؛ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَعَلَى‏ جُنُوبِهِمْ وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّماوَاتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هذَا بَاطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ (آل‌عمران/ 191)؛ «(همان) كسانى كه [در حال‏] ايستاده و نشسته و بر پهلوهايشان [آرميده‏]، خدا را ياد مى‏كنند و در آفرينش آسمان‏ها و زمين تفكّر مى‏كنند، (در حالى كه مى‏گويند: اى) پروردگار ما! اين‏[ها] را بيهوده نيافريده‏اى؛ منزّهى تو؛ پس ما را از عذابِ آتش حفظ كن!» و در مقابل، به ناپایداری دنیا ایمان دارد: الْمَالُ وَالْبَنُونَ زِينَةُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَالْبَاقِيَاتُ الصَّالِحَاتُ خَيْرٌ عِندَ رَبِّكَ ثَواباً وَخَيْرٌ أَمَلاً (کهف/46)؛ «و (ياد كن) روزى را كه كوه‏ها را روان مى‏گردانيم و زمين را آشكارا (و مسطّح) مى‏بينى؛ و آن (مردم)ان را گردآورى مى‏كنيم و هيچ يك از ايشان را فروگذار نمى‏كنيم».

 

2ـ تسلیم قضای الهی است؛ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ  لَكُمْ وَعَسَى‏ أَن تَكْرَهُوا شَيْئاً وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى‏ أَن تُحِبُّوا شَيْئاً وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لاَتَعْلَمُونَ (بقره/ 216)؛ «جنگ بر شما مقرّر شد، حال آنكه برايتان ناخوشايند است؛ و چه بسا از چيزى ناخشنوديد و آن براى شما خوب است؛ و چه بسا چيزى را دوست مى‏داريد و آن براى شما بد است. و خدا مى‏داند و شما نمى‏دانيد»، با این حال، به تأثیر دعا در امورات کیهانی و زندگی انسانی باور دارد؛ وَقَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ (غافر/ 60)؛ «و پروردگار شما گفت: مرا بخوانيد تا (دعاى) شما را بپذيرم! در واقع، كسانى كه نسبت به پرستش من تكبّر مى‏ورزند، به زودى با خوارى وارد جهنّم مى‏شوند!».

 

ج) شناخت خود

 

شناخت انسان یا شخصیت سالم از خود به قرار ذیل است.

 

1ـ استعداد خویش را می‌داند؛ لاَتُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لاَ تُضَارَّ وَالِدَةٌ بِوَلَدِهَا وَلاَمَوْلُودٌ لَهُ بِوَلَدِهِ وَعَلَى الْوَارِثِ مِثْلُ ذلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالاً عَن تَرَاضٍ مِنْهُمَا وَتَشَاوُرٍ فَلاَ جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدْتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوا أَوْلاَدَكُمْ فَلاَجُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُمْ مَا آتَيْتُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ (بقره/ 233)؛ «هيچ كس جز به اندازه توانايى‏اش تكليف نمى‏شود. هيچ مادرى به واسطه فرزندش ضرر نبيند (و به او زيان نرساند)؛ و نه كسى كه فرزند برايش متولد شده به واسطه فرزندش (ضرر نبيند و به او زيان نرسد) و بر وارث مانند اين (احكام، واجب) است. و اگر آن دو، با رضايت و مشورت يكديگر بخواهند [كودك را زودتر] از شير باز گيرند، پس هيچ گناهى بر آن دو نيست. و اگر خواستيد دايه‏اى براى فرزندان خود بگيريد، پس هيچ گناهى بر شما نيست، هنگامى كه آنچه را (وعده) داده‏ايد به طور پسنديده بپردازيد. و خودتان را از [عذاب] خدا نگه داريد و بدانيد كه خدا به آنچه انجام مى‏دهيد، بيناست» و خود را در برابر کارها مسئول می‌داند؛ أَلاَّ تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى‏ وَأَن لَّيْسَ لِلاِْنسَانِ إِلَّا مَا سَعَى (نجم/ 38ـ39)؛ «كه هيچ باربردارى بار سنگين (گناه) ديگرى را برنمى‏دارد و اينكه براى انسان جز كوشش او نيست».

 

2ـ به خلیفه بودن انسان ایمان دارد؛ وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلاَئِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لاَ تَعْلَمُونَ (بقره/ 30)؛ «(و ياد كن) هنگامى را كه پروردگارت به فرشتگان فرمود: در حقيقت، من در زمين، جانشينى [= نماينده‏اى‏] قرار مى‏دهم. (فرشتگان) گفتند: آيا كسى را در آن قرار مى‏دهى كه در آن فساد كند و خون‏ها بريزد؟ در حالى كه ما به ستايش تو تنزيه مى‏گوييم و تو را پاك مى‏شماريم! (پروردگار) گفت: در واقع من آنچه را نمى‏دانيد، مى‏دانم».

 

3ـ به ملاقات الهی ایمان دارد؛ يَاأَيُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّكَ كَادِحٌ إِلَى‏ رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاَقِيهِ (انشقاق/ 6)؛ «اى انسان! در حقيقت، تو به سوى پروردگارت كاملاً تلاش مى‏كنى (و رنج مى‏كشى) و او را ملاقات مى‏كنى» و برای ملاقاتی ناب خود را مهیا می‌سازد؛ قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى‏ إِلَيَّ أَنَّمَا إِلهُكُمْ إِلهٌ وَاحِدٌ فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً (کهف/ 110)؛ «بگو: من فقط بشرى همانند شما هستم؛ به سوى من وحى مى‏شود كه معبودتان معبودى يگانه است؛ و هركس به ملاقات پروردگارش همواره اميد دارد، پس بايد كار شايسته‏اى انجام دهد و هيچ كس را در عبادت پروردگارش شريك نكند».

 

4ـ مرگ‌اندیش است و می‌داند که مرگ، او را در هر حال در بر خواهد گرفت؛ أَيْنََما تَكُونُوا يُدْرِككُّمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ وَإِن تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِنْ عِندِ اللّهِ وَإِن تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هذِهِ مِن عِندِكَ  قُلْ كُلٌّ مِنْ عِندِاللّهِ فَمَالِ هؤُلاَءِ الْقَوْمِ لاَ يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثاً (نساء/ 78)؛ «هر كجا باشيد، مرگ شما را درمى‏يابد اگر چه در برج‏هاى استوار [و مرتفع] باشيد. و اگر (پيشامد) خوبى به آن (ساده‏دلان يا منافق)ان دررسد، مى‏گويند: اين از طرف خداست. و اگر (حادثه) بدى به آنان دررسد، مى‏گويند: اين از جانب توست. بگو: «همه [اينها] از طرف خداست. و اين گروه را چه شده است كه به فهم عميق سخن نزديك نيستند؟!».

 

ـ كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ ثُمَّ إِلَيْنَا تُرْجَعُونَ (عنکبوت/57)؛ «هر شخصى چشنده مرگ است؛ سپس فقط به سوى ما بازگردانده مى‏شويد» و در عین حال، به رحمت و مغفرت الهی امید دارد؛ وَلَئِن قُتِلْتُمْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَوْ مُتُّمْ لَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَرَحْمَةٌ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (آل‌عمران/ 157)؛ «و اگر [هم‏] در راه خدا كشته شويد يا بميريد، حتماً آمرزشى از جانب خدا و رحمت [او]، از [همه‏] آنچه آنان جمع مى‏كنند بهتر است».

 

دوم. گرایش و گروش

 

از دیگر ابعاد شخصیت انسانی که در قرآن مجید مورد  دقت قرار گرفته، ویژگی‌های عاطفی انسان است. شادی و اندوه، خشم و کظم، انگیزه و انگیخته، گریه و خنده، بیم و امید در آیات قرآنی این نکته را تأکید دارد که شخصیت انسان در انگیزش و هیجان و عاطفه بایسته ژرف‌کاوی است و این نکته که شخصیت سالم قرآنی در بعد قلبی و عاطفی چه ویژگی‌هایی دارد، بسیار حایز اهمیت است. تأکید اسلام بر جایگاه قلب و بیان واژگانی چون فؤاد، صدر، قلب در قرآن و نیز اشاره به الهامات قلبی، به ویژه بیماری‌های قلبی با محوریت گرایش و گروش، نشان از آن دارد که تأثیر این بعد بر شخصیت سالم قرآنی فراوان است و آیات قرآنی بر آن گواه است. برخی از این موارد بدین قرار است.

 

1ـ ویژگی اعتدال در تحلیل دست‌آوردها و از دست داده‌ها از مهم‌ترین نشانه‌های آنان است که هم با پدیده داغدیدگی به سامان مواجه می‌شوند و هم با پیروزی‌ها با غرور و تکبر و فخرفروشی نمی‌افتند؛ لِكَيْلاَ تَأْسَوْا عَلَى‏ مَا فَاتَكُمْ وَلاَتَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ وَاللَّهُ لاَيُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (حدید/ 23)؛ «به‏خاطر آنكه برآنچه از دستتان رفته تأسف مخوريد و به آنچه به شما داده است شادمان نَباشيد؛ و خدا هيچ متكبّر خيال‏پرداز فخرفروشى را دوست ندارد».

 

ـ إِنَّ قَارُونَ كَانَ مِن قَوْمِ مُوسَى‏ فَبَغَى‏ عَلَيْهِمْ وَآتَيْنَاهُ مِنَ الْكُنُوزِ مَا إِنَّ مَفَاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُوْلِي الْقُوَّةِ إِذْ قَالَ لَهُ قَوْمُهُ لاَ تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لاَ يُحِبُّ الْفَرِحِينَ (قصص/76)؛ «در واقع، قارون از قوم موسى بود و بر آنان ستم كرد؛ از گنج‏ها به او آن‏چنان داديم كه واقعاً (حملِ) خزينه‏هاى او بر گروه پيوسته نيرومندى سنگين بود! (يادكن) هنگامى را كه قومش به او گفتند: شادمان مشو؛ [چرا] كه خدا شادمانانِ (سرمست) را دوست ندارد».

 

ـ لاَتَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلاَتَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (آل‌عمران/ 188)؛ «هرگز مپندار كسانى كه بدانچه انجام داده‏اند، شادى مى‏كنند و دوست دارند كه به خاطر آنچه انجام نداده‏اند، ستايش شوند. پس هرگز مپندار كه براى آنان نجاتى از عذاب است، و حال آنكه برايشان، عذابى دردناك است!».

 

2ـ آرامش روانی از نعمت‌های بزرگی است که در سایه ایمان و عمل صالح به دست می‌آید؛ الَّذِينَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُم بِذِكْرِ اللَّهِ أَلاَ بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد/28)؛ «(همان) كسانى كه ايمان آورده‏اند و دل‏هايشان با ياد خدا آرام مى‏گيرد. آگاه باشيد كه تنها با ياد خدا دل‏ها آرامش مى‏يابد!». و دست یازیدن به گناه و ستم می‌تواند آن را به خطر اندازد؛ الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُم بِظُلْمٍ أُوْلئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُم مُهْتَدُونَ (انعام/82)؛ «كسانى كه ايمان آوردند و ايمانشان را با ستم (= شرك) نياميختند، امنيت تنها براى آنهاست؛ و آنان ره‏يافتگان‏اند!».

 

3ـ شاید بحث از سلامت روان یا بهداشت روانی از آن جهت حایز اهمیت است که بیماران فراوانی از بیماری روانی  رنج می‌برند و قرن ما قرن بیماری روانی نامبردار شده است. و عدم افسردگی‌، ترس و اضطراب از نشانه‌های شخصیت سالم در قرآن است؛ قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُمْ مِنِّي هُدىً فَمَنْ تَبِعَ هُدَايَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/ 38)؛ «گفتيم: «همگى از آن فرو آييد! و اگر رهنمودى از طرف من براى شما آمد، پس كسانى كه از رهنمود من پيروى كنند، پس نه هيچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگين مى‏شوند».

 

ـ بَلَى‏ مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِندَ رَبِّهِ وَلاَخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (بقره/ 112)؛ «آرى، كسى كه چهره‏ى [وجود]ش را براى خدا تسليم كند در حالى كه او نيكوكار است، پس فقط براى اوست پاداشش نزد پروردگار او؛ و نه هيچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگين مى‏شوند».

 

ـ وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِينَ إِلَّا مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ فَمَنْ آمَنَ وَأَصْلَحَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ (انعام/ 48)؛ «و (ما) فرستادگان را جز مژده‏آور و هشدار دهنده نمى‏فرستيم و كسانى كه ايمان آورند و اصلاح نمايند، پس نه هيچ ترسى بر آنان است و نه آنان اندوهگين مى‏شوند».

 

ـ أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَهُمْ يَحْزَنُونَ (یونس/62)؛ «آگاه باشيد كه دوستان خدا نه هيچ ترسى بر آنان است، و نه آنان اندوهگين مى‏شوند».

 

4ـ انسان سالم گناه نمی‌کند و اگر لغزشی داشته باشد، استغفار می‌کند و ناامید نمی‌شود؛ وَالَّذِينَ إِذَا فَعَلُوا فَاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَمَن يَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلَّا اللّهُ وَلَمْ يُصِرُّوا عَلَى‏ مَا فَعَلُوا وَهُمْ يَعْلَمُونَ (آل‌‌عمران/ 135)؛ «و كسانى كه چون [كار] زشتى كنند يا بر خودشان ستم روا دارند، خدا را ياد مى‏كنند. پس براى [پيامد] گناهانشان آمرزش مى‏طلبند - و چه كسى جز خدا [پيامد] گناهان را مى‏آمرزد؟ـ و بر آنچه انجام داده‏اند، در حالى كه آنان مى‏دانند (كه گناه است)، پافشارى نمى‏كنند».

 

ـ قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى‏ أَنفُسِهِمْ لاَتَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ‌اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ (زمر/ 53)؛ «بگو: اى بندگان من كه در مورد خودتان زياده روى كرده‏ايد! از رحمت خدا نااميد نشويد؛ [چرا] كه خدا تمام آثار (گناهان) را مى‌آمرزد؛ كه تنها او بسيار آمرزنده [و] مهرورز است».

 

5ـ انسان سالم احساس حقارت ندارد؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ (تین/ 4)؛ «به يقين، انسان را در بهترين (نظام معتدل و) استوار آفريديم».

 

ـ ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَاماً فَكَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْماً ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقاً آخَرَ فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ (مؤمنون/ 14)؛ «سپس آب اندك سيّال را به صورت [خون بسته‏] آويزان آفريديم؛ و [خون بسته‏] آويزان را به صورت (چيزى شبيه) گوشت جويده شده آفريديم؛ و گوشت جويده شده را به صورت استخوان‏هايى آفريديم و بر استخوان‏ها گوشتى پوشانديم. سپس آن را به صورت آفرينش ديگرى پديد آورديم؛ و خجسته باد خدا كه بهترين آفرينندگان است!».

 

6ـ اگر انسان در مهار انگیزه‌های خود دچار شکست یا زیاده‌روی شود، از اهداف انسانی‌اش فاصله گرفته، به انحراف می‌افتد، اما از ویژگی‌های شخصیت سالم مهار انگیزه‌ها و جهت‌دهی آنها در مسیری درست است؛ وَأَمَّا مَنْ خَافَ مَقَامَ رَبِّهِ وَنَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوَى (نازعات/ 40)؛ «و اما كسى كه از مقام پروردگارش ترسيده و نفس را از هوس منع كرده».

 

7ـ مهار خشم و خشونت ویژگی دیگر اوست؛ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَالضَّرَّاءِ وَالْكَاظِمِينَ الْغَيْظَ وَالْعَافِينَ عَنِ النَّاسِ وَاللّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ (آل‌‌عمران/ 134)؛ «(همان) كسانى كه در راحتى و سختى (و خوشحالى و ناراحتى اموال خود را در راه خدا) مصرف مى‏كنند و خشم شديد (خود) را فرو مى‏برند؛ و از مردم درمى‏گذرند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد».

 

8 ـ برتری‌طلبی را برنمی‌تابد؛ تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لاَيُرِيدُونَ عُلُوّاً فِي الْأَرْضِ وَلاَ فَسَاداً وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ (قصص/ 83)؛ «آن سراى آخرت است كه آن را براى كسانى قرار مى‏دهيم كه هيچ برترى و فسادى در زمين نمى‏خواهند؛ و فرجام (نيك) براى خودنگه‏داران است».

 

9ـ عدم حسادت نیز در وجود شخص سالم است؛ أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى‏ مَا آتَاهُمُ اللّهُ مِن فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُم مُلْكاً عَظِيماً (نساء/ 54)؛ «يا اينكه نسبت به مردم (= پيامبر و اهل بيتش)، بر آنچه خدا از فضلش به آنان عطا كرده، رشك مى‏ورزند؟! و به يقين [ما] به خاندان ابراهيم (كه يهود از آنها هستند نيز) كتاب [الهى‏] و فرزانگى داديم و فرمان‏روايى بزرگى به آنان عطا كرديم».

 

10ـ تملّق‌پذیر نیست؛ لاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ يَفْرَحُونَ بِمَا أَتَوْا وَيُحِبُّونَ أَن يُحْمَدُوا بِمَا لَمْ يَفْعَلُوا فَلاَتَحْسَبَنَّهُم بِمَفَازَةٍ مِنَ الْعَذَابِ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (آل‌عمران/ 188)؛ «هرگز مپندار كسانى كه بدانچه انجام داده‏اند، شادى مى‏كنند و دوست می‌دارند كه به خاطر آنچه انجام نداده‏اند، ستايش شوند. پس هرگز مپندار كه براى آنان نجاتى از عذاب است و حال آنكه برايشان عذابى دردناك است!».

 

11ـ محبت و دوستی نسبت به خدا، خود و دیگران نشان سلامت است و شخص سالم نیز دوستدار دیگران است؛ فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنتَ فَظّاً غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى‌ اللّهِ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (آل‌عمران/ 159)؛ «و به سبب رحمتى از جانب خدا با آنان نرم‏خو شدى؛ و اگر (بر فرض) تندخويى سخت‏دل بودى، حتماً از پيرامونت پراكنده مى‏شدند. پس، از آنان درگذر و برايشان آمرزش بخواه و در كار[ها] با آنان مشورت كن و هنگامى كه تصميم گرفتى، بر خدا توكّل كن؛ چرا كه خدا توكّل كنندگان را دوست مى‏دارد».

 

ـ مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَمَاءُ بَيْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَاناً سِيَماهُمْ فِي وُجُوهِهِم مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِي الْإِنجِيلِ كَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى‏ عَلَى‏ سُوقِهِ يُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِيَغِيظَ بِهِمُ الْكُفَّارَ وَعَدَاللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَغْفِرَةً وَأَجْراً عَظِيماً (فتح/29)؛ «محمد9 فرستاده خداست؛ وكسانى كه با او هستند، بر كافران سخت‏گير (و) در ميان خود مهرورزند؛ آنان را ركوع‏كنان [و] سجده‏كنان مى‏بينى، در حالى كه بخشش و خشنودى‏اى از خدا مى‏جويند. نشانه آنان در چهره‏هايشان از اثر سجده [نمايان‏] است؛ اين مثال آنان در تورات است و مثال آنان در انجيل است: همانند زراعتى كه جوانه‏اش را بيرون آورده، پس آن را تقويت كرده و محكم گرداند، پس بر ساقه‏هاى خود راست قرارگيرد، در حالى كه كشاورزان را شگفت زده كند تا كافران را به خاطر آنان به خشم آورد! خدا به كسانى از آنان كه ايمان آوردند و [كارهاى‏] شايسته انجام دادند، آمرزش و پاداش بزرگى را وعده داده است».

 

دوست‌دار خدا نیز هست؛ وَمِنَ النَّاسِ مَن يَتَّخِدُ مِنْ دُونِ اللّهِ أَنْدَاداً يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبَّاً لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِيعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ (بقره/ 165)؛ «و برخى از مردم كسانى هستند كه از غير خدا، همانندهايى (معبودگونه) برمى‏گزينند كه همانند دوستى خدا، آنها را دوست دارند. و[لى‏] كسانى كه ايمان آورده‏اند خدا را بيش‏تر دوست دارند. و اگر (بر فرض) كسانى كه ستم كردند، بدانند در هنگامى كه عذاب را مشاهده مى‏كنند (خواهند دانست) كه تمام قدرت از آنِ خداست! و به راستى خدا سخت كيفر است».

 

12ـ با داغدیدگی درست کنار می‌آید؛ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلّهِ وإِنّا إِلَيهِ رَاجِعُونَ (بقره/ 156)؛ «(همان) كسانى كه هر گاه مصيبتى به آنان برسد، مى‏گويند: در حقيقت ما از آنِ خداييم و ما فقط به سوى او بازمى‏گرديم».

 

سوم. روش و منش

 

سومین ویژگی از ابعاد شخصیت سالم در قرآن مجید که نماد و نمود ارزش‌ها، باورها، انگیزه‌ها و اندیشه و تأثیر آنهاست، ویژگی رفتاری است. در قرآن مجید بسیار بر نقش عمل صالح در رستگاری و رسیدن به حیات طیبه تأکید شده است و انسان شایسته کسی به شمار آمده است که در کنار ایمان به خداوند و انجام عمل صالح، خیرخواه و مشفق بر بندگان بوده است و آنان را به نیکی‌ها دستور می‌دهد؛ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ (عصر/ 3)؛ «مگر كسانى كه ايمان آورده و (كارهاى) شايسته انجام داده‏اند و يك‌ديگر را به حق سفارش كرده و همديگر را به شكيبايى سفارش نموده‏اند».

 

ویژگی‌های رفتاری صاحبان شخصیت سالم در نگاه قرآن چنان زیباست که الگوی رفتاری برای همه انسان‌ها در همه زمان‌ها و مکان‌ها هستند و از این حیث می‌توان ادعا کرد که انسان سالم در نگاه قرآن، محدود به زمان و مکانی خاص نیست و چنان که می‌آید، معیار شخصیت سالم، امری فرامنطقه‌ای و فرازمانی است؛ یعنی در زمان یا زمینی خاص قرار نگرفته تا دیگران از آن بی‌بهره مانند، بلکه چون در نگاه قرآن مجید، حقیقت انسان همان روح وی می‌باشد، می‌توان گفت شخصیت سالم قرآن، شخصیتی فرا زمانی و فرازمینی است. این امر اگر چه تشکیکی است و می‌توان به برخی از رفتارهای شایسته مزین باشد و در برخی از موارد دچار کاستی و سستی گردد. آنچه در نگاه قرآن، انسان سالم و الگو ارایه شده است، دارای این ویژگی‌ها است.

 

1ـ در مشکلات و سختی‌ها شکیبایی می‌ورزد و در اندیشه و عبادات و رفتار  پایبند به دین‌ است؛ لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ  قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى‏ حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَى‏ وَالْيَتَامَى‏ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ الْبَأْسِ أُولئِكَ‌ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (بقره/ 177)؛ «نيكى اين نيست كه رويتان را به سوى خاور و (يا) باختر نماييد، و ليكن نيكى (و نيكوكار) كسى است كه به خدا و روز بازپسين و فرشتگان و كتاب (الهى) و پيامبران ايمان آورد و ثروت (خود) را، در حالى كه دوستش دارد، به مصرف نزديكان و يتيمان و بينوايان و در راه مانده و گدايان، و در [راه آزاد كردن] بردگان برساند و نماز را بر پا دارد و [مالياتِ] زكات را بپردازد؛ و (كسانى كه) چون عهد بستند، به عهد خود وفا دارند و در سختى (زندگى) و زيان (جسمى) و به هنگام سختى (جنگ) شكيبايند؛ آنان كسانى هستند كه راست مى‏گويند و تنها آنان پارسا (و خود‌نگه‏دار) هستند» و فَاصْبِرْ صَبْراً جَمِيلاً (معارج/ 5)؛ «پس با شكيبايىِ نيكو شكيبا باش».

 

2ـ به آن آنچه می‌گوید عمل می‌کند و اگر به کاری توان عمل ندارد به دیگران دستور انجام آن را هم نمی‌دهد و از سویی، دچار تعدد شخصیت نیست؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لاَ تَفْعَلُونَ كَبُرَ مَقْتاً عِندَاللَّهِ أَن تَقُولُوا مَا لاَتَفْعَلُونَ (صف/2 و3)؛ «‌اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! چرا مى‏گوييد آنچه را كه انجام نمى‏دهيد؟! * نزد خدا (موجب) خشم بزرگ است اين‏كه بگوييد آنچه را كه انجام نمى‏دهيد».

 

3ـ عدالت اجتماعی و اقتصادی را در سرلوحه کار خود دارد و زشتی گروهی مخالف، او را به ستمگری وادار نمی‌کند؛ يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلاَيَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى‏ أَلَّا تَعْدِلُوا إِعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى‏ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ (مائده/ 8)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! قيام كنندگان براى خدا، [و] گواهى دهندگان به دادگرى باشيد؛ و البته كينه‏ورزى گروهى، شما را وا ندارد بر اينكه عدالت نكنيد. عدالت كنيد! كه آن به خودنگه‏دارى نزديك‏تر است؛ و [خودتان را] از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد؛ كه خدا به آنچه مى‏كنيد، آگاه است».

 

4ـ قانون را رعایت می‌کند؛ فَإِذَا بَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ فَارِقُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَأَشْهِدُوا ذَوَيْ عَدْلٍ مِنكُمْ وَأَقِيمُوا الشَّهَادَةَ لِلَّهِ ذلِكُمْ يُوعَظُ بِهِ مَن كَانَ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَمَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَهُ مَخْرَجاً (طلاق/ 2)؛ «و هنگامى كه سرآمد (عدّه) آنان (به روزهاى پايانى) رسيد، پس آنان را به طور پسنديده نگاه داريد يا به طور پسنديده از آنان جدا شويد؛ و از شما (= مسلمانان) دو مرد عادل را گواه بگيريد و گواهى را براى خدا برپا داريد؛ اين (چيزى) است كه كسى كه به خدا و روز بازپسين ايمان مى‏آورد، بدان پند داده مى‏شود؛ و هركس خودش را از [عذاب] خدا حفظ كند، برايش محل خارج شدن (از مشكلات) قرار مى‏دهد».

 

و حق را حتی علیه بستگان و وابستگان نزدیکش کتمان نمی‌کند؛ وَلاَتَلْبِسُوا الْحَقَّ بِالْبَاطِلِ وَتَكْتُمُوا الْحَقَّ وَأَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (بقره/ 42)؛ «و حق را با باطل نياميزيد؛ و حق را پنهان نكنيد، در حالى كه شما مى‏دانيد».

 

5ـ پیش داوری نمی‌کند و حقیقت‌جوست؛ الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبَابِ (زمر/ 18)؛ «(همان) كسانى كه به سخن(ها) گوش فرامى‏دهند و از نيكوترين آن پيروى مى‏كنند، آنان كسانى هستند كه خدا راهنمايى‏شان كرده و فقط آنان خردمندان‏اند».

 

و عدم پیروی از ظن و گمان در امور زندگی بر او حاکم است و می‌داند جز یقین، انسان را به راه حق‌، راهنمایی نیست؛ وَقَالُوا مَا هِيَ إِلَّا حَيَاتُنَا الدُّنْيَا نَمُوتُ وَنَحْيَا وَمَا يُهْلِكُنَا الاَّ الدَّهْرُ وَمَا لَهُم بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلَّايَظُنُّونَ (جاثیه/ 24)؛ «و گفتند: «اين جز زندگى پست (دنياى) ما نيست؛ مى‏ميريم و زنده مى‏شويم و جز روزگار، ما را هلاك نمى‏كند».

 

و براى آنان هيچ علمى بدان (سخن) نيست، جز اين نيست كه آنان گمان مى‏برند؛ وَمَا لَهُم بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنَّ الظَّنَّ لاَيُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً (نجم/ 28)؛ «و براى آنان بدان (مطلب) هيچ دانشى نيست؛ جز از گمان پيروى نمى‏كنند؛ و به راستى كه گمان چيزى را از حق بى‏نياز نمى‏سازد».

 

6ـ با نادانی و تعصب از کسی یا گروهی پیروی نمی‌کند؛ وَلاَ تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ الْسَّمْعَ وَالْبَصَرَ كُلُّ أُوْلئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً (اسراء/36)؛ «و از آنچه هيچ علمى بدان ندارى، پيروى مكن؛ [چرا] كه شنوایى و ديده و دل (سوزان)، همگى آنها از او پرسيده مى‏شود».

 

7ـ مردم آزار نیست؛ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلوا بُهْتَاناً وَإِثْماً مُّبِيناً (احزاب/ 58)؛ «و كسانى كه مردان با ايمان و زنان با ايمان را بدون آنكه چيز (بد)ى كسب كرده باشند، آزار مى‏دهند، به يقين، [بارِ] تهمت و گناه آشكارى بردوش گرفته‏اند».

 

و بدی را با خوبی پاسخ می‌دهد وَالَّذِينَ صَبَرُوا ابْتِغَاءَ وَجْهِ رَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَنفَقُوا مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ سِرّاً وَعَلاَنِيَةً وَيَدْرَءُونَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ أُولئِكَ لَهُمْ عُقْبَى الدَّارِ (رعد/ 22)؛ «و كسانى كه در طلب (رضايت) ذات پروردگارشان شكيبايى مى‏كنند و نماز را برپا مى‏دارند و از آنچه به آنان «روزى» داده‏ايم، پنهانى و آشكارا، (در راه خدا) مصرف مى‏كنند و با نيكى، بدى را دور مى‏سازند؛ آنان، برايشان فرجام [نيك‏] سراى [ديگر] است».

 

8 ـ آرامش در گفتار و رفتار دارد؛ وَاقْصِدْ فِي مَشْيِكَ وَاغْضُضْ مِن صَوْتِكَ إِنَّ  أَنكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ (لقمان/ 19)؛ «و در راه رفتنت، مُعتدل باش و صدايت را فروكاه؛ [چرا] كه مسلماً ناپسندترين صداها صداى اُلاغ‏هاست!».

 

9ـ سخاوتمند است؛ وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلاَيَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى‏ أَنفُسِهِمْ وَلَوْكَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (حشر/9)؛ «و (نيز) كسانى (از انصار) كه پيش از آن (مهاجر)ان در سراى (اسلام) و ايمان (= مدينه) جاى گرفته بودند، هركس به سوى آنان هجرت كرد، دوست مى‏دارند و در سينه‏هايشان نسبت به آنچه به آن (مهاجر)ان داده شده، نيازى نمى‏يابند و (مهاجران) را بر خودشان برمى‏گزينند (و ترجيح مى‏دهند) و گرچه آنان نيازمند باشند؛ و هركس از (بى‏گذشتى و) آزمندى خودش نگاه داشته شود، پس تنها آنان رستگارند».

 

10ـ از حق دفاع می‌کند؛ لاَيُحِبُّ اللّهُ الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ إِلَّا مَن ظُلِمَ وَكَانَ اللّهُ سَمِيعاً عَلِيماً (نساء/ 148)؛ «خدا بانگ زدن به بد زبانى را دوست ندارد؛ مگر كسى كه مورد ستم واقع شده باشد؛ و خدا شنواى داناست».

 

و از مظلوم نیز دفاع می‌کند؛ (وَمَا لَكُمْ لاَ تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَل لَنَا مِن لَدُنْكَ وَلِيّاً وَاجْعَلْ لَنَا مِن لَدُنكَ نَصِيراً) (نساء/ 75)؛ «و شما را چه شده كه در راه خدا و [در راه نجات‏] مردان و زنان و كودكانى كه (به دست ستمگران) تضعيف شده‏اند، جنگ نمى‏كنيد؟! [همان‏] كسانى كه مى‏گويند: [اى‏] پروردگار ما! از اين آبادى (مكه) كه مردمش ستمگرند، ما را بيرون ببر و از طرف خويش براى ما سرپرست (و رهبر)ى تعيين فرما و از جانب خويش، ياورى براى ما قرار ده».

 

11ـ آسایش دیگران را بر آسایش خود ترجیح می‌دهد؛ وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوْا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِن قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلاَيَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى‏ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَن يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (حشر/ 9).

 

12ـ در همه امور کم فروشی نمی‌کند؛ وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفِينَ الَّذِينَ إِذَا اكْتَالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ وَإِذَا كَالُوهُمْ أَو وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ (مطففین/ 1ـ3)؛ «واى بر كم فروشان! (همان) كسانى كه وقتى از مردم پيمانه مى‏گيرند، به طور كامل مى‏گيرند، و[لى‏] هنگامى كه براى آنان پيمانه مى‏كنند يا براى آنان وزن مى‏كنند، (مى‏كاهند و) خسارت مى‏زنند».

 

13ـ از دخالت در امور خصوصی مرد می‌پرهیزد و از تجسس، غیبت، تهمت و عیب‌جویی خودداری می‌کند؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلاَ تَجَسَّسُوا وَلاَ يَغْتَب بَعْضُكُم بَعْضاً أَيُحِبُ أَحَدُكُمْ أَن يَأْكُلَ  لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ (حجرات/ 12)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! از بسيارى از گمان‏ها بپرهيزيد؛ [چرا] كه برخى از گمان‏ها گناه است و (در كارهاى شخصى ديگران) تَجسُّس نكنيد؛ و برخى از شما برخى [ديگر] را غيبت نكند. آيا يكى از شما دوست دارد كه گوشت برادرش را در حالى كه مرده است، بخورد؟! پس آن را ناخوش مى‏داريد؛ و خودتان را از [عذاب‏] خدا حفظ كنيد، كه خدا بسيار توبه‏پذير [و] مهرورز است».

 

14ـ به دنیای همراه آخرت می‌اندیشد؛ وَابْتَغِ فِيَما آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلاَتَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا وَأَحْسِن كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَلاَتَبْغِ الْفَسَادَ  فِي الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَيُحِبُّ الْمُفْسِدِينَ (قصص/ 77)؛ «و در آنچه خدا به تو داده، سراى آخرت را بجوى، و سهم خود را از دنيا فراموش نكن و همان گونه كه خدا به تو نيكى كرده، (به مردم) نيكى كن و در زمين فساد نجوى؛ [چرا] كه خدا فسادگران را دوست ندارد».

 

15ـ امانتدار است؛ وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (مؤمنون/ 8 و معارج/ 32)؛ «و كسانى كه آنان امانت‏هايشان و پيمان‏هايشان را رعايت مى‏كنند».

 

16ـ به پیمان وفادار است؛ لَيْسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَكُمْ  قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلكِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَومِ الآخِرِ وَالْمَلاَئِكَةِ وَالْكِتَابِ وَالنَّبِيِّينَ وَآتَى الْمَالَ عَلَى‏ حُبِّهِ ذَوي الْقُرْبَى‏ وَالْيَتَامَى‏ وَالْمَسَاكِينَ وَابْنَ الْسَّبِيلِ وَالسَّائِلِينَ وَفِي الرِّقابِ وَأَقَامَ الصَّلاَةَ وَآتَى الزَّكَاةَ وَالْمُوفُونَ بِعَهْدِهِمْ إِذَا عَاهَدُوا وَالصَّابِرِينَ فِي الْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ وَحِينَ‌ الْبَأْسِ أُولئِكَ الَّذِينَ صَدَقُوْا وَأُولئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ (بقره/ 177).

 

17ـ چشم‌چرانی یکی از انحرافات شایع در اخلاق جنسی است. در قرآن سلامت نفس بر آن تعلّق گرفته است که انسان چشم از افراد نامحرم فرو بندد و خود را از نگاه به ریب در همه حالات ممنوع باز دارد؛ قُل لِّلْمُؤْمِنِينَ يَغُضُّوا مِنْ أَبْصَارِهِمْ وَيَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِكَ أَزْكَى‏ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَايَصْنَعُونَ وَقُل لِّلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلاَيُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى‏ جُيُوبِهِنَّ وَلاَيُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَامَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِالتَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَى‏ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلاَيَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِن زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعاً أَيُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) (نور/30ـ31)؛ «(اى پيامبر!) به مردان مؤمن بگو ديدگانشان را (از نگاه حرام) فرو كاهند و دامانشان را (در امور جنسى) حفظ كنند؛ كه اين براى آنان [پاك كننده‏تر و] رشدآورتر است؛ [چرا] كه خدا به آنچه با زيركى انجام مى‏دهند آگاه است. و به زنان مؤمن بگو ديدگانشان را (از نگاه حرام) فروكاهند و دامان (عفت)شان را حفظ كنند و زيورشان را آشكار ننمايند، جز آنچه از آنها كه ظاهر است؛ و بايد روسرى‏هايشان را بر گريبان‏هايشان (فرو) اندازند و زيورشان را آشكار ننمايند جز براى شوهرانشان، يا پدرانشان، يا پدران شوهرانشان يا پسرانشان يا پسران شوهرانشان يا برادرانشان يا پسران برادرانشان يا پسران خواهرانشان يا زنان (هم كيش)شان يا آنچه (از كنيزان) مالك شده‏اند يا مردان (خدمتكار) تابع (خانواده) كه (از زنان) بى‏نيازند يا كودكانى كه بر امور جنسى زنان آگاه نشده‏اند و پاهايشان را (به زمين) نزنند تا آنچه از زيورشان پنهان مى‏دارند، معلوم گردد. و اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگرديد، باشد كه شما رستگار (و پيروز) شويد».

 

18ـ عفت را رعایت می‌کند؛ زیرا این ویژگی هم به عنوان مهارتی در کنترل انگیزه جنسی به شمار می‌رود و هم روشی برای پاک ماندن در آتش شهوت و غضب است؛ وَأَنكِحُوا الْأَيَامَى‏ مِنكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن  فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لاَيَجِدُونَ نِكَاحاً حَتَّى‏ يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَالَّذِينَ  يَبْتَغُونَ الْكِتَابَ مِمَّا مَلَكَتْ أَيْمَانُكُمْ فَكَاتِبُوهُمْ إِنْ عَلِمْتُمْ فِيهِمْ خَيْراً وَآتُوهُم مِّن مَّالِ اللَّهِ الَّذِي آتَاكُمْ وَلاَتُكْرِهُوا فَتَيَاتِكُمْ عَلَى الْبِغَاءِ إِنْ أَرَدْنَ تَحَصُّناً لِتَبْتَغُوا عَرَضَ‌ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَمَن يُكْرِههُّنَّ فَإِنَّ اللَّهَ مِن بَعْدِ إِكْرَاهِهِنَّ غَفُورٌ رَّحِيمٌ (نور/ 32ـ33)؛ «و افراد بى‏همسرتان و شايستگان از بندگانتان و كنيزانتان را به ازدواج (يك‏ديگر) در آوريد. اگر نيازمند باشند، خدا از بخشش خود آنان را توانگر مى‏سازد؛ و خدا گشايشگرى داناست. و كسانى كه (وسايل) ازدواج نمى‏يابند، بايد خويشتن‏دارى كنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد. و از ميان آنچه (از بردگان) مالك شده‏ايد، كسانى كه خواستار مُكاتبه (= قرارداد آزادى) هستند، پس با آنان مكاتبه كنيد (= قرارداد ببنديد)، اگر در (آزادى) ايشان نيكى مى‏دانيد؛ و از مال خدا كه به شما داده، به آنان بدهيد. و كنيزان جوان‏سال خود را اگر پاك‏دامنى را مى‏خواهند، بر تجاوزكارى (= زنا) وامَداريد تا (كالاى) ناپايدار زندگى دنيا را بجوييد؛ و هر كس آنان را (بر اين كار) وادار كند (و پشيمان شود،) پس بعد از وادار كردن آنان، خدا بسيار آمرزنده [و] مهرورز است».

 

هم بر عفت نگاه بسیار تأکید شده است و هم عفت دامن. هم عفت کلام اهمیت دارد تا در خشم و خشونت و هیجانات نفس از غیبت و تهمت باز دارد و هم عفت دل تا فراتر از حکم الهی به کسی اجازه ورود به حریم عاطفه را ندهد؛ وَالَّذِينَ هُمْ لِفُرُوجِهِمْ حَافِظُونَ إِلَّا عَلَى‏ أَزْوَاجِهِمْ أَوْ مَامَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ فَإِنَّهُمْ غَيْرُ مَلُومِينَ فَمَنِ ابْتَغَى‏ وَرَاءَ ذلِكَ فَأُولئِكَ هُمُ الْعَادُونَ  وَالَّذِينَ هُمْ لِأَمَانَاتِهِمْ وَعَهْدِهِمْ رَاعُونَ (مؤمنون/5 ـ 8)؛ «و همان كسانى كه دامانشان را (در امور جنسى) حفظ مى‏كنند مگر در مورد همسرانشان يا آنچه (از كنيزان) مالك شده‏اند؛ كه در حقيقت، آنان (در اين موارد) سرزنش نمى‏شوند و كسانى كه فراتر از اين مى‏جُويند، پس تنها آنان تجاوزگرند و كسانى كه آنان امانت‏هايشان و پيمان‏هايشان را رعايت مى‏كنند».

 

19ـ از مصرف مشروبات الکلی اجتناب می‌کند؛ زیرا حفظ عقلانیت و رعایت تعادل و اعتدال در رفتار، گفتار و رعایت بندگی بسیار مهم است؛ إِنَّمَا يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَنْ يُوقِعَ بَيْنَكُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ فِي الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ وَيَصُدَّكُمْ عَن ذِكْرِاللّهِ وَعَنِ الصَّلاَةِ فَهَلْ أَنْتُمْ مُنْتَهُونَ (مائده/ 91)؛ «شيطان به سبب شراب و قمار مى‏خواهد در بين شما فقط دشمنى و كينه ايجاد كند و شما را از ياد خدا و از نماز بازدارد؛ پس آيا شما (به شراب‏خوارى و قماربازى) پايان مى‏دهيد؟!».

 

20ـ سحرخیز و آمرزش خواه است؛ چه راز گویی و نیازجویی، با دلدار بودن و از غفلت عذر خواستن، قرب طلبیدن و از غربت نالیدن در میان اولیاء الهی رسمی همیشگی است؛ الصَّابِرِينَ وَالصَّادِقِينَ وَالْقَانِتِينَ وَالْمُنفِقِينَ وَالْمُسْتَغْفِرِينَ بِالْأَسْحَارِ (آل‌عمران/ 17)؛ «[همان پارسايانى كه‏] شكيبايان و راست‏گويان و [فرمان‏برداران‏] فروتن و مصرف‌كنندگان [در راه خدا] و آمرزش‏خواهان در سحرگاهان‏اند». به نیایش هر روزه با پروردگار هستی می‌پردازد: إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لاَإِلهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِكْرِي (طه/ 14)؛ «در حقيقت، من، خودِ خدا هستم؛ هيچ معبودى جز من نيست؛ پس مرا بپرست و نماز را براى ياد من، به پا دار».

 

21ـ کرامت خویش را  ارج می‌نهد و زندگی را درست معنا می‌کند و می‌داند که انسان مسافری است که مصاحب جسم خویش است نه صاحب جان خود. از این حیث، در سخت‌ترین شرایط و بدترین تنگناها خودکشی نمی‌کند؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتَأْكُلُوا أَمْوَالَكُم بَيْنَكُم بِالْبَاطِلِ إِلَّا أَن تَكُونَ تِجَارَةً عَن تَرَاضٍ مِنْكُمْ وَلاَ تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيماً (نساء/ 29)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! اموالتان را در ميان خودتان به ناحق نخوريد؛ مگر اينكه داد و ستدى با رضايت [طرفين‏] شما (انجام گرفته) باشد. و خودتان را نكشيد؛ كه خدا نسبت به شما مهرورز است».

 

22ـ بسیار به یاد خداست؛ فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلاَةُ فَانتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِن فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (جمعه/ 10)؛ «و هنگامى كه نماز پايان يافت، پس در زمين پراكنده شويد و از بخشش خدا بجوييد و خدا را فراوان ياد كنيد، باشد كه شما رستگار (و پيروز) شويد» و رَبَّنَا إِنَّنَا سَمِعْنَا مُنَادِياً يُنَادِي لِلْإِيمَانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّكُمْ فَآمَنَّا رَبَّنَا فَاغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا وَكَفِّرْ عَنَّا سَيِّآتِنَا وَتَوَفَّنَا مَعَ الْأَبْرَارِ (آل‌عمران/ 193)؛ «[اى‏] پروردگار ما! در واقع ما (صداى) دعوتگرى را شنيديم كه به ايمان فرا مى‏خواند، كه «به پروردگارتان، ايمان آوريد.» پس ايمان آورديم. [اى ]پروردگار ما! پس پيامد (گناهان) ما را براى ما بيامرز و بدى‏هاى ما را از ما بِزُدا؛ و ما را با نيكان (و در زُمره آنان) بميران».

 

23ـ در خوبی‌ها با مردم همکاری می‌کند؛ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاَتُحِلُّوا شَعَائِرَاللّهِ وَلاَ الشَّهْرَ الْحَرَامَ وَلاَالْهَدْىَ وَلاَالْقَلاَئِدَ وَلاَ آمِّينَ الْبَيْتَ الْحَرَامَ يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِن رَبِّهِمْ وَرِضْوَاناً وَإِذَا حَلَلْتُمْ فَاصْطَادُوا وَلايَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ أَن صَدُّوكُمْ عَنِ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ أَن تَعْتَدُوا وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى‏ وَلاَتَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ وَاتَّقُوا اللّهَ إِنَّ اللّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ (مائده/ 2)؛ «اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد! (نه مراسم حج و) نشانه‏هاى خدا و نه ماه‏[هاى] حرام و نه قربانى‏هاى بى‏نشان و نه نشان‏دار و نه قصدكنندگان خانه محترم [خدا] را در حالى كه بخششى و خشنودى‏اى از پروردگارشان مى‏جويند، (حرمت‏شكنى نكنيد و) حلال ندانيد. و هنگامى كه از احرام بيرون آمديد، پس (مى‏توانيد) شكار كنيد. و البته كينه‏توزى عده‏اى، براى اينكه شما را از (آمدن به) مسجد الحرام (در صلح حديبيه) بازداشتند، شما را وا ندارد كه تعدّى نماييد. و بر(اى) نيكوكارى و خودنگه‏دارى با يك‏ديگر همكارى كنيد و بر(اى) گناه و تعدّى با يك‏ديگر همكارى ننماييد و خودتان را از [عذاب] خدا نگه داريد، [چرا] كه خدا سخت‏كيفر است».

 

24ـ به پدر و مادر نیکی می‌کند؛ وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلَى‏ وَهْنٍ وَفِصَالُهُ فِي عَامَيْنِ أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ إِلَيَّ الْمَصِيرُ (لقمان/ 14)؛ «و به انسان درباره پدر و مادرش سفارش كرديم ـ مادرش به او باردارشد، درحالى كه سستى بر سستى (مى‏افزود.) و از شير بازگرفتنش در دو سالگى بود ـ (و به اوگفتيم:) كه براى من و پدر و مادرت سپاس‏گوى! كه فرجام (همه شما) فقط به سوى من است». و وَوَصَّيْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَيْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهاً وَوَضَعَتْهُ كُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً حَتَّى‏ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِي أَنْ أَشْكُرَ نِعْمَتَكَ الَّتِي أَنْعَمْتَ عَلَيَّ وَعَلَى‏ وَالِدَيَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِي فِي ذُرِّيَّتِي إِنِّي تُبْتُ إِلَيْكَ وَإِنِّي مِنَ الْمُسْلِمِينَ (احقاف/ 15)؛ «و به انسان سفارش كرديم كه به پدر و مادرش نيكى كند؛ مادرش با ناگوارى او را باردارى كرد و با ناگوارى او را بزاد، و باردارى او و از شير بازگرفتنش سى ماه است؛ تا اينكه به حدّ رشدش برسد و به چهل سالگى برسد، گويد: پروردگارا! به من الهام كن، كه نعمتت را كه بر من و بر پدر و مادرم ارزانى داشتى، سپاس‏گزارى كنم و اينكه [كار] شايسته‏اى كه آن را مى‏پسندى، انجام دهم؛ و براى من در نسلم شايستگى پديد آور. در واقع، من به سوى تو بازگشتم و در حقيقت، من از تسليم شدگان هستم».

 

25ـ با همسر حسن معاشرت دارد؛ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا هَبْ لَنَا مِنْ أَزْوَاجِنَا وَذُرِّيَّاتِنَا قُرَّةَ أَعْيُنٍ وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً (فرقان/ 74)؛ «و كسانى كه مى‏گويند: [اى‏] پروردگار ما! از همسران ما و نسل ما به ما روشنى چشمان ببخش و ما را پيشواى خودنگه‏داران قرار ده».

 

26ـ از عذاب الهی بیم دارد؛ وَالَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذَابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذَابَهَا كَانَ غَرَاماً (فرقان/ 65)؛ «و كسانى كه مى‏گويند: «اى پروردگار ما! عذاب جهنّم را از ما برطرف گردان، كه عذابش ملازم دايمى است» و همواره در خوف و رجاست و بسیار توبه‌کننده است؛ هذَا مَا تُوعَدُونَ لِكُلِّ أَوَّابٍ حَفِيظٍ (ق/ 32)؛ «اين چيزى است كه (بدان) وعده داده مى‏شويد، براى هر توبه كار (خود)‌نگه‏دار».

 

27ـ عظمت الهی او را چنان در بر گرفته که خود را نمی‌بیند و حتی غیر خدا در نگاهش کوچک است و خداوند در جانش بسیار بزرگ؛ «عظم الخالق فی انفسهم وصغر ما دونه فی اعینهم» (نهج البلاغه /خ193). اهل فروتنی است؛ وَعِبَادُ الرَّحْمنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرضِ هَوْناً وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلاَماً (فرقان/ 63)؛ «بندگان (خاص خداى) گسترده‏مهر، كسانى هستند كه فروتنانه بر زمين راه مى‏روند و هنگامى كه نادانان ايشان را مخاطب سازند، به آنان سلام (خداحافظى) گويند» و متکبر نیست و رفتار متکبرانه هم ندارد؛ وَلاَتُصَعِّرْ خَدَّكَ لِلنَّاسِ وَلاَتَمْشِ في الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لاَيُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (لقمان/ 18)؛ «و از مردم، رُخت را (متكبّرانه) برنتاب؛ و در زمين با سرمستى و تكبّر راه نرو، [چرا] كه خدا هيچ متكبّر خيال‏پردازِ فخرفروشى را دوست ندارد».

 

28ـ میانه‌روی در بخشش و انفاق دارد؛ وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ ‌يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذلِكَ قَوَاماً (فرقان/67)؛ «و كسانى كه هرگاه (اموال خود را در راه خدا) مصرف مى‏كنند، زياده‏روى نمى‏كنند و تنگ نمى‏گيرند و (انفاق آنان روشى) معتدل بين آن [دو] است».

 

نتیجه

 

بی‌تردید، الگوی کامل و عینی شخصیت سالم قرآنی ، شخصیت الهی و ملکوتی پیامبر گرامی اسلام9، امامان معصوم: و حضرت فاطمه3 می‌باشند. از آنجا که خداوند معجزه علمی جاودانه وحیانی به نبی مکرم اسلام9 عنایت فرمود، الگوی عملی در شخصیت سالم نیز در ائمه اطهار: ارایه کرد و به این سبب که هر چه انسان در عمل به دین و اندیشه در آموزه‌های دینی، خالصانه‌تر گام بردارد، در رسیدن به شخصیت سالم کامیاب‌تر است. و از آنجا که رسیدن به مقام سعادتمندی جز با قلب سلیم ممکن و میسور نیست إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ (شعراء/ 89) و از آن رو که همه انسان‌ها در رسیدن به مقام مورد دعوت پیامبران الهی قرار دارند و از سویی، شخصیت انسان‌ها تحت آموزه‌های پیامبران به کمال نهایی می‌رسد، می‌توان نتایج زیر را از مجموع آیات قرآنی ارایه نمود.

 

ویژگی‌های شخصیت سالم در قرآن مجید در سه بعد عقل (بینش و نگرش)، قلب (گرایش و گروش) و رفتار (روش و منش) بیان و تبیین شده است.

 

شخصیت سالم قرآنی‌، الگوی همه جانبه برای همه انسان‌ها در زمان‌ها و مکان‌های مختلف است و محدود به زمان یا مکان خاصی نیست.

 

سلامت روان و بهداشت روان افراد تحت تأثیر الگوهای فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی جوامع مختلف قرار دارد، اما  بر اساس عرف اجتماعی و فرهنگی جوامع، متغیرهای آن متفاوت نیست؛ اگرچه شاید جامعه‌ای رفتاری، را سالم بداند، در حالی‌که آن رفتار سالم نیست یا از سلامت کامل برخوردار نیست. ایمان به خداوند (مبدأ)، قیامت (معاد) و فرشتگان الهی، کتاب‌های آسمانی، پیامبران الهی، جهان غیب و عمل صالحِ برآمده از ایمان عمیق ، سلامت روان را میسر و ممکن می‌سازد.

 

تنها مرجع ارایه الگو در شخصیت سالم انسانی، پیام‌آوران آسمانی‌اند که در عین انسان بودن و بشر خواندن خود، در سه حوزه عاطفه، شناخت و رفتار، بهترین الگوی سلامت روان بوده‌اند.


فهرست منابع

 

  1. البهی الخولی، آدم فلسفة تقویم الانسان و خلافته، القاهره، دار الاعتصام، 1977م.
  2. جعفری، محمد تقی‌، حركت و تحول از ديدگاه قرآن و انسان در افق قرآن،
  3. جلالی، مهدی، روانشناسی پرورشی‌، تهران، شرکت سهامی چهر، 1341.
  4. جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، قم، اسراء، چاپ سوم، 1384.
  5. سبحانی، جعفر، منشور جاوید، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1364.
  6. شریفی، حسن پاشا،  نظریه و کاربرد آزمون‌های هوش و شخصیت، تهران، سخن، 1376.
  7. شیروانی، علی، سرشت انسان، قم، معارف، 1376.
  8. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القران، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، 1417 ق.
  9. عباس عقاد، محمود، الانسان فی القران الکریم، دارالهلال، بي‌تا.

10. فضل الله، محمد حسین، من وحی القرآن، بیروت، دارالملاک للطباعة و النشر، چاپ دوم،  1419ق.

11. کرمی، ابوالفضل، آشنایی با آزمون‌سازی و آزمون‌های روانی، تهران، نشر روان سنجی، 1390.

12. گنجی، حمزه و مهرداد ثابت، روان سنجی، مبانی نظری آزمون‌های روانی‌، تهران، نشر ساوالان، چاپ دوم، بی‌تا.

13. مطهری مرتضی، مجموعه آثار، قم، صدرا، 1376.

14. مغنیه، محمد جواد‌، فلسفة الاخلاق فی الاسلام، بیروت، دارالعلم للملایین، 1977م.

15. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ هفدهم، 1373.

16. نرمان، ل. مان‌، اصول روان‌شناسی، صناعی محمود، انتشارات فرانکلین، چاپ هفتم، 1349ش.

نهج البلاغه، تصحیح صبحى صالح، قم، دارالهجرة

 

 



:: موضوعات مرتبط: طب اسلامی و قرآنی , ,
:: بازدید از این مطلب : 133
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

دکتر حسینعلی علایی (پزشک و فارغ‌التحصیل تخصصی تفسیر)
حجت الاسلام حسن رضا رضایی (کارشناسی ارشد تفسیر و علوم قرآن)

 
چکیده

 
نوشتار حاضر، به مبانی سلامت، بهداشت و پزشکی در قرآن می‌پردازد. نویسنده با برشمردن برخی از مبانی بهداشت و سلامت نشان داده که قرآن برای بیان جزئیات مقوله سلامت و پزشکی مردم نازل نشده است و امکان عقلی آن نیز وجود ندارد، ولی کلیات و مبانی و اصول آنها را بیان کرده است؛ زیرا این اصول و مبانی در راستای هدایت انسان است. هدایت مردم زمانی میسر است که مردم سالم و تندرست باشند. جامعه‌ای بیمار جامعه راکد است، اما دین اسلام دین حرکت و رشد و بالندگی است، به عبارت دیگر، سلامت، در متن دین نهفته است که از برخی آیات و احادیث استفاده می‌توان آن را به اثبات رساند.

 
در این مجموعه به برخی مبانی مانند: عدم توجه به بهداشت مساوی با مرگ تدریجی، امر به معروف در مسئله بهداشت، بدن ابزاری برای روح، میانه‌روی در بهداشت، رشد علوم پزشکی و عدم تسلط دشمن، بدن در تسخیر روح و... اشاره شده است. 

 
کلید واژگان: قرآن، مبانی، بهداشت، سلامت، پزشکی. 

 

مفهوم شناسی

 
«مبانی» در لغت به معنای «شالوده و اساس» یك چیز آمده است (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، 1/252). مبانی همان پایه‌هایی است که پذیرش و باور آنها مسلم انگاشته شده است و بدون پذیرش همه یا برخی از آنها، قواعد تفسیری متفاوت می‌شود. مبانی، همان پیش فرض‌های بنیادین است (ر.ک: مؤدب، مبانی تفسیر قرآن، 40).


«پزشکی» در زبان فارسی به معنای «دانشی برای مداوای بیماران» است. (حسن عمید، فرهنگ فارسی عمید، لغت‌نامه دهخدا، فرهنگ بزرگ سخن، انوری، ذیل واژه پزشکی) از این تعریف استفاده می‌شود که این واژه برای درمان بیماری‌های جسم و روح و روان نیز به کار می‌رود.
درمان، به معنای علاج و دارو است و به منظور رفع حالت بیماری روحی و جسمی صورت می‌گیرد. (لغت‌نامه دهخدا، ذیل واژه درمان) امروزه درمان را به دو دسته تقسیم می‌كنند: یكی درمان خود بیماری و دیگری درمان پیشگیرانه كه در اصطلاح بهداشت (hygiene) نامیده می‌شود (صانعی، پاکیزگی و بهداشت در اسلام، ص9).


«بهداشت» در لغت به معنای نگه داشتن، تندرستی و پیشگیری آمده است. (معین، فرهنگ فارسی، ذیل واژه بهداشت) در عربی با واژه‌های وقایة الجسم، (العین، ذیل واژه وقی: ووقاه الله وقایة بالکسر: حفظه، ومنه اللهم اجعله وقایة لمحمد) حفظ الصحة، (مجلسی، بحارالانوار،59/78) سلامة‌الجسم، (همان،78/175) صحة‌البدن (قطب‌الدین راوندی، الدعوات، 81) و العافیة (ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژه العافیه) از آن تعبیر می‌شود.

در اینجا به برخی از مبانی سلامت و بهداست که در قرآن مطرح شده را بیان می‌کنیم:


1. مرگ تدریجی نتیجه عدم توجه به بهداشت و سلامت


بیشتر مرگ و میر‌های جهان سوم بر اثر عدم رعایت بهداشت (فردی، جمعی، مادر، محیط، کودک، تغذیه، جنسی، و...) (بهداشت برای خانواده، ص21) اتفاق می‌افتد. قرآن با صراحت از رفتن به سوی مرگ نهی می‌کند: وَلاتُلْقُوا بِأَیدیكُمْ إِلَی التَّهْلُكَةِ (بقره/ 195). شیخ طوسی هر عملی را که عواقبش هلاکت و نیستی باشد مصداق آیه فوق می‌داند (تفسیر تبیان، 2/151)؛ برای مثال، شروع به جنگی که قدرت بر دفاع نباشد (همان)، فقر زیاد (طالقانی، پرتوی از قرآن، 2/86)، احسان بیش از ظرفیت (همان)، مصداق آیه و نوعی رفتن به سوی مرگ است (بلاغی، الاء الرحمن 1/167 و مرحوم طیب، 2/361). نیز قلمرو آیه را به مورد خاصی محدود نکرده‌اند و تفسیری عام از آن به دست داده‌اند. آیت الله مکارم شیرازی نیز عدم جواز عبور از جاده خطرناک و بدون وسائل ایمنی در هوای بد یا خوردن غذایی که به احتمال قوی آلوده به سم است از مصادیق آیه دانسته‌اند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 2/36)؛ از این‌رو، عدم رعایت بهداشت و بی‌توجهی به سلامتی و عدم مراجعه به پزشک مساوی با حرکت به سوی مرگ تدریجی است که مصداق آیه فوق است و قرآن آن را منع کرده است.


2. امر به معروف در امر بهداشت و سلامت مردم


امر به معروف در اسلام از جایگاه خاصی برخوردار است و برای آن مصداق خاصی مشخص نشده است. راغب اصفهانی می‌نویسد: «معروف» هر فعلی است كه خوبی آن به وسیله عقل یا شرع شناخته شود. (مفردات، ذیل واژه عرف). قرآن معروف را به خیر تفسیر می‌کند: وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَیأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ (آل‌عمران/104)؛ «و باید از میان شما، گروهی (مردم را) به سوی نیكی دعوت كنند، و به [كار] پسندیده فرمان دهند...». امر به معروف هر چند واجب کفایی است (المیزان، 3/373)، شامل هر عمل خیری می‌شود.

 

در احادیث به اصل امر به معروف تأکید فراوان شده و از جهاد فی سبیل الله برتر معرفی گردیده است (نهج البلاغه، کلمات قصار، 374) و کسانی که به امر به معروف می‌پردازند جانشین خدا و رسول معرفی کرده‌اند. (طبرسی، مجمع‌البیان، 2/807). دانشمندان گذشته و حال دایره امربه معروف را محدود نگرفته‌اند؛ برای مثال، ضیاء الدین محمد بن محمد معروف به ابن اخوه از محدثان شافعی مصر (648 ق/1250م) در آخر کتابش با عنوان «معالم القربة فی احوال الحسبه» به بهداشت عمومی، امور و وظایف پزشکان اشاره دارد و با استفاده از احادیث نبوی، فراگیری علوم پزشکی را واجب کفایی میداند (ابن اخوه، معالم القربه فی احوال الحسبه، ص254). وی امر به معروف در زمینه سلامت و بهداشت مردم را مورد تأکید قرار داده، می‌نویسد: اگر در مغازه لبنیات فروشی مگس فراوان و درب ظروف ماست و شیر باز و لباس فروشنده کثیف باشد، امر به معروف لازم است (همان).


با ملاحظه طب نبوی و طب الصادق و طب الرضا و رساله ذهبیه در می‌یابیم توصیه‌های بهداشتی معصومان ارشادی و در راستای امر به معروف و نهی از منکر بوده است؛ زیرا دعوت مردم به سلامتی بهترین معروف و خیر است.


3. میانه‌روی در بهداشت


میانه‌روی از مبانی بهداشت قرآنی است. واژه‌شناسان اسراف را تجاوز از حد در تمامی کارهای انسان (راغب، مفردات، ذیل واژه سرف) و مکارم‌شیرازی مصرف زیاد و زیاده‌روی در کمیت و کیفیت و بیهوده‌گرایی و اتلاف در مال (مکارم شیرازی، نمونه، 6/149) و شیخ طوسی خروج از حد وسط را اسراف می‌نامند (طوسی، تبیان 4/386). قرآن‌کریم عمل اسراف را از گناهان کبیره معرفی کرده است (غافر/43؛ آل‌عمران/147) و به بیش از 20 مورد از مصادیق آن را اشاره دارد؛ مانند: خوردن (انعام/141؛ اعراف/31) فسادگری (شعراء/151ـ2) اسراف در نفس (زمر/53) مصرف مال یتیم (نساء/6) قتل و قصاص (مائده/32؛ اسراء/33) همجنس‌گرایی (اعراف/8) فراموشی خدا (یونس/12)، مقابله با پیامبران (یس/ 18ـ19). در احادیث تأکید شده که استفاده از هر چیزی که به صلاح و سلامتی بدن باشد، اسراف نیست، بلکه اسراف زمانی است که به بدن ضرر برساند (برهان، 2/532).

 

مکارم شیرازی از آیه وَكُلُوا وَاشْرَبُوا وَلا تُسْرِفُوا (اعراف/31) رعایت تغذیه و عدم اسراف و ضررهای آن را بیان می‌کند. (نمونه، ذیل آیه) علامه طباطبایی ذیل أَسْرَفُوا عَلى أَنْفُسِهِمْ (زمر/53) اسراف بر نفس را تجاوز بر نفس می‌داند (طباطبایی، المیزان 17 / 278)؛ از این‌رو، اسراف و زیاده‌روی در مسائل بهداشتی مانند شستشوی بیش از حد (وسواس) زیاده‌روی در مسواک زدن، زیاده‌روی در تغذیه، زیاده‌روی در مسائل جنسی و... با مبانی و اصول قرآنی یا سازگار است: «خیر الامور اوسطها» (مجلسی، بحارالانوار 69/60).


4. تلاش برای رشد علوم پزشکی و جلوگیری از تسلط دشمن


یکی از شگردهای تسلط دشمن بر مسلمانان، تسلط به بهانه فقر علمی و نیازهای اقتصادی، فرهنگی و نظامی و بهداشتی می‌باشد؛ زیرا از این طریق می‌تواند به خواسته‌های خود برسد. خداوند خطاب به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم اشاره می‌کند که دشمن (یهود و نصاری) شما را ضعیف و تابع می‌خواهد:

وَلَنْ تَرْضی عَنْكَ الْیهُودُ وَلاَالنَّصاری حَتَّی تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ (بقره/120) و در آیه‌ای دیگر به صراحت به عدم تسلط دشمن بر مسلمانان اشاره می‌کند: وَلَنْ یجْعَلَ اللَّهُ لِلْكافِرینَ عَلَی الْمُؤْمِنینَ سَبیلاً (نساء/141)؛ «و خداوند هرگز كافران را بر مؤمنان تسلّطی نداده است». از آنجا كه كلمه «سبیل» نكره و در سیاق نفی است و معنای عموم را می‌رساند، از آیه استفاده می‌شود كه كافران نه تنها از نظر منطق، بلكه از نظر نظامی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و... بر افراد با ایمان چیره نخواهند شد؛ از این‌رو، لازم است که مسلمانان در مسئله علوم بهداشتی و پزشکی به حدی برسند که راه تسلط دشمن را سد نمایند.

امام خمینی (ره) در این باره میفرماید:


«اگر خطر تسلط سیاسی و اقتصادی دشمن بر حوزه اسلام تا جایی باشد که دشمن، جامعه اسلامی را به اسارت سیاسی و اقتصادی خود بکشاند و موجب سستی اسلام و مسلمانان شود و آنان را ضعیف سازد، در این صورت بر مسلمانان واجب است با وسائل آنچه شبیه دشمن دارند، از خود دفاع کنند» (امام خمینی، تحریر الوسیله، 1/445).


نکته جالب توجه آن است که حوزه بهداشت و نیازهای آن از مواردی است که زمینه‌ساز تسلط دشمن است که نباید اجازه دهیم بر ما تسلط یابند.


5. هدایت و کمال بشر در پرتو سلامت


یکی از اهداف نزول قرآن هدایت و تربیت‌ معنوی بشر است: وَهُدی لِلنَّاسِ (انعام/91) و این هدایت بدون سلامتی بشر ممکن نیست. جامعه بیمار و مملو از مرض و عدم رعایت اصول بهداشت و سلامت نمی‌تواند مایه سعادت دنیایی و اخروی باشد؛ از این‌رو، در اسلام شاهد احکامی هستیم که رابطه مستقیم با سلامتی اعضاء و جوارح دارد؛ مانند: وضو برای نماز، امساک از غذا در روزه، رو به قبله ایستادن، غسل، نخوردن غذا‌های حرام، و... (ر. ک: اهتمام، فلسفه احکام، ج 2). قرآن با سه مقوله اخلاقی، احکام و عقاید برای بشر نازل شد و هر سه با بهداشت روان و جسم بشر رابطه دارد و نمی‌توان سلامتی جسم و روان را از احکام و اخلاق جدا کرد. همان طور امام سجاد در دعای صحیفه سجادیه فرمودند: «وَارْزُقْنِی صِحَّةً فِی عِبَادَةٍ (دعای 200)؛ خدایا سلامتی را روزی من قرار ده تا بتوانم عبادتت نمایم». 


6. بهره‌گیری از جهان هستی به عنوان اسباب الهی در سلامت


با بررسی آیات الهی درمی‌یابیم خداوند مخلوقی را که با کمک اسباب و وسایل مادی خلق کرده باشد با صیغه جمع مطرح می‌کند، برای مثال، درباره خلقت انسان‌ها می‌فرماید: نَحْنُ خَلَقْناكُمْ (واقعه/57)؛ «ما شما را خلق کردیم»، در حالی که نقش پدر، مادر، تغذیه و... به عنوان وسایل و اسباب در خلقت انسان قابل انکار نیست. همچنین درباره نزول باران می‌فرماید: وَأَنْزَلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً (مؤمنون/18)؛ «ما از آسمان آبی را نازل کردیم» قطعاً نزول باران از آسمان علاوه بر قدرت خداوند، نیازمند اسباب دیگری از قبیل خورشید، ابر، دریا، باد، و... می‌باشد؛ به همین سبب خداوند از خودش با صیغه جمع یاد می‌کند تا اشاره نماید اسباب دیگر به عنوان مأمور ویژه خدا در جهان طبیعت ایفای نقش می‌کنند.
امام صادق علیه السلام در حدیثی به فعل خدا همراه با اسباب اشاره لطیفی دارد و می‌فرماید: «أَبَی اللَّهُ أَنْ یجْرِی الْأَشْیاءَ إِلَّا بِالْأَسْبَابِ فَجَعَلَ لِكُلِّ شَیءٍ سَبَباً؛ خدا اباء داشته و نمیپسندد كه چیزها را جاری و برقرار گرداند؛ مگر به وسیله اسباب و دست‌آویزها، پس برای هر چیزی سببی قرار داد» (مجلسی، بحار الأنوار، 2 / 90).


در حدیثی آمده است، زمانی که حضرت موسی علیه السلام بیمار شد، به پزشک مراجعه نکرد و از دارو استفاده ننمودند، بلکه شفای خود را از خدا طلب کرد. خداوند خطاب به ایشان فرمود: شفای من در پزشک و داروست. اینها اسباب شفای من هستند تا از آنها استفاده نکنی، شفایی از طرف ما نیست (همان، 81/211). کره ماه، خورشید و مخلوقات دیگر جزء اسباب الهی در سلامتی انسان هستند که هیچ کس قادر به انکار تأثیر آنها در سلامتی نیست. حتی رنگ‌های سبز و زرد در نشاط و روان انسان دارای تأثیر هستند؛ در نتیجه، طبیعت و جهان خلقت تأثیر مستقیم در سلامت انسان دارد و ضرورت دارد از آنها به صورت شایسته و بهینه استفاده شود.


7. لزوم حفظ بدن به عنوان امانت الهی


اعضاء و جوارح انسان امانت الهی هستند. در قرآن آمده است: أَمَّنْ يَمْلِكُ السَّمْعَ وَالْأَبْصارَ... (یونس/31) «يا چه كسی صاحب اختيار گوش [ها] و چشم‌هاست؟» «ام» در آیه منقطعه است، یعنی مالکیت اعضای انسان در دست خداست و انسان امانت دار است. نیز آمده است: بَلْ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَالْأَرْضِ كُلٌّ لَهُ قانِتُونَ (بقره/116) و أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ وَلِساناً وَشَفَتَيْنِ... (بلد/8 و 9). امام خمینی جراحت متنابه شخص بر بدن را حرام می‌داند (استفتائات امام خمینی، ج3، ص580) حتی خوردنی‌هایی که به بدن ضرر داشته باشد را حرام می‌شمرد (تحریر‌الوسیله، ج3، ص273) و بدن و اعضا و جوارح را امانت الهی تلقی می‌کنند و معتقدند انسان در سلامتی و حفظ آن کوشا باشد. (امام خمینی، جهاد با نفس یا جهاد الاکبر، ص61)


8. تلاش برای رسیدن به قله‌های علوم پزشکی، بهداشت و سلامت


حرکت به سوی بی نهایت، یکی از دغدغه فکری بشر است. 


امام صادق علیه السلام کسی را که دو روزش مساوی باشد مغبون و فریب خورده می‌نامد. (صدوق، أمالی، 668) قرآن در مسئله نظامی خواهان برتری مسلمانان در تمام زمینه‌ها (نیروی انسانی، نظامی، اسلحه و...) می‌باشد: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِباطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ (انفال/60)؛ «و هر چه در توان داريد، از نيرو و از اسبهای آماده برای (مقابله با) آن (دشمن) ان، آماده سازيد». كلمه «قوة» نه تنها وسائل جنگی و سلاح‌های مدرن هر عصری را در بر میگیرد، بلكه تمام نیروها و قدرتهایی را كه به نوعی در پیروزی بر دشمن اثر دارد، شامل می‌شود و اعم از نیروهای مادی و معنوی است. از قدرتهای اقتصادی، فرهنگی، سیاسی نیز که در مفهوم «قوة» مندرج هستند و نقش بسیار مؤثری در پیروزی بر دشمن دارد، نیز نباید غفلت كرد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه 7/223).


در روایات اسلامی برای كلمه «قوة» تفسیرهای گوناگونی شده كه از وسعت مفهوم این كلمه حكایت میكند؛ مثلاً در بعضی از روایات میخوانیم كه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلم فرمود: منظور از قوة «تیر» است و در روایت دیگری آن را هر گونه از اسلحه می‌داند. و تفسیر عیاشی منظور از آن را شمشیر و سپر بیان شده است (حویزی، تفسیر نورالثقلین، 2/164 و 165). یكی از مصداقهای قوة در آیه آن است که مسلمانان موهای سفید را به وسیله رنگ سیاه کنند! (همان)؛ یعنی اسلام حتی رنگ موها را كه به سرباز بزرگسال چهره جوانتری میدهد تا دشمن مرعوب گردد، از نظر دور نداشته است، لذا واژه «قوه» عام است و شامل تمامی موارد از جمله علوم پزشکی و بهداشت، اقتصاد، فرهنگ، سیاست و... می‌شود.


9. توجه به آزمایش بودن بیماری


خداوند یکی از اهداف خلقت را در عرصه گیتی، آزمایش بندگان می‌داند و بر همین مبناء بر آن مردم را به بلیات و مصائب دنیا می‌آزماید. قرآن در این‌باره می‌فرماید: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَراتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرينَ (بقره/155؛ ر.ک: ص41)؛ «و قطعاً [همه] شما را به چيزی از ترس و گرسنگی و كاهشی در ثروت‌ها و جان‌ها و محصولات آزمايش می‌كنيم و به شكيبايان مژده ده». استفاده صحیح از بدن و حفظ آن از بیماری و تلاش برای سلامتی و... یکی از امتحان‌های الهی می‌باشد که اکثر مردم از آن غافل‌اند (ر. ک: طبرسی، مجمع البیان، 1 / 436).


برخی از مفسران از آیه وَبَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَالسَّيِّئاتِ (اعراف/168)؛ استفاده کردند که مراد از حسنات... صحت بدن است که مورد امتحان قرار گرفته می‌شود. (اطیب البیان، 6/19و 106) بیماری حضرت سلیمان و شفا گرفتن وی از باب امتحان بوده است (ص/ 34). 


10. تغذیه، اصلی‌ترین نیاز بدن


یکی از نیازهای اصلی بدن، تغذیه است و در قرآن به تغذیه توجه خاصی شده است؛ برای نمونه، چهار بار «فلینظر» آمده است که دو بار آن به کیفیت غذا (عبس/24؛ کهف/19) و یک بار آن به خلقت (طارق/5) و چهارمی به اعمال (حج/15) اشاره دارد؛ یعنی بین خلقت بشر و خوردن غذا و اعمال او رابطه مستقیمی است.


در قرآن به برخی از موارد تغذیه قسم یاد می‌کند (تین/1) که نشان از اهمیت آنهاست. همچنین از آیات قرآن استفاده می‌شود که نوع غذا در رفتار و اعمال انسان اثر دارد: يا أَيُّهَا الرُّسُلُ كُلُوا مِنَ الطَّيِّباتِ وَاعْمَلُوا صالِحاً إِنِّي بِما تَعْمَلُونَ عَليمٌ (مؤمنون/51) و در سوره‌ای دیگر برخی از غذاها را رجس نامیده است: ... إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ... (انعام/ 146)؛ «جز اينكه مرداری باشد يا خونِ ريخته شده يا گوشت خوك چرا كه اين‌(ها) پليد است، يا (حيوانی كه) از روی نافرمانی، [به هنگام سر بريدن، نامِ] غير خدا بر آن بانگ زده شده است».
رجس به معنای پلید آمده و در مجمع‌البیان از زجاج نقل شده كه رجس نام هر كار تنفرآور است (طبرسی، مجمع البیان، 4/585) در قرآن مجید چیزها و كارهایی كه با رجس توصیف شده، به قرار زیر است: خمر، قمار و بتها (مائده/90)، میته، خون و گوشت خوك (انعام/145)؛ از این‌رو، تغذیه یکی از اساسی‌ترین رکن تشکیل جسم و رابطه نزدیک با اعمال انسان دارد.


11- عدم تحمیل مطالب حدسی بر قرآن در زمینه پزشکی و بهداشتی


علوم پزشکی حاصل كاوش‏ها و تجربه‏هاى بشرى است كه در طى قرن‏ها بر هم انباشته شده است. برخى از قضاياى علوم پزشکی به معناى قطع روانشناختى قطعىاست؛ يعنى گاهى گزاره علمى از راه مشاهده يا به وسيله قراين ديگر بديهى تلقی مى‏گردد؛ همچون خوردن خون كه در عصر ما بديهى شده است. همان‌طور كه گاهى انسان به وسيله قراين خارجى يا دلايل عقلى كه مطلب را پشتيبانى مى‏كند، در مورد يك گزاره علمى به قطع مى ‏رسد.


در تفسير علمى بين علوم پزشکی قطعى و نظريه‏هاى حدسی تفاوت گذاشته مى‏شود و استفاده از نوع دوم در تفسير علمى قرآن صحيح نيست؛ چرا كه نظريه‏هاى حدسی گاهى صدها سال در حوزه علم مى‌ماند، سپس تغيير مى‌كند، (همچون نظريه‏ بطلميوسى (ptoemaos ـ قرن دوم م) در مورد اينكه زمين مركز جهان است و خورشيد و ستارگان در هفت فلك به دور آن مى‏چرخند. اين نظريه حدود چهارده قرن بر فكر بشر سايه افكنده بود. سپس توسط كپلر، كپرنيك و گاليله دگر‌گون شد و ديدگاه كنونى يعنى حركت زمين به دور خورشيد جاى آن را گرفت) پس نمى‏توان تفسير قرآن را بر آنها بنا نهاد.


12- عدم استخراج تمامی علوم بهداشت و پزشکی از ظواهر آيات قرآن 


از ظاهر برخی از آیات استفاده می شود که علوم بسیاری از جمله  پزشکی در قرآن موجود است، وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَاناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ (نحل/ 89)، اما همه علوم بشري در ظواهر آن وجود ندارد؛ چرا كه اولاً چنين ادعایي خلاف بداهت است. و ثانیاً اگر چنین ادعایی درست باشد، می‌بایست یک قرآن چند صد جلدی نازل می‌شد. ثالثاً بررسی آیات پزشکی قرآن نشان از آن دارد که به عمده مطالب آناتومی و فیزیولوژی بدن اشاره شده است. رابعاً مفسران ذیل آیه فوق اشاره کرده‌اند که این آيه نيز قيد لُبي دارد؛ يعني هر چيزي كه در رابطه با هدايت بشر است، در قرآن موجود است (ر.ک: طباطبایی، المیزان، 325؛ طبرسی، مجمع البیان، 4/298؛ زمخشری، الکشاف، 2/21 و 31).

 

بنابراين، همان‌طور كه گذشت، استخراج تمامی علوم بهداشت و پزشکی  از قرآن صحيح نيست که برخی‌ها چنین ادعای کردند. دیدگاه افراطی دربارة مسائل علمی قرآن ریشه در قرن پنجم دارد. ابوحامد غزالی در کتاب احیاء العلوم (1/260)، زرکشی در کتاب البرهان فی علوم القرآن (2/181)، ابوالفضل مرسی (ذهبی، التفسیر والمفسرون، 2/336ـ340) جلال الدین سیوطی در کتاب الاتقان فی علوم القرآن (2/396) طرفداران تحمیل علوم بر قرآن هستند (رضایی اصفهانی، درآمدی بر تفسیر قرآن، 292ـ302). برخی از مفسران معاصر مانند سر سید احمد خان هندی (1898 م) مؤلف تفسیر القرآن هو الهدی والفرقان و عبدالمنعم جمالی در التفسیر الفرید، عبده در المنار، رافعی،  اسکندرانی، طنطاوی، احمد حنفی، عبدالرزاق نوفل طرفداران وجود همه علوم یا تحمیل برخی از علوم بر قرآن هستند (ذهبی، التفسیر والمفسرون، 2/333ـ424؛ بابایی و دیگران، روش‌شناسی تفسیر، 367ـ373).


13. لزوم پذیرش سازگاری بین قرآن و علوم پزشکی و بهداشت


در آیات بسیاری به مسئله بهداشت و سلامت اشاره شده است. احکام تکلیفی اسلام نیز با سلامت انسان مرتبط است. قطعاً همان خدایی که انسان را خلق و قرآن را نازل نموده، بین این دو رابطه سازگارانه نیز برقرار کرده است.


البته برخی تعارضات ظاهری و ابتدایی بین قرآن و پزشکی ادعا یا توهم شده كه با تأمل و دقت در آیات و علوم پزشکی و بهداشت مرتبط برطرف می‌شود؛ لذا تعارض مستقر و حقیقی بین قرآن و علم وجود ندارد؛ به عبارت دیگر، باید یا در تفسیر خود شک نماییم یا در نظریه علمی تردید نماییم (ر.ک: رضایی اصفهانی، تعامل علوم و قرآن).


14. سلامتی، موافق کرامت انسانی


کرامت انسانی ریشه در ادیان الهی و مکاتب فلسفی دارد. «کریم» از کرم به معنای بخشش و نعمت دادن است. هر گاه خدای تعالی با این واژه وصف شود، اسمی است برای احسان و نعمت بخشیدن: فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ (نمل/40) و هر گاه انسان با واژه «کرم» وصف شود، اسمی است برای اخلاق و افعال پسندیدهای كه از او ظاهر می‌شود تا وقتی كه اخلاق و رفتار پسندیده ظاهر نشود و به کار نمی‌رود (راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، 4/12).


واژه کریم در قرآن به معانی متعدد آمده است:


1. کریم به معنای بزرگوار و ارجمند که برای جبرئیل به کار رفته است (تکویر/19؛ حاقه/40)؛
2. کریم به معنای کسی که خود را بزرگوار می‌پندارد (دخان/ 49)؛
3. صفت پروردگار تبارک و تعالی که آمرزنده گناهان است (مؤمنون/116؛ نمل/40)؛
4. به معنای گرامی داشته شده و برتری یافته (اسراء/62 و70، فجر / 15).


کرامت انسانی عبارت است از اینکه انسان‌ها، عزیز، شریف و ارجمندند و معیارهایی چون رنگ، نژاد، زبان، جغرافیا، طبقه اجتماعی و... در آن دخالتی ندارد. آفرینش هیچ موجودی عبث و بی‌هدف نیست و انسان دارای شرافت و کرامت ذاتی و شایسته خلافت الهی است.


داشتن حق حیات و سلامتی یکی از حقوق طبیعی انسان است که خداوند به بشر ارزانی داشته است. و موافق کرامت انسانی است. و هر موجودی حتی حیوانات و گیاهان نیز از حق حیات و سلامت برخوردارند. 


خداوند می‌فرماید: وَلَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَحَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَرَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَفَضَّلْناهُمْ عَلی كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً (اسراء/70)؛ «و بيقين فرزندان آدم را گرامی داشتيم؛ و آنان را در خشكی و دريا، (بر مركب‌ها) سوار كرديم؛ و آنان را از پاكيزه‌ها روزی داديم؛ و ايشان را بر بسياری از كسانی كه آفريديم، كاملاً برتری داديم».


پیام آیه را می‌توان در چند نکته بیان کرد:


1. انسان برتر از فرشته است، زیرا مسجود فرشتگان است.
2. توجّه انسان به مقام و كرامت خود، سبب شكر و دوری از كفران است.
3. نه تنها حضرت آدم علیه السلام، بلكه نسل انسان مورد كرامت و برتری و گرامیداشت است.


4. تفاوت انسان با جانداران دیگر و برتری او، بسیار زیاد است (حکیمی، الحیاة، 1/689). آیت الله مکارم شیرازی در ذیل آیه لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ (تین/4) می‌نویسد: خداوند انسان را از هر نظر موزون و شایسته آفرید؛ هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی و عقلی؛ چراكه هرگونه استعدادی را در وجود او قرار داده و او را برای پیمودن قوس صعودی بسیار عظیمی آماده ساخته است تا اینکه شایستگی کرامت را یافته است (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 12 / 196).


بیماری و نقص اعضاء با کرامت و عزت انسان سازگاری ندارد. انسان سالم و تندرست می‌تواند با عزت و کرامت زندگی کند و عهده دار امانت الهی باشد.


15. انسان سالم و تندرست، مطلوب خداوند


از آیات قرآن استفاده می‌شود که انسان به زیباترین شکل و سالم‌ترین جسم پا به عرصه طبیعت گذاشته است: الَّذي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ (سجده/7)؛ وَصَوَّرَكُمْ فَأَحْسَنَ صُوَرَكُمْ (تغابن/3)؛ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ في أَحْسَنِ تَقْويمٍ (تین/4)؛ فَتَبارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ (مؤمنین/14). نقص و بیماری در خلقت خداوند وجود ندارد. خلقت ابتدایی ما که توسط دستگاه خودکار الهی صورت گرفت، از نطفه که منشأ آن صلب و ترائب است تا لایه‌های سه گانه رحم مادر و رشد آن در رحم و تغذیه از خون مادر و تولد و استفاده از شیر مادر و... بی‌عیب و بی‌نقص می‌باشد. هر مشکلی که برای جنین پیش می‌آید یا نتیجه نقص در تغذیه است یا بیماری در پدر و مادر یا اختلال در ژنتیک.


16. رابطه گناه و سلامتی


یکی دیگر از مبانی سلامت در قرآن رابطه گناه با بیماری و سلامتی است. طبیعت نیز از رفتار انسان عکس العمل نشان می‌دهد. خداوند می‌فرماید: برکات آسمان متأثر از اعمال شماست: وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُری آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَالْأَرْضِ وَلكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ (اعراف/96)؛ «و اگر (بر فرض) اهل آبادی‌ها ايمان می‌آوردند و خودنگهداری (و پارسايی) می‌كردند، حتماً بركاتی از آسمان و زمين بر آنان می‌گشوديم؛ وليكن (آنان حق را) تكذيب كردند؛ پس به خاطر آنچه همواره كسب می‌كردند، گرفتارشان كرديم».


«بركات» جمع «بركت» است. این كلمه در اصل به معنی «ثبات» و استقرار چیزی است و به هر نعمت و موهبتی كه پایدار بماند، اطلاق میگردد. (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 6/266)؛ در نتیجه، سلامتی برکت الهی است که می‌تواند دوام داشته باشد به شرط اینکه تقوا را در زندگی نهادینه شود.


و آیه وَما أَصابَكُمْ مِنْ مُصيبَةٍ فَبِما كَسَبَتْ أَيْديكُمْ (شوری/30)؛ «و هر مصيبتی به شما رسد پس به خاطر دستاورد شماست» اکثر مفسران بیماری و ضررهای جسمی را نتیجه گناه می‌دانند (طبرسی، مجمع البیان، ج9، ص47).


17. تأثیر آرامش در سلامتی جسم و روان


آرامش بالاترین سرمایه بشری است که انسان هنوز به اهمیت آن پی نبرده است. قرآن در 5 آیه به عوامل آرامش بشر اشاره دارد: 1. همسر: لِتَسْكُنُوا إِلَيْها (روم/ 21)؛ 2. نماز: إِنَّ صَلاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ (توبه/103)؛ 3. خدا: أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد/28)؛ 4 و 5. خوابیدن در شب: وَجَعَلْنا نَوْمَكُمْ سُباتاً (نباء/9) در فرهنگ اسلامی خوابیدن در روز مذموم شمرده شده مگر خواب قیلوله قبل از اذان ظهر (مجلسی، بحارالانوار، 16/ 118). به علاوه، یکی از ثمرات کره ماه، آرامش بخشی و آسایش‌دهی به انسان‌ها و حیوانات است، لذا نور ماه آرام بخش‌ترین نورهاست که تمامی جانداران در سایه آن با آرامی به خواب می‌روند. دانشمندان اشاره دارند خواب در روز همچون خواب در شب تأثیری ندارد و حتی برای بهداشت بدن مضر است. این آرامش جسمی، آرامش روح و روان را به همراه دارد و مقدمه برای عبادت و معنویت است.


18. بیان شفای جسمی در قالب احکام پیشگیرانه


شفا بودن قرآن در آیات متعددی مطرح شده است: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ (اسراء/82)؛ «و از قرآن، آنچه را كه آن درمان و رحمتی برای مؤمنان است، فرو می‌فرستيم». در آیه‌ای دیگر، قرآن شفای دردهای سینه معرفی شده است: وَشِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ (یونس/ 57) «و درمانی برای آنچه در سینههاست».


واژه «شفاء» به معنای صحت و سلامت است (سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ذیل ماده شفاء) و در مقابل آن بیماری، عیب و نقص میآید. هر فردی دارای دو بعد جسمی و روحی است. هر كدام ممكن است در معرض بیماری قرار بگیرد و بیماری در هر بُعد موجب اختلال در كارایی ابعاد دیگر انسان شود؛ لذا میتوان بیماریها را به سه نوع 1. اعتقادی، 2. روحی ـ روانی، 3ـ جسمی تقسیم كرد.

 

قرآن هم برای درمان بیماری‌های اعتقادی از قبیل شرك و كفر (ابراهیم/5 و1؛ مائده/15 و 14) و هم برای درمان بیماری‌های روحی مانند: كبر، غرور، حسد، نفاق، ضعف و ترس، وابستگی كامل به مادیات، شهوت... (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 12/239) و هم بیماری‌های روانی مانند کاهش اضطراب با قرائت قرآن، (ر.ك: مجموعه مقالات همایش نقش دین در بهداشت روان، 88) و کاهش افسردگی (همان، 79)، دمیدن روح امید، و دوری از یأس (یوسف/87)، قرآن (احزاب/ 3 و آل‌عمران /159) و نقش آن در آرامش انسان (اسراء/24 و بقره/83)، حجاب و سلامتی روانی... (نور/31؛ احزاب /59) راهکار بهداشتی بیان داشته است.


همچنین برای درمان بیماری جسمی احکامی را بیان کرده است:


الف) بهداشت‌ غذایی


خوردن غذاهای‌ پاك (بقره/172)، ممنوعیت غذاهای غیربهداشتی (اعراف/175)، اسراف نكردن در مصرف غذا (اعراف/31)، دوری از خوردن گوشت مردار (انعام/ 145)، گوشت خوك و خون (بقره/173)، شراب (بقره/219) و ... .


ب) بهداشت شخصی (جسمی)


وضو، (مائده/ 6) غسل، (همان) طهارت لباس، (مدثر/ 4) پاكیزگی محیط زیست (حج / 26) و... .


ج) بهداشت مسائل جنسی


ممنوعیت آمیزش با زنان در عادت ماهیانه، (بقره/ 222)، دوری از زنا (اسراء/32)، از لواط (اعراف / 81 ـ 80) و از استمناء و... (مومنون / 7 ـ 5).


د) عسل و درمان بیماری‌های جسمی (نحل / 69 ـ 68).


هـ) روزه و درمان بیماریهای جسمی (احزاب / 35).


19. باور به قرائت قرآن و تأثیرات آن در شفای بیماری


قرائت قرآن مورد تأکید قرآن (مزمل/20) و احادیث (مجلسی، بحارالانوار، 74/ 292) است. تأثیر آوای قرآن بر كاهش دردهای جسمی بعد از عمل جراحی (ر. ك. نیکبخت نصرآبادی، استعانت از قرآن كریم در شفای جسمانی) که امروزه به عنوان یک تئوری در مجامع علمی و پزشکی مطرح است، به اثبات رسیده است.


امام علی علیه السلام در نهج البلاغه به شفای روح و قلب و جسم انسان به واسطه قرآن اشاره می‌کنند: «وَاسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُور؛ از نور (قرآن) شفاء و بهبودی خواهید که شفای سینههای بیمار است» (نهج‌البلاغه، خطبه110). امام علی علیه السلام قرآن را وسیله شفاء بخش می‌نامد: «قرآن شفای سینههاست» (همان، خطبه 189).


در یک تحقیق پزشکی، تجهیزات پزشکی را بر روی جمجمه تعدادی بیمار روانی مسلمان و غیر مسلمان متصل کردند آن گاه مدتی تلاوت قرآن را برای آنها پخش کردند. بعد از مدتی دستگاهای روان سنجی که به مغز آنها متصل بود، نشان داد که فشار روانی بر روی این افراد کم شده است.


در یک تحقیق علمی که در آمریکا منتشر شد، ثابت شد که تلاوت قرآن اثر شگرفی بر حالت مزاجی فرد دارد و نقش عمدهای در کاهش مشکلات و بیماریهای روانی بازی میکند. همچنین اثبات شده است که قرآن بر کاهش اضطراب تأثیر دارد. در این تحقیقات آمده است که این تأثیر ناگهانی و کاهش یک بارة مشکلات در این افراد، نتیجه جالبی بود که نظیر آن را در هیچیک از درمانهای روانی نمیتوان یافت (ر.ک: سایت ابنا).


پروفسور وان درهوون می‌گوید: «بررسیها نشان میدهد که قرائت منظم قرآن، از انسان در مقابل تمامی مشکلات روانی دفاع میکند و نیز نقش مهمی در معالجه بیماریهای روانی دارد. بسیاری از بیمارانی که با روش من تحت درمان قرار گرفتند، غیر مسلمان هستند و بیشتر آنها نمیتوانند به زبان عربی تکلم کنند؛ لذا ما به آنها کیفیت تلفظ صحیح لفظ جلاله «الله» را آموزش میدهیم. پس از تمرین و فراگیری این کلمه به نتایج شگفت‌آوری در زمینه مشکلات روانی یا فشارهای اجتماعی دست یافتیم» (نشریه خبررسانی اخبار ملل، ش 17، ص83).


در تحقیقاتی که در دانشگاه مشهد روی چند زن باردار صورت گرفته نشان داد که آوای قرآن سبب کاهش درد زایمان و کوتاهی مدت زایمان، کاهش اضطراب قبل از زایمان و تحریک تخمگذاری در زنان نابارور و... میشود (مجله اصول بهداشت روان، ش 3، 1387، مقاله تاثیر آوای قرآن).


20. ریشه داشتن علوم پزشکی در وحی الهی


به نظر میرسد نیازهای ضروری انسان نخستین در زمینه طب از طریق وحی الهی برطرف میشد. در روایتی آمده است:


«ان الله اهبط آدم من الجنة وعرفه علم کل شیء فکان مما عرفه النجوم والطب؛ خداوند، آدم را از بهشت فرود آورد و او را از آگاهی به همه چیز، برخوردار ساخت. نجوم و پزشکی از چیزهایی بودند که خداوند وی را از آنها آگاه کرد» (مجلسی، بحارالانوار، 1/ 35).


در برخی از روایات تصریح شده است که انبیاء نسخه بعضی از داروها را از طریق وحی به دست می‌آوردند. رسول الله فرمود: «نوح از ضعف بدن به درگاه خدا شکایت برد. خداوند به او وحی فرستاد که گوشت را با شیر بپز و بخور؛ چون قدرت و برکت را در آن نهاده‌ام» (همان، 66 / 66).


به علاوه، کلام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم وحی است: وَما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوی إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحی (نجم/ 3ـ4) «و از روی هوی سخن نمی‌گويد. آن (سخن) نيست جز وحی‌ای كه (به او) وحی می‌شود»؛ یعنی اگر حضرت مطلبی در زمینه طب بیان کند، به یقین کلام خداست.


معجزه حضرت عیسی علیه السلام از سنخ طبابت بود؛ مانند: زنده‌کردن مردگان، بهبود بخشیدن به کر و لال، و شفا بخشیدن به بیماری‌های صعب الاعلاج همچون جذام و... (عقیقی بخشایشی، طبقات مفسران شیعه، 39).


قرآن نیز با صدها آیه که در زمینه بهداشت و پزشکی زمینه رشد محققان و دانشمندان را در حوزه طب فراهم نموده است. و توصیههای مؤكد بهداشتی و درمانی معصومان به صورت مجموعههای پزشكی و بهداشتی مدون شده است كه از آن جمله «طب النبی»، «طب‌الصادق» و «طلب‌الرضا» مشهور است. دانشمندان مسلمان نیز كتاب‌های زیادی پیرامون احادیث طبی نگاشته و موجب رشد و شكوفایی پزشكی در بین مسلمانان شدهاند؛ (ر.ك: دکتر غلامرضا نورمحمدی، نگارش احادیث طبی، ص110؛ مجله پژوهش حوزه، سال پنجم، 18ـ17) از این‌رو، پزشکی ریشه مقدس دارد؛ زیرا متصل به وحی الهی است؛ هرچند بعدها به مرور زمان بر اثر تجارب رشد نموده است.


نتیجه


نباید با این بیان صریح قرآن مبنی بر اینکه قرآن همه چیز را بیان کرده است (نحل/89) مرتکب این اشتباه شد که این کتاب الهی تمامی جزئیات علوم از جمله پزشکی را ذکر کرده است، بلکه باید توجه داشت که این کتاب آسمانی کلیات و مبانی علوم را ذکر کرده است. آنچه از مبانی و اصول قرآنی در زمینه بهداشت و سلامت که در این نوشتار آمد، نشان از آن دارد که قرآن کریم توجه جدی به سلامت مردم دارد و از فحوای آیات استفاده می‌شود که مردم و جامعه ناسالم، از مقدمات هدایت و کمال محروم خواهند بود؛ لذا ضروری است به این اصول و مبانی در علم پزشکی و بهداشت توجه جدی شود تا آثار مثبت آن در فرد و جامعه مشهود گردد.



منابع


1.    ابن‌منظور، لسان العرب، قم، نشر ادب الحوزه، 1405ق.
2.    اهتمام، احمد، فلسفه احکام، اصفهان، اسلام، 1344ش.
3.    بابایی و همکاران، روش‌شناسی تفسیر قرآن، قم، تهران، سمت، 1379ش.
4.    بخشایشی، عبدالرحیم عقیقی، طبقات مفسران شیعه، قم، نوید اسلام، 1372ش.
5.    دهخدا، علی اکبر، لغت‌نامه دهخدا، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1377ش.
6.    ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، تحقیق شیخ احمد الزعبی، بیروت، دارالارقم، بی‌تا.
7.    راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تهران، المکتبة المرتضویه، چاپ دوم، 1362ش.
8.    رضایی اصفهانی، محمد علی، تعامل قرآن و علوم، قم، نشر معارف، 1390ش.
9.    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ، درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، قم، انتشارات اسوه، 1375ش.
10.    زرکشی، بدرالدین محمد بن عبدالله، البرهان فی علوم القرآن، بیروت، دار المعرفة، 1410ق.
11.    زمخشری، محمود ابن عمر، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، بی‌جا، نشر دارالکتب العربی، 1407ق.
12.    شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی، الامالی، بیروت، منشورات اعلمی، چاپ چهارم، 1362ش.
13.    صانعی، سید مهدی، بهداشت روان در اسلام، قم، بوستان کتاب، 1382ش.
14.    طالقانی، سید محمود، آیت الله، پرتوی از قرآن، تهران، شركت سهامی انتشار، 1348ش.
15.    طباطبایی، علامه سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات جامعة مدرسین، بی‌تا.
16.    طبرسی، فضل بن الحسن، مجمع البیان، تهران، مكتبة الاسلامیه، 1395ق.
17.    غزالی، ابو حامد، احیاء العلوم (الاحیاء)، بیروت، دارالمعرفة، 1402ق.
18.    فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، انتشارات اسوه، بی‌تا.
19.    قریشی، علی‌اکبر، قاموس اللغه، تهران، دارالكتب اسلامیه، 1375ش.
20.    قطب‌الدین راوندی، الدعوات (سلوة الحزین)، قم، مدرسه امام مهدی، 1407ق.
21.    مجلسی، علامه محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث، 1403ق.
22.    معرفت، محمدهادی، تفسیر و مفسران، ترجمه علی خیاط، بی‌جا، ذوی‌القربی، 1385ش.
23.    معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیرکبیر، چاپ یازدهم، 1376ش.
24.    مكارم شیرازی، ناصر و جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، تهران، دارالكتب الاسلامیه، 1364ش.
25.    نیکبخت نصرآبادی، علی‌رضا، استعانت از قرآن کریم در شفای جسمانی، تهران، نشر قبله، 1378ش.

 

 



:: موضوعات مرتبط: طب اسلامی و قرآنی , ,
:: بازدید از این مطلب : 161
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

چکیده

 

در نوشتار حاضر آیه 99 سوره انعام و آیات دیگر مرتبط با سه میوه انگور، انار و زیتون مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته است. با اینکه از نظر گیاه‌شناسی و نوع اقلیم، شباهت‌هایی بین سه میوه یاد شده وجود دارد، ولی نحوه تکوین و رسیدگی آنان غیر مشابه است و وقتی با هم مصرف شوند، خواص دارویی آنها گاه ضد و نقیض و در مجموع، تکمیل‌کننده یا جبران‌کننده یکدیگر است.

 

واژه «الوان» در آیات به معنای رنگ ظاهری دانسته شده است؛ چون رنگیزه‌های گیاهی (مانند کاروتنوئیدها) خود خواص دارویی بی‌نظیری دارند و مصرف آنان از طریق میوه‌ها ضامن سلامتی انسان است. واژه «ثمره» علاوه بر میوه، گل‌ها و گیاهان را نیز در بر می‌گیرد. اهمیت گیاهان در تغذیه و تنوع و اعتدال در مصرف آنها از دیگر نتایج و آموزه‌های آیاتی است که بررسی شده است.

 

واژگان کلیدی: قرآن، اعجاز علمی، میوه، خواص دارویی.

 

مقدمه

 

کره زمین، 5/4 میلیارد سال پیش به وجود آمده است (daneshnameh.rosh.ir). حیات بر روی کره زمین، 5/1 میلیارد سال پیش به وجود آمده و اولین گیاهان، بیش از400 میلیون سال پیش و بسیار زودتر از جانوران به وجود آمده است (عزیزیان، مورفولوژی مقایسه‌ای گیاهان آوندی، 2-3). زندگی جانوران بسیار وابسته به گیاهان است و در رأس این عوامل وابستگی، فرآیند فتوسنتز (فروغ آمایی) قرار دارد که فقط توسط گیاهان صورت می‌گیرد. فتوسنتز پدیده‌ای است که طی آن ماده‌سازی صورت می‌گیرد و مهمتر اینکه اکسیژن کره زمین تأمین می‌گردد. آنگونه که محققان برآورد کرده‌اند، هر 2000 سال یک بار تمام اکسیژن کره زمین توسط گیاهان تجدید می‌شود (دروبرتیس و دروبرتیس، مبانی زیست‌شناسی سلولی و ملکولی، 259).

 

در قرآن کریم 19 مورد لفظ «فاکهه»، «ثمره» و اشتقاقات آن آمده است (فتاحی معصوم، تغذیه از دیدگاه اسلام و دانش پزشکی، 28-31). تا قبل از دهه 1990م مردم در کشورهای غربی در مصرف مواد غذایی زیاده‌روی می‌کردند و بیشتر به مزه غذا اهمیت می‌دادند تا محتویات آن، اما از این دهه به بعد که آن را دهه تغذیه صحیح و حفظ سلامت می‌نامند، روش‌های تغذیه صحیح تغییر کرده و ارتباط بین تغذیه و سلامت روشن‌تر شده است (اندرسون، دایره المعارف تغذیه، 1).

 

چنان‌که دیده می‌شود، پروردگار حکیم از زیباترین مثال‌ها برای جلب انسان به یگانگی آفرنیش استفاده کرده است. به این دلیل، در پژوهش حاضر سعی شده است تا در وسع بینش و درک خود، نور الهی را در یافته‌های علمی ببینیم و پیوندی محکم‌تر با ماوراءالطبیعه و خالق هستی بیابیم.

 

 

قرآن و گیاهان

 

خداوند در بسیاری از آیات ما را به رویش گیاهان توجه می‌دهد:

 

وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ ماءً مُبارَكاً فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصيدِ (ق/9)؛ «و از آسمان، آبی پربرکت فرو فرستادیم، پس به وسیله آن بوستان‌ها و دانه‌های دروکردنی رویاندیم».

 

در این آیه دو مطلب توصیه شده است: 1. توجه به پدیده‌های طبیعی و چگونگی خلقت آنها؛ 2. اهمیت گیاهان.

 

در آیات 27 و 28 سوره مبارکه فاطر می‌فرماید:

 

... فَأَخْرَجْنا بِهِ ثَمَراتٍ مُخْتَلِفاً أَلْوانُها... وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِّ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ... (فاطر/27-28)؛ «... به وسیله آن محصولاتی که رنگ‌هایش متفاوت است (از زمین) خارج ساختیم... و از مردم و جنبندگان و دام‌ها (انواعی هستند) که رنگ‌هایشان همان‌گونه متفاوت است...».

 

چنان‌که ملاحظه می‌شود، در آیه نخست، تنوع خلقت میوه‌ها و در آیه دوم، حتی تنوع رنگ در انسان‌ها و جانوران یادآوری شده است.

 

در آیه ذیل نیز می‌فرماید:

 

... وَ جَنَّاتٍ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزَّيْتُونَ وَ الرُّمَّانَ مُشْتَبِهاً وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ في ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ (انعام/99)؛ «... و بوستان‌هایی از انگورها و زیتون و اَنار، همگون و ناهمگون (رویانیدم). هنگامی که میوه می‌دهد، به میوه آن و (طرز) رسیدنش بنگرید که حتماً، در آن، نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان می‌آورند».

 

آنچه از آیات شریفه از جنبه‌های گیاه‌شناسی دارای اهمیت است، بدین قرار است:

 

1. تنوع در خلقت میوه‌ها (اشاره به رنگ‌ها با لفظ الوان در سایر آیات)؛

2. خواص مهم این میوه‌ها (احتمالاً دارویی)؛

3. تنوع در مصرف میوه‌ها (تضمین سلامتی)؛

4. داشتن خواص مکمل یا جبران کننده این میوه‌ها (ویژگی‌های دارویی)؛

5. توصیه به رعایت اعتدال در تغذیه و ممانعت از تغذیه‌های یک بعدی؛

6. داشتن ویژگی‌های مشابه و غیر مشابه این میوه‌ها؛

7. توصیه به کشف تکوین یا چگونگی رسیدگی میوه‌ها (که سبب افزایش ایمان است).

 

تنوع در خلقت و مفهوم رنگ در قرآن کریم

 

با برآوردهایی که محققان داشته‌اند تاکنون 1،740،330 گونه موجود در سراسر دنیا شمارش شده است. از این تعداد، 372،775 گونه گیاهی و 1،367،555 گونه جانوری است (currentresults.com/….).

 

خداوند در آیات مکرر به خلق انواع موجودات اشاره می‌کند و از هر مورد نیز رنگ‌های گوناگون یا نژادهای مختلف آن را یادآور می‌شود.

 

برخی از تنوع رنگ‌ها در طبیعت به تنوع قدرت‌های خدا یاد کرده و تذکر داده‌اند، این همه تنوع در طعم، رنگ و شکل میوه‌ها که وجود دارد، همه از یک آب پدید آمده است (بهرام‌پور، تفسیر مبین، 437).

 

غزالی منظور از علماء در آیه 28 سوره مبارکه فاطر را همه دانشمندان در رشته‌های پزشکی، کشاورزی، جانوری، زمین‌شناسی و نجوم می‌داند. وی با اشاره به افرادی که قرآن از آنها به «عالمان خدا ترس» یاد می‌کند، استفاده از علوم تجربی را جهت ارتقاء سطح ایمان و گرایش به سوی خداوند لازم می‌داند (غزالی، گامی به سوی تفسیر موضوعی سوره‌های قرآن کریم، 2/618-619).

 

آیه 99 سوره انعام از سه بُعد به زیبایی تحلیل‌پذیر است: 1. شباهت‌ها و تفاوت‌های این سه میوه آیت یا نشانه است؛ 2. شباهت و تفاوت‌های میوه‌ها عاملی برای کنجکاوی و پی بردن به ماهیت آنها است؛ 3. همه گیاهان با وجود تفاوت‌هایشان برای رویش به یک منبع واحد یعنی آب باران احتیاج دارند و این تنها قدرت عظیم پروردگار را نشان می‌دهد (بهرام‌پور، تفسیر مبین، 140).

 

علامه طباطبایی نیز اختلاف الوان را به رنگ‌های ظاهری تفسیر می‌کند (طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، 17/58). مکارم شیرازی نیز منظور از الوان را علاوه بر اختلاف در نوع رنگ به طعم و خواص گوناگون میوه‌ها نسبت می‌دهد (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 18/234). فتحی عبدالعزیز در الوان فی القرآن آورده است: «اینکه واژه (لون) به صورت مفرد نیامده به دلیل این است که طیف سفید مشتمل بر هفت رنگ است و با (الوان) تناسب دارد» (عبدالعزیز، الوان فی القرآن، 4).

 

توجیه علم زیست‌شناسی و گیاه‌شناسی در مفهوم رنگ

 

در زیست شناسی، برای درک بهتر ویژگی‌های موجودات، آنها را رده‌بندی کرده و برای هر موجود زنده، شناسنامه و اسمی علمی تعیین نموده‌اند. سطوح رده‌بندی تعیین شده و این سطوح از بالا به پایین، یعنی از صفات مهم تا صفات ریز و جزیی مرتب شده است و هر موجود بر اساس میزان تکامل خود در هر سطح رده‌بندی تعریف شده و در جای مناسب قرار گرفته است (شکل1). بنابراین همه جانداران را در چهار سلسله گیاهان، جانوران، باکتری‌ها و ویروس‌ها قرار داده‌اند. سپس هر سلسله را به سطوح پایین‌تری تقسیم کرده‌اند؛ مثلاً انسان در سلسله جانوران، جنس «انسان» (Homo) و گونه «خردمند» (sapiens) قرار می‌گیرد (وزیری، فرهنگ زیست‌شناسی، 1/469) و وقتی منظور، انسان سیاه پوست باشد، سطح دیگری از رده‌بندی نیز برایش تعریف می‌شود و آن نژاد است؛ یعنی در نژاد «سیاه» (nigra) قرار می‌گیرد. همین طور انار در سلسله گیاهان، درتیره اناریان (Punicaceae) و جنس انار (punica) قرار می‌گیرد (مظفریان، فرهنگ نام‌های گیاهان ایران، 443).

 

 

سلسله

شاخه

رده

راسته

تیره

جنس

(سرده)

گونه

نژاد

واریته

(شکل 1) سطوح (تاکسون‌های) رده‌بندی موجودات

 

در گیاه‌شناسی، رنگ یک صفت مربوط به واریته گیاهان است و واریته یک سطح رده‌بندی گیاهی است و بعد از نژاد قرار می‌گیرد. با وجودی که در مقایسه با صفات مهمی مثل آشکار بودن یا نهان بودن دانه، رنگ، صفت بسیار پر اهمیتی در رده‌بندی نیست، اما داشتن یک رنگ خاص در یک میوه در مقایسه با میوه‌ای که فاقد آن است، گاه چنان تأثیری در خواص کیفی میوه می‌گذارد که شاید وصف ناپذیر باشد؛ به عبارتی، این صفت (رنگ) در حد خود و نسبت به بسیاری از صفات دیگر حائز اهمیت است.

 

سبزی‌ها یا میوه‌هایی با رنگ‌های قرمز، بنفش یا آبی دارای رنگ‌دانه‌هایی (آنتوسیانین‌ها) هستند که خاصیت ضد سرطانی دارند و جوان کننده‌اند؛ برای مثال، انگور قرمز یا بنفش ویژگی‌های یاد شده را دارند. همین طور می‌توان کلم قرمز و سفید را با یکدیگر مقایسه کرد و به اهمیت بیشتر کلم قرمز پی برد. هویج نیز با داشتن رنگ نارنجی (کاروتنوئید) دارای ویتامین A بیشتری نسبت به میوه‌هایی است که فاقد این رنگ هستند و خاصیت ضد سرطانی نیز دارد. (Tanaka, Shnimizu, Moriwaki, Cancer Chemoprevention by Carotenoids, p. 3202-3242).

 

بنابراین نباید از خود معنای ظاهری «الوان» و رنگارنگ بودن گیاهان، گل ها، میوه‌ها و جهان آفرینش غافل بود که هر یک از روی حکمت ایجاد شده‌اند و فایده‌ای برای بشر دارند. از نظر روان‌شناسی نیز تأیید شده است که انسان در فضاهای رنگارنگ و شاد، روحیه بهتری می‌یابد. در مورد نژاد سیاه انسان‌ها هم باید اعتراف کرد تحقیقات علمی نشان می‌دهد که نژاد سیاه دارای برخی ژن‌هایی هستند که آنها را نسبت به برخی بیماری‌ها مقاوم می‌سازد. به برخی بیماری‌ها کمتر مبتلا می‌شوند یا برخی از بیماری‌ها در نژاد سیاه وجود ندارد؛ مانند بیماری مالاریا، بیماری‌های انگلی و عفونی که در سیاه پوست‌ها کمتر از سفید پوست‌ها شایع است (http://default.drelhami.com).

 

حتی به طور ژنتیکی سیاه پوست‌ها دارای برخی صفات ممتاز جسمی هستند؛ مثلاً دونده‌های کم‌نظیری هستند. با وجود این بعضی دولت‌ها و جوامع به قوم سیاه پوست صرفاً به دلیل نژاد خدادادی (سیاه)، تبعیض می‌ورزند، اما پروردگار آن را نیز موهبتی الهی تلقی کرده و از نشانه‌های شگفت‌انگیز خلقت می‌داند.

 

گویا اساساً تنوع در نظام خلقت، خالق را محاط‌تر و قدرتمندتر نشان داده، در عین حال سفره نعمت خداوندی را گسترده‌تر گردانیده و بهره‌مندی انسان را از آنها افزون‌تر می‌کند و راه‌یابی به کمال را سهل‌تر. چنان‌که در این آیه می‌فرماید: ... نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِيًّا... (زخرف/32)؛ «ما وسایل زندگی آنان را در زندگی دنیا بین آنان تقسیم کردیم و رتبه‌های برخی از آنان را بر برخی [دیگر] برتری دادیم، تا برخی از آنان برخی [دیگر] را به خدمت گیرند...».

 

به نظر می‌رسد، تنوع و تقسیم نعمات و توانایی‌ها بین انسان‌ها سبب می‌شود بعضی مسخر بعضی دیگر شوند و عاملی است برای سوق دادن انسان‌ها به کمال‌یابی و سبقت‌گیری در نیکی‌ها که این هم بسیار پسندیده و موافق با عدالت است؛ چون هر کس بسته به ذوق و استعداد خویش در اموری به درجه‌ای از فضیلت و توانایی دست می‌یابد و شخصی دیگر در اموری دیگر به چنین مرتبه‌ای می‌رسد. این چنین است که «یادگیری» به عنوان یکی از غرایض انسانی تحقق می‌یابد؛ دلیل برتری بعضی بر بعضی، سامان یافتن نظام اجتماعی است (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 21/50).

 

توصیه به رعایت اعتدال در تغذیه و پرهیز از تغذیه‌های یک بعدی

 

دین مبین اسلام در تمامی شئون زندگی همواره به اعتدال توصیه داشته است. گویا اساساً بدن انسان با نظام اعتدال انس بیشتر دارد و هر زمان که از اعتدال خارج شود، آسیب می‌بیند. درباره اعتدال در تغذیه از امام صادق علیه السّلام نقل شده است: هرگاه مردم در خوراک خود میانه‌رو باشند، بدن‌هایشان پایدار و محکم می‌شود (قمی، سفینه البحار، 2/79).

 

همچنین از حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلّم نقل شده است: «در حالی غذا بخور که اشتها داشته باشی و هنگامی دست از غذا بکش که هنوز اشتهایت باقی است» (مجلسی، بحارالانوار، 62/291).

 

می‌توان نتیجه گرفت شاید آوردن نام این سه میوه در کنار هم توصیه به مصرف یک اندازه آنها نیز باشد تا به طور یک بعدی به مصرف یک غذا یا میوه نپردازیم و از همه مواهب بهره ببریم؛ چون هیچ مخلوقی (حتی میوه‌ها) کامل نیست. این در حالی است که امروزه در بعضی رژیم‌های غذایی به طور یک جانبه از یک میوه خاص تغذیه می‌کنند، مانند رژیم سیب یا رژیم گیلاس.

 

گاه برخی پزشکان خوردن بعضی از میوه‌ها یا غذاها را برای بیماران خود ممنوع می‌کنند؛ مثلاً خوردن انگور را برای بیماران قندی یا خوردن نمک را برای مبتلایان به کلسترول یا فشار خون منع می‌کنند. در حالی که مقادیر کم هر یک برای بدن ضروری است و فقدان آنها کمبودها یا حتی بیماری‌های ثانوی ایجاد می‌کند؛ مثلاً کمبود قند باعث خستگی زود هنگام مغز و عضلات می‌شود؛ چون مغز فقط با گلوکز تغذیه می‌شود (medicineiran.blogfa.com) یا کمبود نمک در غذا، اعصاب را سست و پاسخ به محرک‌های محیطی را ضعیف می‌کند و عنصر سدیم که در نمک وجود دارد، نقش مهمی درهدایت الکتریکی اعصاب دارد (گایتون و هال، فیزیولوژی پزشکی، 2/730-737).

 

همچنین آناتومی (تشریح) بدن انسان نشان از آن دارد که آدمی باید یک رژیم یا برنامه غذایی «همه چیز خواری» داشته باشد. چون شکل و نوع دندان‌ها و همچنین اعضای دستگاه گوارش بدین منظور طراحی شده است؛ به عبارتی، انسان دندان‌هایی با آسیاهای بزرگ و معده چند قسمتی مانند چرندگان و گیاه‌خواران ندارد که بخواهد صرفاً گیاه‌خواری کند و یا نیش‌های بزرگ مانند گوشت‌خواران ندارد که بخواهد صرفاً گوشت‌خواری کند؛ بنابراین، بهترین شیوه تغذیه، اعتدال و رعایت تنوع در خوردن است.

 

به نظر می‌رسد، چون زمان‌های قدیم، افراد مرفه بیشتر به غذاهای گوشتی گرایش داشته و تناول از انواع پرندگان و گوشت‌های شکاری رسمشان بوده، آیات متعددی به غذاهای گیاهی و اهمیت آنها برای سلامتی توصیه دارد (اندرسون، دایره المعارف تغذیه، 1)، ولی در عین حال غذاهای گوشتی منع نشده است. به این ترتیب، قرآن کریم به طور غیر مستقیم ما را به یادگیری خواص و فواید گیاهان نیز سوق می‌دهد و توجه ما را به غذاهای گیاهی و میوه‌ها جلب می‌کند و آنها را در مقابل غذاهای گوشتی بسیار مهم جلوه می‌دهد.

 

گیاه‌شناسی سه میوه قرآنی انگور، زیتون و انار

 

میوه زیتون از نظر صفات ظاهری و در تقسیم‌بندی انواع میوه‌ها جزء میوه‌های شفت (Drupe) قرار می‌گیرد. این میوه‌ها برون‌بر نازک، میان‌بر گوشتی و درون‌بر سخت و چوبی دارند. درون‌بر در واقع همان هسته است. از نظر آرایش گل بر روی محور گل‌دهنده (گل آذین)، یک خوشه (Raceme) محسوب می‌شود (شکل 2). انار و انگور دو میوه از انواع سته (Berry) محسوب می‌شوند. این میوه‌ها دارای برون‌بر نازک، میان‌بر گوشتی و درون‌بر نامشخص هستند. منظور از بخش نامشخص، بخشی است که اطراف هسته را فرا گرفته و ژلاتینی است. از نظر نوع گل آذین، انگور و انار نیز مانند زیتون، گل آذین خوشه دارند (شکل‌های 4 و 3).

 

الف) میوه‌های متشابه

 

هر سه میوه دارای گل آذین خوشه هستند؛ یعنی گل‌ها با دم گل‌هایی که از پایین به بالا کوتاه هستند، بر روی محور گل دهنده قرار گرفته‌اند، به طوری که گل‌های پایینی زودتر شکفته می‌شود و در شرایطی که محیط گیاه مناسب باشد، این امکان وجود دارد که محور گل دهنده تا بی‌نهایت گل دهد. این گل آذین نامحدود است و رمز زندگانی نامحدود را خداوند در این سه میوه باارزش نهاده است. میوه‌های انار و انگور هر دو در گیاه‌شناسی از یک نوع هستند و «سته» نامیده می‌شوند و به قولی متشابه‌اند. از دیگر وجوه تشابه می‌توان دارویی بودن این گیاهان و قابلیت رشد هر سه آنها را در اقلیم‌های مشابه دانست. همچنین در هر سه مورد، علاوه بر میوه، برگ آنها نیز خاصیت دارویی دارد. به نظر می‌رسد، در مورد واژه «ثمره» باید نگرش را فراتر از میوه در نظر گرفت و همه محصولات گیاه اعم از برگ، گل، میوه و حتی شهد، بذر و ریشه گیاه را شامل دانست؛ چون هر یک می‌تواند به تنهایی دارویی خاص باشد.

 

ب) میوه‌های غیر متشابه

 

شاید شأن نزول غیر متشابه بودن این میوه‌ها در قرآن، همین خواص ضد و نقیض بودن آنها باشد؛ بنابراین، وقتی با هم مصرف شوند، کمبودهای یکدیگر را جبران می‌کنند که در این صورت، متضمن سلامتی بدن می‌باشند.

 

در نگاهی دیگر نیز می‌بینیم با وجودی که هر دو میوه انار و انگور از نوع «سته» هستند، با دو شکل متفاوت به طبیعت عرضه شده‌اند؛ حبه‌های انار با محصور شدن در یک پوسته ضخیم، ولی حبه‌های انگور بدون چنین حفاظی هستند. به عبارتی، در عین مشابه بودن غیر متشابه هستند که این نیز نشانگر قدرت خداوند است؛ چون تنها اوست که هر چه بخواهد می‌تواند و دنیا و مافیها مسخر اویند.

 

 
   

 

تنوع در مصرف میوه

 

قرآن کریم با نام بردن گیاهانی خاص در کتابی که آیین زندگانی است، توجه ما را به طرز شگفت‌انگیزی به اهمیت و خواص مهم آن گیاهان جلب می‌کند. از دیگر آموزه‌های آیه 99 سوره مبارکه انعام، تنوع در مصرف میوه‌ها و گیاهان است؛ چون تنها در این آیه از سه میوه در کنار هم نام برده شده است. خداوند تنوع آفرینش موجودات را در آیات قرآن یاد کرده و آن را از نشانه‌های وجودی خالق و موهبت‌هایی دانسته که خود به بشر ارزانی فرموده است. تنوع در مصرف سبب می‌شود تا هر کدام از میوه‌ها یا گیاهان با داشتن خواص منحصر به فرد خود، بدن ما را در برابر عده‌ای از بیماری‌ها مصون سازد. به عبارت دیگر، چنین برداشت می‌شود که این آیات انسان را ترغیب می‌کند تا فواید هر میوه درک کند و میوه‌ها را با توجه به فوایدشان مصرف نماید؛ چنان‌که آیه Pفَلْيَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِO (عبس/24)؛ «و انسان باید به غذایش نظر کند».

 

 خواص دارویی سه میوه

 

انگور، گرم و خون ساز و انرژی دهنده بسیار خوبی است. انار با طبع سرد، کار تصفیه خون و تا حدودی تجزیه چربی‌ها را بر عهده دارد و از بین برنده صفراست. زیتون طبعی ملایم دارد و چربی از نوع مفید را به بدن می‌رساند. زیتون به عنوان داروی ضد فشارخون، ضد آترواسکلروزیس، ملین، تب بر، نیروبخش، مؤثر در درمان عفونت‌های مجاری ادرای، برطرف کننده سردرد و دارای فعالیت آنتی اکسیدانی است (زرگری، گیاهان دارویی، 3/29-319).

 

پژوهشگران امروزه دستورات پزشکی و بهداشتی ائمهD را که در روایات اسلامی آمده، در آزمایشگاه‌ها مورد تحقیق قرار داده و به همان نتایج دست یافته‌اند؛ برای مثال، از امام حسن عسکریA نقل است که فرموده‌اند: «انار بخور زیرا خون را فرو می‌نشاند و خون را از درون تصفیه می‌کند» (مجلسی، بحارالانوار، 62/123). اکنون محققان بعد از تحقیقات فراوان به چنین نتیجه‌ای دست یافته‌اند و از انار به عنوان یک کارخانه تصفیه خون یاد می‌کنند.

 

جالب اینکه خواص گیاه انگور در مراحل مختلف رسیدگی با هم فرق دارد و حتی گاه آثار درمانی متفاوتی دارند. این نیز از شگفتی‌هاست؛ چون تماماً بر روی یک پایه گیاه اتفاق می‌افتد. مثلاً غوره، چربی خون را کاهش می‌دهد، ولی انگور قند خون را افزایش می‌دهد و در صورتی که در خوردنش زیاده‌روی شود، می‌تواند به تجمع چربی منجر شود. سرکه نیز در تجزیه چربی دخالت دارد. الکل نیز که فرآورده ثانوی دیگری از انگور است، نقش بسیار مهمی در ضدعفونی و سترون کردن وسایل جراحی دارد، حتی در ترکیب برخی داروها نیز مورد استفاده قرار می‌گیرد.

 

خواص مکمل و جبران کننده این میوه‌ها

 

هرگاه از هر سه میوه تناول شود، به طرز شگفت انگیزی می‌توانند نقص‌های یکدیگر را کامل کنند یا مضرات یکدیگر را خنثی نمایند؛ به طوری که اگر انگور را به دلیل انرژی بخش بودنش می‌خوریم، ممکن است گرمی آن اذیت کند، ولی با خوردن انار که طبع سردی دارد، این نقیصه از بین می‌رود. همچنین اگر با خوردن انگور، قند زیادی وارد بدن شود و اضافی آن به چربی تبدیل گردد، با خوردن انار می‌توان به هضم چربی کمک کرد. سپس با خوردن زیتون می‌توان چربی از نوع خوب و مفید برای بدن را جایگزین آن نمود؛ چه بدن برای بسیاری از اعمال به چربی نیاز دارد. به طوری که ساختار سلول‌های مغزی که با آن تفکر می‌کنیم، از جنس لیپید یا چربی است. انگور خون‌ساز است و انار در تکمیل آن، خون را تصفیه می‌کند. اگر انار یبوست‌آور است، زیتون ملین و خنثی کننده آن است.

 

توصیه به کشف تکوین یا چگونگی رسیدن میوه‌ها

 

... انْظُرُوا إِلى ثَمَرِهِ إِذا أَثْمَرَ وَ يَنْعِهِ إِنَّ في ذلِكُمْ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ... (انعام/99)؛ «به میوه آن و (طرز) رسیدنش بنگرید که حتماً، در آن، نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان می‌آورند».

 

قرآن کریم درک چگونگی رسیدن میوه را سبب افزایش ایمان می‌داند؛ هر یک از دانه‌های انار در گیاه‌شناسی، خود، یک میوه به شمار می‌رود؛ به عبارتی، انار یک میوه مرکب است. بعد از گرده افشانی، تخمدان‌های آبدار شده که هر یک میوه یا حبه‌های آسیب‌پذیری هستند، آهسته آهسته در اندامی به نام نهنج فرو می‌روند تا محفوظ و با طراوت بمانند.

 

زیتون نیز در جریان رسیدگی، ذره ذره چربی را در محل‌های خاصی درون خود جمع می‌کند؛ به طوری که استفاده از روغن آنها نیازمند فرآیندهای استخراج است. این محل‌ها به صورت محفظه‌های بسیار بسته‌ای عمل می‌کنند تا در حالی که زیتون در مناطق گرم و خشک می‌روید، هدر روی صورت نگیرد.

 

انگور در هر یک از مراحل مختلف رسیدگی، مانند یک میوه منحصر به فرد عمل کرده و کاربرد دارد؛ گاه غوره، گاه انگور و زمانی دیگر کشمش و مویز و تازه وقتی به نظر می‌رسد فاسد شده، فرآورده‌های ثانوی مثل سرکه یا الکل دارد.

 

نتیجه

 

در این نوشتار هفت بُعد آیه 99 انعام و دیگر آیات مرتبط با سه میوه انگور، انار و زیتون یعنی رنگ (تنوع خلقت)، خواص، تنوع در مصرف، مکمل بودن، اعتدال در تغذیه، داشتن ویژگی‌های مشابه و غیر مشابه، درک تکوین و رسیدگی میوه‌ها (سبب افزایش ایمان) بررسی شد.

 

احتمالاً منظور از «ثمره» در آیات مورد بحث تنها میوه‌ها نیست، بلکه گل‌ها و گیاهان را نیز در برگیرد، چون همه اینها، حاصل و ثمره رویش‌های خاک هستند و از خاک و آب در برابر نور خورشید پرورده شده‌اند؛ چرا که «ثمره» را به معنای عام همه محصولات، اعم از میوه‌ها وگل و گیاه است (بهرام‌پور، تفسیر مبین، 437).

 

به هر حال تأکید قرآن صرفاً ناظر به مصرف این میوه‌ها نیست مگر اینکه تأثیر دارویی در آنها وجود داشته باشد. همچنین فرد عاقل و اندیشمند به دانشی که در تکوین این گیاهان و میوه‌ها نهفته است، پی می‌برد و به خداوند نزدیک‌تر می‌گردد. وقتی نام سه میوه متفاوت در کنار هم در آیات آمده و خداوند آنها را دارای صفات مشابه و غیر متشابه می‌داند، غیر مستقیم مصرف متنوع میوه‌ها را به دلیل داشتن خواص متنوع؛ یادآور می‌شود به عبارت دیگر، خداوند انسان را ترغیب می‌کند تا فواید هر میوه را درک کند و میوه‌ها با توجه به فوایدشان مصرف نماید.

 

شاید منظور ازآوردن توأمان نام سه میوه انگور، زیتون و انار و غیر متشابه بودن آنها، این باشدکه نحوه تکوین و رسیدگی در آنها متفاوت است و هر یک دارای خواص منحصر به فرد و گاه ضد و نقیض با یکدیگرند؛ بنابراین، وقتی با هم مصرف شوند، کمبودهای یکدیگر را جبران می‌کنند، علاوه بر آن، توجه ما به اعتدال در مصرف هر چیز جلب شود.

 

از وجوه تشابه می‌توان دارویی بودن این گیاهان و قابلیت رشد هر سه آنها را در اقلیم‌های مشابه دانست. همچنین در هر سه مورد، افزون بر میوه، برگ گیاهان نیز خاصیت دارویی دارد.

 

در معنای واژه «الوان» در این پژوهش، به رنگ ظاهری تعبیر شده نه تفاوت در طعم و رقم و غیره. این نظر با تفسیر علامه طباطبایی همسویی دارد؛ چون رنگ، خود، برگرفته از ترکیبات و رنگدانه‌های منحصر به فرد گیاهی (مانند کاروتنوئیدها و آنتوسیانین‌ها) است که علاوه بر زیبایی، خواص دارویی دارند.

 

ملاحظه می‌شود که در ورای تمامی پدیده‌های هستی، هوشمندی دقیق وکاملی نهفته است. در عین حال چون خداوند بسیار بخشنده است، به انسان اجازه داده تا در علم الهی جستجو کند و علت همه معلول‌ها را دریابد؛ چون وی رب العالمین و پرورش دهنده موجودات است و اراده‌اش بر آن است تا همه انسان‌ها را تربیت نموده و به کمال برساند.

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: طب اسلامی و قرآنی , ,
:: بازدید از این مطلب : 162
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

چکیده

 

در چهار آیه از قرآن کریم خوردن گوشت خوک به صراحت تحریم شده است و مسلمانان همواره از آن پرهیز کرده‌اند. در عین حال در بسیاری از کشورها گوشت خوک یک کالای پرفروش و رایج بازار است. در این نوشتار، پس از معرفی اجمالی این حیوان و احکام مربوط به آن و همچنین اشاره‌ای به برخی روایات وارده در این زمینه، امراض و بیماری‌هایی که در اثر خوردن گوشت این حیوان گریبان‌گیر انسان می‌شود، به تفصیل آمده است. و تلاش شده جدیدترین دستاوردهای علمی و یافته‌های روز دنیا در این زمینه گردآوری گردد.

 

واژگان کلیدی: قرآن، خوک، خوردنی‌های حرام، اعجاز تشریعی.

 

 

مقدمه 

 

یکی از ابعاد اعجاز قرآن، اعجاز تشریعی آن است؛ بدین معنا که احکام و قوانین آن در طول تاریخ و برای همة زمان‌ها و مکان‌ها پاسخگوی نیازهای مادی و معنوی بشر بوده و هست و بر تمامی مکاتب بشری و حتی کتب آسمانی پیش از خود برتری دارد؛ از این‌رو، آموزه‌های انسان‌ساز و حیات‌بخش آن همواره به مصلحت بشر و زمینه‌ساز رشد و تعالی اوست؛ هرچند علم ناقص بشر به عمق این مصالح پی نبرده باشد. نظام قانون‌گذاری اسلام و مجموعه احکام و آداب آن تنها دستورالعملی است که در صورت رعایت همه جوانب آن بشر به سعادت دنیوی و اخروی خواهد رسید.

 

در جامعه امروزی که بشر خود را از تعالیم ناب آسمانی محروم کرده و مکاتب بشری عهده‌دار قانون‌گذاری جوامع شده‌اند، تحلیل و ارائه دستورات قرآن کریم و شرع مقدس اسلام به همه بشریت، بیش از هر چیز ضروری می‌نماید.

 

در دهه‌های اخیر با توجه به پیشرفت علوم و راه‌یابی بشر به بسیاری از پیچیدگی‌های طبیعت، پرده از برخی اسرار نهفته در احکام اسلام برداشته شده است. البته روشن است که علوم تجربی همواره در مسیر آزمون و خطا حرکت می‌کنند و هرگز نمی‌توان همه یافته‌های آنان را قطعی دانست، اما مسلّم است آن است که هر چه علوم تجربی پیشرفت کند، به لایه‌های پنهان آموزه‌های اسلامی نزدیک‌تر می‌شود.

 

در این مقاله، گوشت خوک و مصرف آن که یکی از محرّمات اسلام و مورد تصریح قرآن کریم است، از نظر قرآن و علم روز بررسی می‌شود.

 

نوشتار حاضر، در دو بخش سامان یافته است. در بخش نخست، کلیاتی پیرامون گوشت خوک بیان می‌گردد و به برخی از احکام آن اشاره می‌شود. و در بخش دوم این موضوع از دیدگاه آیات و روایات و علم پزشکی بررسی می‌شود و آثار و پیامدهای مصرف آن بیان می‌گردد.

 

الف) پیشینه تحقیق

 

غالب مفسران ذیل آیاتی مربوط به حرمت گوشت خوک به خباثت و مضر بودن آن اشاره کرده، و به نقل یک یا دو روایت در این زمینه بسنده کرده‌اند. در برخی تفاسیر نیز به چند مورد از بیماری‌های مشهور در این زمینه اشاره شده است. کتاب «بررسی و فلسفه تحریم گوشت خوك از نظر دین و دانش» نوشته آقای محمد رسول دریایی اثر ارزنده‌ای است که حدود چهل سال پیش به نگارش درآمده و در زمان خود پژوهش مفیدی انجام بوده است. اما به نظر می‌رسد جای یک پژوهش به روز در این زمینه خالی است. البته مقاله «الاعجاز التشریعی فی تحریم الخنزیر» نوشته دکتر فهمی مصطفی محمود، در نوع خود تلاش ارزنده‌ای به شمار می‌رود که در این نوشتار نیز در مواردی به آن استناد شده است.

 

ب) ویژگی‌های خوک 

 

خوک یک حیوان گوشت‌خوارِ علف‌خوار (همه چیزخوار) است که ویژگی‌های حیوانات گوشت‌خوار و علف‌خوار را یک جا دارد. تولید مثل این حیوان بسیار سریع و پرتعداد است. خوک ماده از سنّ چهار ماهگی آمادة تولید مثل است و می‌تواند در هر سال سه مرتبه وضع حمل کند و در هر مرتبه، 3 تا 12 نوزاد به دنیا آورد. پس از تولد بچه‌ها 21 روز آنها را شیر می‌دهد و پس از گذشت پنج روز مجدداً آمادة بارداری می‌شود.

 

شاید جاذبة اقتصادی ناشی از همین تولید مثل سریع، موجب شده تاجران و پرورش دهندگان خوک به‌رغم بیماری‌های فراوان این حیوان، همچنان انگیزة کافی جهت تولید و مصرف آن داشته باشند.

 

خوک بوی زننده‌ای دارد، ولی گوشت خوک‌های جوان طعم خوبی دارد. این حیوان چهار ناخن و 56 دندان دارد (دهخدا، لغت‌نامه، ذیل واژة خوک) و بسیار سریع‌الرشد است. هنگام تولد حدود دو کیلوگرم وزن دارد، اما بعد از حدود شش ماه به وزن 112 کیلوگرم می‌رسد. خوک‌های وحشی تا 300 کیلو و خوک‌های اهلی تا 500 کیلوگرم وزن دارند، اما بزرگ‌ترین خوک جهان با دو و نیم متر طول، و 900 کیلوگرم وزن به ثبت رسیده است. این حیوان بدنی سنگین و اندام‌هایی نسبتاً کوتاه و پوست کلفت و پوشیده از موهای خشن دارد و دارای دم کوچکی است. خوک نر را گراز می‌خوانند.

 

امروزه گوشت خوک، هم به صورت تازه و هم به صورت کالباس، سوسیس و ژامبون مصرف می‌شود. از پوست این جانور نیز دستکش، کیف، جامه‌دان و توپ فوتبال و از موی آن نوعی پارچه و مسواک تولید می‌کنند (پاکدامن، بهداشت تغذیه در قرآن و حدیث، 115).

 

همچنین از چربی آن در تولید شیرینی و شکلات، بستنی، سُس، لوازم آرایشی، صابون و خمیر دندان استفاده می‌شود.

 

از خصوصیات خوک، پرخور و حریص بودن است که هر چیزی که سر راهش باشد، می‌خورد. از حشرات، کرم‌ها، گیاهان، مردار، زباله، مدفوع انسان و سایر حیوانات و حتی از مدفوع خود تغذیه می‌کند! لذا معدة خوک لانة انواع میکروب‌ها و امراض است و از آنجا به گوشت و شیر آن نیز سرایت می‌کند. (اهتمام، فلسفه احکام، 1/88).

 

برخی از متخصصان جانورشناسی معتقدند خوک همیشه به غذای کهنه و گندیده علاقه‌مند است و از غذای پاکیزه و تازه نفرت دارد!

 

از دیگر صفات خوک بی‌غیرتی مفرط این حیوان است. جنس نر بعد از عمل مجامعت شریک جنسی خود را به جلو هدایت کرده و تحویل خوک نر دیگری می‌دهد و با تماشای این عمل لذت می‌برد (همان، 120). حتی برخی گفته‌اند تا زمانی که یک نر دیگر با جفت آن مجامعت نکند، سراغ او نمی‌رود (صفار، موسوعة اهل البیت الکونیه، 361).

 

امروزه یکی از فحش‌های اروپاییان «Pore» یا «Cochon» (هر دو به معنی خوک) می‌باشد که در معرفی اشخاص به بی‌غیرتی کاربرد دارد (افتخاریان، قرآن و علوم روز، 83).

 

ج) احکام گوشت خوک

 

در قرآن کریم حرمت گوشت خوک چنین بیان شده است: إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ (بقره/173)؛ «[خدا] تنها (خوردن) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه [به هنگام سربریدن، نام] غیر خدا بر آن بانگ زده شده را بر شما حرام کرده است».

 

این نکته در آیة شریفه جلب توجه می‌کند. که چرا قرآن کریم به کلمة «لحم» تصریح کرده است. آیا فقط خوردن گوشت خوک حرام است؟ آیا از چربی، شیر و سایر اجزاء بدن آن می‌توان استفاده کرد؟

 

فخر رازی می‌نویسد:

 

«أجمعت الأمه على أن الخنزير بجميع أجزائه محرِّم، و إنما ذكر اللّه تعالى لحمه لأن معظم الانتفاع متعلّق به» (فخر رازی، مفاتیح الغیب، 5/200)؛ «امت اسلام بر اینکه تمام اجزای بدن خوک حرام هستند، اجماع دارند. اما اینکه خداوند متعال تنها از گوشت آن نام برده، به این دلیل است که بزرگ‌ترین منفعت و بهره‌ای که می‌توان از آن برد، استفاده از گوشت آن است».

 

با این حال، برخی مفسران به سبب تصریح آیه به کلمة لحم معتقدند حکم حرمت منحصر به گوشت آن است. اما روشن است که «لحم» اشاره به منفعت غالبی آن است (ر.ک: ابوحیان، البحر المحیط، 2/113؛ حیات الحیوان، 1/307).

 

البته برخی از مفسران اهل‌سنت استفاده از موی خوک را در خیاطی جایز می‌شمارند و در این باره به روایتی از رسول خداJ استناد می‌کنند (ر.ک: قرطبی، تفسیر قرطبی، 2/223).

 

حال به برخی از احکام شرعی گوشت خوک از دیدگاه علمای شیعه می‌پردازیم:

 

ـ گوشت و شیر خوکی که در خشکی زندگی می‌کند، نجس و خوردن آن حرام است.

ـ اگر خوک از ظرفی، چیز روانی بخورد یا آن را بلیسد، باید آن ظرف را با آب، هفت مرتبه بشویند یا خاک مال کنند.

ـ خرید و فروش خوک جایز نیست.

ـ حیوانات حرام گوشتی مثل شیر و گرگ اگر ذبح شرعی شوند، بدن آنها پاک است به خلاف خوک که نجاست ذاتی دارد و هرگز پاک نمی‌شود (امام خمینی، تحریرالوسیله، 1/110؛ 3/219).

 

برخی مفسران بر این باورند که تصریح آیة شریفه به لحم، بر این مطلب دلالت دارد که این گوشت حتی در صورت ذبح شرعی نیز حرام است (قرشی، احسن الحدیث، 1/316).

 

د) حرمت گوشت خوک در شرایع پیشین

 

بر اساس متن کتاب مقدس موجود، در شریعت حضرت موسی علیه السلام خوک، نجس و خوردن گوشت آن، حرام است (لاویان، 11:7و8؛ تثنیه، 8:14) و موجب هلاکت می‌گردد (اشعیاء، 66:17). در انجیل نیز گناه‌کاران به خوک تشبیه شده‌اند (پطرس دوم، 2:22)؛ از این‌رو، حرمت گوشت خوک سابقة چند هزار ساله دارد. هر چند در عصر حاضر به این ممنوعیت وقعی نمی‌نهند و پیروان این ادیان از مصرف آن پرهیز نمی‌کنند.

 

گوشت خوک؛ آیات و روایات

 

الف) گوشت خوک در قرآن

 

در چهار آیه از گوشت خوک سخن به میان آمده است و چهار بار به حرمت آن تصریح شده است[1]:

 

1ـ2. إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَ الدَّمَ وَ لَحْمَ الْخِنْزيرِ (بقره/173؛ نحل/115)؛ «[خدا] تنها (خوردن) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه [به هنگام سربریدن، نام] غیر خدا بر آن بانگ زده شده را بر شما حرام کرده است».

 

3. حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَ الدَّمُ وَ لَحْمُ الْخِنْزيرِ (مائده/3)؛ «بر شما حرام شده است: (خوردن) مردار و خون و گوشت خوک».

 

4. قُلْ لا أَجِدُ في ما أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّماً عَلى طاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلاَّ أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَماً مَسْفُوحاً أَوْ لَحْمَ خِنزيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقاً أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَ لا عادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحيمٌ (انعام/145)؛ «بگو: در آنچه به سوی من وحی شده، هیچ (غذای) حرامی بر خورنده‌ای که آن را می‌خورد، نمی‌یابم؛ جز اینکه مرداری باشد یا خونِ ریخته شده، یا گوشت خوک، چرا که این(ها) پلید است، یا (حیوانی که) از روی نافرمانی، [به هنگام سر بریدن، نامِ] غیر خدا بر آن بانگ زده شده است. و[لی] کسی که ناچار شود، در صورتی که ستمگر و متجاوز نباشد، پس (گناهی بر او نیست چرا)؛ که پروردگارت، بسیار آمرزنده [و] مهرورز است».

 

آیة اخیر با اشاره به یکی از حکمت‌های حرام بودن گوشت خوک، آن را رجس می‌شمارد. یکی از واژه‌شناسان رجس را به «الشیء القذر» معنا می‌کند یعنی هر چه انسان نسبت به آن کراهت دارد و هر چه ناخوشایند است و طبع انسان پذیرای آن نباشد، رجس است. این ناخوشایندی بر چهار قسم است: ناخوشایندی عقلی؛ ناخوشایندی طبعی؛ ناخوشایندی شرعی و ناخوشایندی عقل، شرع و طبع به طور همزمان به عنوان نمونه، شراب‌خواری گرچه از دیدگاه عقل و شرع، نامطلوب است، از نظر طبع انسان خوشایند است، ولی خوردن گوشت مردار از دیدگاه هر سه، نامطلوب است (راغب اصفهانی، مفردات، مادة رجس).

 

واژة خبیث نیز معنایی نزدیک به رجس دارد و قرآن کریم در وصف همه محرمات شرعی از آن استفاده کرده است:

 

يُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّباتِ وَ يُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبائِثَ (اعراف/157)؛ «و برایشان [خوارکی‌های] پاکیزه را حلال می‌شمرد و پلیدی‌ها را بر آنان حرام می‌کند».[2]

 

خبائث و پلیدی نیز گاهی ظاهری است مانند مردار و خون که هر انسانی از خوردن آن کراهت دارد و گاهی باطنی است مانند قربانی برای بت‌ها (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1/582).

 

از آنجا که این آیات، آیات الاحکام به شمار می‌روند، غالب مفسران به بحث فقهی این آیه پرداخته و برخی در محدودة حرمت آن سخن گفته‌اند.

 

اما اگر از دیدگاه علمی به این آیات توجه کنیم، این پرسش پیش می‌آید که علت تحریم اشیایی مانند خون، مردار، گوشت خوک و شراب چیست؟

 

قطعاً ممنوع کردن این موارد از سوی خداوند حکیم که خالق این جهان و همة موجودات است و از زوایای مختلف آن آگاه است، مصلحتی داشته است که شاید بتوان با کمک علوم روز به بخشی از آن مصالح پی برد.

 

نکات تفسیری

 

در ابتدای برخی از این آیات ادات حصر «إنّما» به کار رفته است. طبق قاعدة مشهور ادبیات عرب هرگاه «انّما» بر سر جملة اسمیه بیاید، جزء اول جمله منحصر در جزء دوم است؛ بنابراین، معنای آیه باید چنین شود که تنها مردار، خون، گوشت خوک و آنچه نام غیر خدا هنگام ذبح آن برده شود، بر شما حرام است و چیز دیگری حرام نیست!

 

مسلّم است که این انحصار اراده نشده است؛ چرا که حصر در اینجا حصر اضافی است. در حصر اضافی، یک شیء نسبت به چند مورد خاص سنجیده می‌شود و از میان آنها استثناء می‌شود، نه از میان همة موارد موجود؛ مثلاً در جملة «لا اله الا الله» وجود هر معبودی به جز ذات مقدس ربوبی در کلّ موجودات نفی می‌شود. این حصر، حقیقی است و ثابت می‌کند محصور هیچ رقیبی ندارد. اما اگر گفته شود: «ما مسافرٌ الا زید»، هیچ کسی جز زید به سفر نرفته است. چنین جمله‌ای مسلّم است که عمومیت ندارد و مسافران دیگری هم وجود دارند اما این حصر، اضافی است؛ یعنی زید نسبت به چند نفر دیگر سنجیده شده است و در میان آن جمع، تنها زید به سفر رفته است (هاشمی، جواهر البلاغه، 119).

 

در این آیات نیز منظور، بیان تمامی محرمات نیست، بلکه با توجه به آن که بنی‌اسرائیل قسمتى از گوشت‌هاى پاكيزه و حلال را طبق خرافات و موهوماتى بر خود تحريم می‌كردند، در عوض به هنگام كمبود غذا از گوشت آلوده مردار، خوك يا خون استفاده می‌كردند، این آیه ناظر به عمل آنهاست و تأکید می‌کند که این موارد بر شما حرام است نه آن طیبات (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1/582).

 

روش قرآن کریم در برخی احکام، تدریج است و مسائلی همچون حرمت شراب و ربا که ممکن بود تحریم دفعی آنها مقبولیت لازم را پیدا نکند، طی چند مرحله و به طور تدریجی حرام اعلام شد. همچنین احکامی مانند وجوب روزه که ممکن بود برای برخی از مردم تحمل آن سخت باشد پس از هجرت و سال‌ها بعد از بعثت تشریع گردید، در حالی‌که حرام شمردن گوشت خوک، دفعی و در یک مرحله و با عباراتی صریح صورت گرفت که می‌تواند اشاره به حساسیت موضوع و شدت خطر خوردن گوشت خوک، مردار و خون باشد.

 

مرحوم اهتمام می‌نویسد: «در این عصر ابعاد جدیدی از مضرات شراب، گوشت خوک و سگ بر بشر ثابت شده است، اما در عین حال متجددین هر سه را از مظاهر تمدن می‌دانند و خود را به روشنفکری می‌ستایند» (اهتمام، فلسفه احکام، 1/85).

 

لذا لازم است با استفاده از علوم روز، بخشی از مضرات این خبائث را آشکار نمود.

 

 

ب) گوشت خوک در روایات

 

روایات مربوط به گوشت خوک را می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

 

دسته اول: روایاتی که احکام گوشت خوک (مانند نجاست، حرمت اکل، حرمت معامله و...) را بیان می‌کنند (ر.ک: حرعاملی، وسائل الشیعه، 3/417؛ 17/226؛ 24/99).

 

دسته دوم: روایاتی که به (بخشی از) حکمت خلق یا تحریم گوشت خوک اشاره می‌کنند.

 

از امام رضا علیه السلام چنین نقل شده است: «حَرَّمَ الْخِنْزِيرَ لِأَنَّهُ مُشَوَّهٌ جَعَلَهُ اللَّهُ تَعَالَى عِظَةً لِلْخَلْقِ وَ عِبْرَةً وَ تَخْوِيفاً وَ دَلِيلًا عَلَى مَا مُسِخَ عَلَى خِلْقَتِهِ وَ لِأَنَّ غِذَاءَهُ أَقْذَرُ الْأَقْذَارِ مَعَ عِلَلٍ كَثِيرَه...» (شیخ صدوق، علل الشرایع، 2/485) «خوک به این دلیل حرام شده است که حیوانی است بسیار کریه و زشت. حق تعالی این زشتی را وسیلة پند و عبرت خلایق و سبب بیم مردمان و نشانة وقوع مسخ[3] بر خلقتش قرار داده است».

 

در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام آمده است: «و أما لحم الخنزير فَإِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى مَسَخَ قَوْماً فِي صُوَرٍ شَتَّى مِثْلِ الْخِنْزِيرِ وَ الْقِرْدِ وَ الدُّبِّ ثُمَّ نَهَى عَنْ أَكْلِ الْمَثُلَةِ لِكَيْلَا يُنْتَفَعَ بِهَا وَ لَا يُسْتَخَفَّ بِعُقُوبَتِهِ» (عیاشی، کتاب التفسیر، 1/291). و اما حرمت گوشت خوك بدان جهت است كه خداى تعالى در ادوار گذشته مردمى را به جرم گناهانى به صورت حيواناتى چون خوك، ميمون و خرس مسخ كرد. آنگاه خوردن گوشت اين‌گونه حيوانات را تحريم نمود تا مردم آن را جزء غذاها و خوردني‌هاى خود نشمارند و عقوبت گناهى را كه باعث مسخ انسان‌هايى به صورت آن حيوان شد، كوچك نشمارند.

 

دسته سوم: روایاتی که به خباثت و پلیدی این حیوان اشاره دارند.

 

در جریان جوان نصرانی به نام زكريا بن ابراهيم که تازه مسلمان شده بود، نقل شده است که در مدينه به حضور امام صادق علیه السلام تشرف يافت و ماجراى اسلام خود را براى آن حضرت تعريف كرد. سپس گفت: پدر و مادر و فاميل من همه نصرانى هستند و مادرم كور است. من با آنان همنشین هستم و به ناچار با آنها هم غذا مى‌شوم. تكليف من چيست؟

 

امام فرمود: آيا آنها گوشت خوك مصرف مى‌كنند؟ گفت: نه يابن رسول الله! حتى دست هم به گوشت خوك نمى‌زنند. امام فرمود: معاشرت تو با آنها مانعى ندارد (کلینی، الکافی، 2/160).

 

در مذمت خوک همین بس که پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در روایتی فرمودند: «مَنْ لَعِبَ بِالنَّرْدَشِيرِ فَكَأَنَّمَا صَبَغَ (غَمَسَ) يَدَهُ فِي لَحْمِ الْخِنْزِيرِ وَ دَمِهِ» (مجلسی، بحارالانوار، 76/238) کسی که با نردشیر[4] بازی کند، مانند کسی است که دست خود را در گوشت و خون خوک فرو برده است.

 

وقتی دست در گوشت خوک فرو بردن این چنین سمبل انزجار و تنفّر است، مسلماً خوردن گوشت خوک بسیار مطرود و مبغوض شارع مقدس بوده است.

 

زیان‌های گوشت خوک از منظر علمی

 

به گفتة دانشمندان بیماری‌هایی که ممکن است از خوک منتقل شود، به 450 بیماری می‌رسد. از این میان 57 بیماری ممکن است به انسان منتقل شود که برخی مهلک و کشنده و برخی دیگر بسیار خطرناک هستند.

 

دکتر فهمی مقصود در این باره می‌نویسد: «خوک به تنهایی 27 بیماری وبایی را به انسان منتقل می‌کند. در برخی بیماری‌های دیگر نیز گرچه سایر حیوانات هم ناقل به شمار می‌آیند، اما مبدأ ایجاد آن بیماری‌ها خوک است. اینها گذشته از بیماری‌هایی است که خوردن گوشت خوک به انسان منتقل می‌کند؛ مانند تصلب شرایین، ضعف حافظه، عقیم شدن، التهاب مفاصل، انواع سرطان‌ها، و... به مرور زمان قطعاً تعداد این بیماری‌ها افزایش خواهد یافت و پیشرفت علوم در سال‌های آینده بیماری‌های جدیدی را که خوک به انسان منتقل می‌کند، کشف خواهد کرد» (الاعجاز التشریعی فی تحریم الخنزیر، 6).

 

نکتة جالب توجه آن است که بیماری‌های خطرناک گوسفند و گاو غالباً باعث تلف شدن حیوان می‌شود، اما خوک، اکثر بیماری‌ها را نگه می‌دارد و موجب مرگ او نمی‌شود (پاک‌نژاد، اولین دانشگاه، آخرین پیامبر، 37 به نقل از: پاکدامن، بهداشت تغذیه در قرآن و حدیث، 121).

 

پیش از پرداختن به امراضی که در گوشت خوک نهفته است، تذکر این نکته ضروری می‌نماید که فلسفه واقعی احکام الهی بر ما پوشیده است و گردآوری این مجموعه هرگز مستلزم این ادعا نیست که فلسفه تشریع حرمت گوشت خوک و امثال آن لزوماً وجود این بیماری‌ها در آن است. آنچه در این نوشتار عرضه می‌شود آخرین یافته‌های علم تجربی (و البته خطاپذیر) بشر است که در مجموع، مضر بودن و ناسازگار بودن گوشت خوک برای بدن انسان را به اثبات می‌رساند. اما امتثال دستور شارع و ترک آنچه بر ما حرام کرده، صرفاً به دلیل تعبّد و اطاعت از پروردگار است و اگر هیچ یک از این ضررها برای آن ثابت نمی‌شد و حتی اگر عکس آن نیز به اثبات می‌رسید، مسلمانان همچنان اطاعت از کتاب آسمانی و قانون پروردگار عالم را تنها راه رستگاری دانسته، به آن عمل می‌کنند.

از اینجا پاسخ این شبهه نیز روشن می‌شود که آیا اگر زمانی پیشرفت علم، فرآورده‌ای تولید کند که مصرف آن در کنار گوشت خوک، همه ضررهای آن را خنثی کند، می‌توان ادعا کرد که حکم حرمت نیز برداشته می‌شود؟ پاسخ آن است که فلسفه اصلی این حکم، ضرر آن نیست که با چاره‌جویی برای ضرر آن، حرمت نیز منتفی گردد؛ بنابراین، آنچه توسط شرع مقدس اسلام، حرام اعلام شده تا قیامت حرام و لازم الاجراست.

 

بیماری‌هایی که ممکن است به واسطة خوردن گوشت خوک به انسان منتقل شود، می‌توان به دو دستة روحی و جسمی تقسیم کرد:

 

یک. بیماری‌های روحی

 

همان‌گونه که در ویژگی‌های خوک اشاره شد، این حیوان دارای صفات پست و عجیبی است که حتی سایر حیوانات نیز از برخی از این ویژگی‌ها مبرا هستند.

 

برخی دانشمندان معتقدند خوردن گوشت یک حیوان (به دلیل تأثیر بر ترشح هورمون‌های مشابه در بدن) موجب انتقال صفات روحی آن حیوان به انسان می‌شود. در صورت اثبات قطعی این نظریه می‌توان ادعا کرد برخی اوصاف زشت خوک مانند بی‌غیرتی، حرص، پرخوری، و... به کسی که گوشت آن را تناول کند، منتقل خواهد شد.

 

به تعبیر یکی از نویسندگان معاصر، کسی که به خوردن گوشت خوک عادت دارد، از پرخوری و بهره بردن از هر نوع ناهنجاری مالی مثل رشوه، ربا، دزدی و... نیز باکی ندارد (ر.ک: اهتمام، فلسفه احکام، 1/88).

 

دو. بیماری‌های جسمی

 

از میان بیماری‌های فراوانی که از خوک به انسان منتقل می‌شود، برخی منشأ باکتریایی یا ویروسی دارند و برخی دیگر موجب تکثیر نوعی کرم در معده یا رودة انسان می‌شوند. دسته‌ای نیز سرطان‌های خطرناک موضعی را در بدن انسان ایجاد می‌کنند. بر این اساس، بیماری‌های جسمی گوشت خوک را در چهار دسته بررسی می‌کنیم[5]:

 

الف) بیماری‌های ویروسی

 

خوک را می‌توان حامل مجموعه‌ای از ویروس‌ها دانست که هر یک از آنها عامل یک بیماری و برخی از این بیماری‌ها مربوط به انسان است. از جمله این بیماری‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد:

 

1. ویروس آنفولانزااین ویروس از نظر تعداد مبتلایان، در قرن بیستم رکورددار است. البته سابقة این بیماری به ده‌ها سال قبل برمی‌گردد. به طوری که در سال‌های 1918 و 1919 در کل دنیا 20 میلیون قربانی گرفته است. در آن سال‌ها تعداد تلفات این بیماری در کشور آمریکا ده برابر قربانیان جنگ جهانی اول برآورد شده است (مصطفی محمود، الاعجاز التشریعی فی تحریم الخنزیر، 7).

 

2. ویروس نیپا (Nipah): جهان پزشکی تا قبل از سال 1998م چنین ویروسی را نمی‌شناخت. در اکتبر آن سال در مالزی، ویروس پیچیده‌ای 300 نفر را مبتلا کرد که از این تعداد 117 نفر مردند. پس از بررسی‌ها مشخص شد این ویروس که آن را «نیپا» نامیدند، از گوشت خوک به انسان منتقل می‌شود. تحقیقات نشان داد کلیة کسانی که به این بیماری مبتلا شده‌اند، با خوک سر و کار داشته‌اند. کار به جایی رسید که مراکز بهداشتی مالزی در آن سال اقدام به کشتن یک میلیون رأس خوک کردند (ر.ک: ادريسي، عمادالدين، «بيماري ويروسي نيپا»).

 

3. ویروس سارس (Sars): این ویروس عامل یک التهاب ریوی حاد و کشنده است که برای اولین بار در چین ظهور کرد و سپس به سایر کشورها سرایت نمود. پژوهش‌ها نشان داده است این بیماری به واسطة افعی، خوک، میمون و خفاش به انسان منتقل شده است.

 

ناگفته نماند که چین با مصرف 50% گوشت خوک در جهان، بزرگ‌ترین مصرف کنندة گوشت خوک در دنیا است.

 

4. ویروس هاری سگاین ویروس مربوط به حیوانات درنده است که خوک نیز از جملة آنهاست[6] و در اثر گاز گرفتن به انسان نیز منتقل می‌شود. به گفتة متخصصان، دو گروه دیگر نیز در معرض این ویروس هستند: اول کسانی که خوک پرورش می‌دهند و دوم کسانی که گوشت خوک می‌خورند (مصطفی محمود، الاعجاز التشریعی فی تحریم الخنزیر، 8).

 

5. ویروس التهاب دماغی ژاپنیاز آنجا که این ویروس در میان پرورش‌دهندگان خوک در شرق آسیا منتشر شد، به این نام شهرت یافته است. این ویروس از بیماری‌های پرندگان است که توسط پشه به خوک و از خوک به انسان منتقل شده و در برخی موارد موجب مرگ می‌شود.

 

6. ویروس چرکین (عفونی) خوکاین ویروس اولین بار در سال 1966م در ایتالیا کشف شد. در ده سال گذشته تنها در انگلستان 322 هزار خوک به این بیماری مبتلا شده‌اند. این بیماری در اثر همزیستی با خوک به انسان منتقل می‌شود و توسط تب و درد مفاصل خود را نشان می‌دهد. خوک را تنها عامل انتقال دهندة این بیماری دانسته‌اند.

 

از میان سایر بیماری‌های ویروسی قابل انتقال از خوک به انسان می‌توان موارد زیر را نام برد: ویروس التهاب قلب، ویروس تب زرد، ویروس آبله‌ای و ویروس عفونت دهان (همان، 9).

 

ب) بیماری‌های باکتریایی

 

1. تب مالتتب مالت در اثر سه نوع باکتری ممکن است پدید آید که خطرناک‌ترین آنها نوعی است که از خوک به انسان منتقل می‌شود؛ چرا که این باکتری در انسان موجب بیماری‌های خطرناکی مانند مننژیت، التهاب عضلة قلب، التهاب مفاصل، تورم طحال و بیماری‌های دیگر می‌شود (همان).

 

2. باکتری سالمونلا (Salmonellosis): این باکتری نیز عامل بیماری‌های متعددی است و برای اولین بار در روده خوک کشف شده است. در سال 1990م در انگلستان نوع جدیدی از این باکتری شیوع یافت. پس از مدتی تحقیقات نشان داد اکثر مبتلایان به این بیماری آغل‌داران، قصابان یا معامله کنندگان خوک، گاو و مرغ بوده‌اند. [7]

 

3. باکتری لیستریا (Listeria): این باکتری در بدن انسان موجب مننژیت و سقط جنین می‌شود. تا سال 1968م این باکتری ناشناخته بود. در آن سال در کشورهای هلند و دانمارک برخی افراد مبتلا به این بیماری قبل از مرگ حالات پیچیده و عجیبی پیدا می‌کردند و برخی از آنان که از مرگ نجات پیدا می‌کردند، تعادل خود را از دست می‌دادند یا مادام‌العمر گنگ می‌شدند. منابع رسمی ایالات متحده اعلام کردند که سالانه 1600 نفر در این کشور به این بیماری مبتلا می‌شوند که از این تعداد 415 نفر جان خود را از دست می‌دهند. همچنین در سال 1984م وبای لیستریا جان هزاران نفر را در کشور هند گرفت.

 

گفتنی است خوک، بزرگ‌ترین منتقل کنندة باکتری لیستریا به انسان است (مصطفی محمود، الاعجاز التشریعی فی تحریم الخنزیر، ص11).

 

4. باکتری التهاب پوستدر اثر این باکتری پوست انسان ملتهب شده، لکه‌ای قرمز رنگ و دلخراش در پوست ایجاد می‌شود. خوک، اسب و خروس رومی منتقل کنندة این بیماری به انسان هستند.

 

5. باکتری سل ریویسل ریوی از خطرناک‌ترین بیماری‌هاست که سالانه بیش از سه میلیون نفر را به کام مرگ می‌فرستد. البته بیشتر این تعداد ساکنان مناطق محروم و کشورهای فقیر هستند. این باکتری به دستگاه تنفسی حمله‌ور شده، باعث انهدام کیسه‌های هوا و در نتیجه مرگ بیمار می‌شود. عامل سل ریوی سه نوع باکتری می‌تواند باشد که خوک ناقل هر سه نوع آنهاست. هر چند گاو و پرندگان نیز می‌توانند ناقل برخی از اقسام آن باشند.

 

6. باکتری گرفتگی خوناین بیماری که در جنوب شرق آسیا، شمال استرالیا، آفریقا و آمریکای جنوبی شایع است، از طریق خوک به انسان منتقل می‌شود. البته ورود باکتری به بدن عمدتاً از راه زخم است و بلافاصله پس از ورود به بدن وارد خون شده و بر قلب، مغز، کبد و چشم‌ها اثر می‌گذارد. گفتنی است 65% از مبتلایان به این بیماری جان سالم به در نمی‌برند و 48 ساعت پس از ورود باکتری به بدن، جان خود را از دست می‌دهند (همان، 12).

 

7. باکتری پاسترولاین باکتری در اثر ارتباط با خوک، سگ، پرندگان و... به انسان منتقل شده، موجب التهاب ریه، مفاصل و کلیه‌ها می‌شود.

 

8. ذات الریه خوکیاین بیماری مشترک میان انسان و خوک است و اگر خوکی حامل باکتری آن باشد، در اثر ارتباط با انسان ممکن است آن را منتقل کند.

 

9. اسهال خونیعامل این بیماری منحصراً خوک‌ها و شامپانزه‌ها هستند و از آنجا که ارتباط انسان با شامپانزه‌ها بسیار کم است تنها ناقل آن به انسان خوک به حساب می‌آید. در امعای خوک انگل‌هایی به نام بالانتی دیوم (Coli Balantidum) زندگی می‌کنند که از أهم منابع انتشار این بیماری در سرتاسر جهان است.

 

این بیماری که در برخی موارد منجر به فوت نیز می‌شود غالباً در بین پرورش دهندگان (و تاجران) خوک مشاهده می‌شود (همان، 12 به بعد).

 

ج) کرم‌ها

 

1. تریشین (Trichinella spiralis): تریشین (یا تریکین) کرم‌های ریزی به طول 2-4 میلی‌متر هستند که در خوک و انسان ایجاد بیماری تریشینوز می‌کنند.

 

اولین بار در سال 1835م دانشمندی انگلیسی به نام «سِر جیمز پاژت» آن را کشف کرد.

 

اگر کسی گوشت خوک مبتلا به تریشین را به صورت خام یا نیم‌پز بخورد، مقدار زیادی از جنین آن طی 48 ساعت تبدیل به کرم‌های بالغ شده و جدار روده‌ها را نیش می‌زنند و نوعی زهر ترشح می‌نمایند و گاهی از جای نیش خونریزی صورت می‌گیرد که غالباً بیمار بعد از 48 ساعت می‌میرد.

 

هنگامی که «تریشین» وارد معده شد، جدار آهکی خود را در اثر دخالت شیره‌ها و اسیدهای معدی از دست می‌دهد و به سرعت تولید مثل می‌نماید. سپس موجب خراشیدن و التهاب جدارة امعاء می‌شود (امیری، قرآن و علم، 140).

 

این بیماری در ابتدا خود را با عوارضی مانند سرگیجه، دردهای شکمی، تهوع، استفراغ، اسهال، تورم صورت به ویژه پلک‌ها، تب شدید، هذیان‌گویی و... خود را نشان می‌دهد (پاکدامن، بهداشت تغذیه در قرآن کریم، 123).

 

در يك كيلو گوشت خوك ممكن است 400 ميليون نوزاد كرم تريشين باشد. این کرم قادر است در يك ماه 15 هزار تخم‌ريزى كند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 1/587). از وقتی وارد معده می‌شود، هیچ دوای کرم‌کشی قادر به دفع آن نیست.

حتی پختن گوشت نیز این کرم‌ها را نابود نمی‌سازد؛ زیرا وقتی گوشت را حرارت می‌دهند، مواد سفیدی در گوشت منقعد می‌شود و کرم در وسط این اجرام منعقده از آسیب حرارت مصون می‌ماند. این قسمت‌های منعقده که کرم‌ها را در وسط خود حفظ می‌کنند، در معده حل نمی‌شوند و به روده‌ها می‌روند. این بیماری در تمام دنیا به ویژه آمریکا، کانادا و اروپا شیوع دارد، ولی در کشورهای اسلامی به دلیل حرام بودن مصرف گوشت خوک بسیار نادر است (شیرازی، اسلام پزشک بی‌دارو، 52-53).

 

2. کرم کدوی خوک (Taena Solium)طول این کرم 2-3 سانتی‌متر بوده و دارای آلت مکیدن و قلاب است. انسان با خوردن گوشت و یا مغز خام خوک به آن مبتلا می‌شود و دچار نارسایی‌هایی مانند کم‌اشتهایی، احساس درد، اسهال و یا یبوست در دستگاه گوارش می‌گردد. این بیماری که به صورت گسترده‌ای در جهان منتشر شده، در کشورهای اسلامی که گوشت خوک مصرف نمی‌کنند، به ندرت دیده می‌شود (رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، 2/322).

 

همچنین یکی از بیماری‌هایی که توسط کرم کدو به وسیله گوشت خوک به انسان منتقل می‌شود، مرض لادرری (Ladrerie) است. این بیماری در شهرهای مسیحی‌نشین فراوان یافت می‌شود. اما در بین مسلمین و یهود که از خوردن گوشت خوک احتراز می‌کنند، به کلی پیدا نمی‌شود (اهتمام، فلسفه احکام، 1/89).

 

3. کرم آسکاریساین کرم به اندازه‌ای بزرگ می‌شود که آن را ثعبان البطن نامیده‌اند. این بیماری از شایع‌ترین بیماری‌ها در جهان است تا آنجا که تعداد مبتلایان به آن را تا یک میلیارد و 25 میلیون نفر در سراسر جهان گزارش کرده‌اند.

 

آسکاریسِ ماده به دیوارة معده چسبیده و در شکم حیوان لانه می‌کند و قادر است روزانه 20 هزار تخم بگذارد. بسیاری از این تخم‌ها از بدن حیوان دفع می‌شوند و خطر انتقال بیماری به انسان از همین‌جا آغاز می‌شود؛ چرا که این بیماری در اثر آلوده شدن دست‌ها به فضولات خوک یا خوردن سبزیجات مزارعی که فضولات خوک در آن ریخته باشند، به انسان منتقل می‌شود.

هنگامی که تخم‌ها وارد بدن شده و نوزادهای کرم بیرون آمدند، وارد خون شده و در کل بدن منتشر می‌شوند به نحوی که کمتر عضوی از آلودگی به آنها در امان می‌ماند. از این مرحله به بعد معلوم نیست کدام عضو قربانی آسکاریس شود. این کرم اگر در معده یا ریه‌ها رشد کند و بمیرد، موجب انسداد و در نتیجه مرگ بیمار می‌شود. در موارد خفیف‌تر نیز موجب گرفتگی عروق، التهاب یا خونریزی داخلی می‌شود (مصطفی محمود، الاعجاز التشریعی فی تحریم الخنزیر، 14).

 

د) سرطان‌ها

 

تحقیقات حاکی از رابطة قوی و شدیدی بین مصرف گوشت خوک و سرطان معده، پروستات، سینه، رحم، کبد، کیسه صفرا، و انواع سرطان‌های دیگر است (ر.ک: همان، 19)

 

هـ) سایر بیماری‌ها

 

گوشت خوک گذشته از بیماری‌های فراوانی که به انسان منتقل می‌کند، بسیار دیر هضم است و معده را به زحمت می‌اندازد (امیری، قرآن و علم، 140).

 

50 درصد گوشت خوک چربی است که این نسبت در گوسفند 17% و در گوساله 5% است. خطرناک‌ترین نوع چربی حیوانی برای انسان، چربی طبقه‌ای است که بین پوست و گوشت قرار گرفته و این چربی در خوک بسیار زیاد است (پاکدامن، بهداشت تغذیه در قرآن کریم، 126).

 

میزان چربی و اسید اوریک موجود در گوشت خوک خیلی زیاد است و به همین دلیل در ابتلاء به بیماری‌های بسیاری نقش دارد که از جمله آنها می‌توان به بیماری تصلب شرایین، دردهای مفصلی و مسمومیت‌ها اشاره کرد (رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، 3/322).

 

نتیجه

 

در پایان پاسخ به این سؤال ضروری به نظر می‌رسد که هر چند اکثر مضرات پیش‌گفته برای گوشت خوک به طور قطعی به اثبات رسیده و بشر از پیامدهای ناگوار مصرف آن آگاهی کامل دارد، چرا همواره گوشت خوک یکی از پررونق‌ترین کالاهای جهان، و تولید و مصرف آن امری رایج است؟ آیا تمامی امراض پیش‌گفته در مجامع غربی که گوشت خوک را در سبد کالای خود قرار داده‌اند، شیوع دارد؟

 

اولاً بیماری‌های ذکر شده غالبی هستند و در اکثر موارد گوشت خوک منشأ بیماری‌های مذکور گزارش شده است. اما چنین نیست که در هر شهری که گوشت خوک توزیع و مصرف می‌شود، همه بیماری‌ها به طور همزمان شیوع پیدا کند.

 

ثانیاً ممکن است با استفاده از نوعی واکسن و دارو بتوان برخی بیماری‌های پیش‌گفته را کنترل کرد.

 

ثالثاً گوشت خوک، یک کالای تجاری به شمار می‌رود و سود اقتصادی سرشاری عاید سرمایه‌گذاران این عرصه می‌کند. همین انگیزه کافیست تا بدون توجه به سلامت مصرف‌کنندگان به تولید و توزیع آن بپردازند. عموم مردم نیز اطلاع چندانی از عواقب مصرف آن ندارند و فریفته طعم آن می‌شوند. در عین حال، بسیاری از اندیشمندان و پزشکان جوامع غربی ضررهای آن را متذکر می‌شوند و مردم را به پرهیز از آن توصیه می‌کنند.

 

ارنست رنان، مورخ فرانسوی، می‌نویسد: «دین اسلام پیروان خویش را از بلاهای چندی از جمله شراب، خوک و لعاب دهان سگ نجات داده است» (شیرازی، اسلام پزشک بی‌دارو، 46).

 

بی‌شک، انگیزة مسلمانان از عمل به دستورات انسان‌ساز و نورانی اسلام، تعبّد و اطاعت محض از خالق یکتاست، اما در سایة این تعبّد، از منافع بی‌شمار دنیوی و اخروی آن نیز بهره‌مند می‌شوند.

 

 

پی‌نوشت‌ها

 

1) البته کلمه خنازیر (جمع مکسر خنزیر) نیز در آیه 60 سوره مائده به کار رفته و به مسخ مشرکان به صورت بوزینه و خوک اشاره دارد که از موضوع این نوشتار خارج است.

 

2) طبق قاعدة «تعلیق الحکم بالوصف مشعرً بالعلیه» می‌توان گفت دو وصف طیبات و خبائث در این آیه به علیت این دو وصف اشاره دارند؛ به این معنا که سبب (یکی از اسباب) حرام بودن خبائث تنفرآمیز بودن آنها و سبب حلال شمردن طیبات پاکیزه بودن آنهاست.

 

3) چنان‌که گذشت در آیه60 سوره مائده به مسخ عده‌ای از انسان‌ها به خوک تصریح شده، و در برخی روایات، آن قوم مسخ شده یهودیان معرفی شده‌اند. (ر.ک: بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، 2/328).

 

4) نوعی بازی معروف به «نرد» که واضع آن، اردشير پسر بابك از پادشاهان ساسانی بوده است و از اين جهت آن را «نردشير» می‌گويند (ر.ک: مجمع البحرین، مادة ن رد).

 

5) دسته‌بندی و بخشی از مطالب این فصل، از مقالة «الاعجاز التشریعی فی تحریم الخنزیر» نوشته دکتر فهمی مصطفی محمود گرفته شده است.

 

6) بنا به گفته دمیری، خوک از ویژگی‌های حیوانات درنده و اهلی، هر دو را داراست؛ در نتیجه، هم آن را وحشی به شمار می‌آورند، هم اهلی. (ر.ک: حیات الحیوان، 1/307 ).

 

7) ر.ک: جمعه‌زاده، حميدرضا، مقاله «طراحي روش تشخيص باكتري سالمونلا در محموله‌هاي غذايي با منشأ دامي».

 

منابع

 

  1. قرآن کریم، ترجمه دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی و گروهی از اساتید جامعة المصطفی (1388ش)، قم: انتشارات المصطفی.
  2. ابوحيان، محمد بن يوسف (1420ق)، البحر المحيط فى التفسير، بيروت: دار الفكر.
  3. افتخاریان، سیدجواد (1362ش)، قرآن و علوم روز، تهران: افتخاریان، چاپ بیستم.
  4. آلوسي، سيد محمود (1415ق)، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت: دارالکتب العلميه.
  5. امیری، علی (1388ش)، قرآن و علم، بی‌جا: نشر مفاتیح القرآن.
  6. اهتمام، احمد (1390ش)، فلسفه احکام، قم: زمزم هدایت.
  7. بحرانى، سيد هاشم (1416ق)، البرهان فى تفسير القرآن، تهران: بنياد بعثت.
  8. پاکدامن، محمدطاهر (1388ش)، بهداشت تغذیه در قرآن و حدیث، پایان‌نامه کارشناسی ارشد، قم: مجتمع عالی امام خمینی.
  9. حر عاملی، محمد بن حسن (1409ق)، وسائل الشيعه، قم: مؤسسه آل‌البيتD لإحياء التراث.

10. راغب اصفهاني، حسين بن محمد (1412ق)، المفردات في غريب القرآن، بيروت: دارالعلم.

11. رضایی اصفهانی، محمدعلی (1380ش)، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، قم: انتشارات کتاب مبین.

12. زمخشري، محمود (1407ق)، الکشاف عن حقائق، بيروت: دارالکتاب العربي، چاپ سوم.

13. شیرازی، احمدامین (1373ش)، اسلام پزشک بی‌دارو، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ هفتم.

14. الصفار، فاضل (1423ق)، موسوعة اهل البیتD الکونیه (اسرار عالم الحیوان)، بیروت: مؤسسة الفکر الاسلامی.

15. طباطبايي، سيد محمدحسين (1417ق)، الميزان في تفسير القرآن، قم: انتشارات جامعه مدرسين، چاپ پنجم.

16. طريحى، فخرالدين (1375ش)، مجمع البحرين، تهران: كتابفروشى مرتضوى.

17. عياشى، محمد بن مسعود (1380ق)، كتاب التفسير، تهران: چاپخانه علميه.

18. فخرالدين رازي،‌ محمد بن عمر (1420ق)، مفاتيح الغيب، بيروت: داراحياء التراث العربي، چاپ سوم.

19. قرشى، سيد على‌اكبر (1377ش)، تفسير احسن الحديث، تهران: بنياد بعثت، چاپ سوم.

20. قرطبي، محمد بن احمد (1364ش)، الجامع الاحکام للقرآن، تهران: ناصر خسرو.

21. كليني، محمد بن يعقوب (1365ش)، الكافي، تهران: دارالكتب الاسلاميه.

22. مجلسی، محمدباقر (1404ق)، بحار الأنوار، بیروت: مؤسسه الوفاء.

23. مکارم شيرازي، ناصر (1374ش)، تفسير نمونه، تهران: دارالکتب الاسلاميه.

24. خمینی، سید روح‌الله (1379ش)، تحریر الوسیله، قم: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني.

25. هاشمی، احمد بن ابراهیم (1421ق)، جواهر البلاغه، قم: دفتر نشر نوید اسلام.

26. مصطفی محمود، فهمی، «الاعجاز التشریعی فی تحریم لحم الخنزیر»، برگرفته از سایت الهیئة العالمیة للاعجاز العلمی: www.eajaz.org

27. ادریسی، عمادالدین، «بیماری ویروسی نیپا»، برگرفته از سایت: www.farsvet.ir/fa/article

28. جمعه‌زاده، حمیدرضا، «طراحی روش تشخیص باکتری سالمونلا در محموله‌های غذایی با منشأ دامی».

 

 



:: موضوعات مرتبط: طب اسلامی و قرآنی , ,
:: برچسب‌ها: گوشت خوک , خوک , دلیل حرام بودن گوشت خوک , خوردنی های حرام , حلال , ,
:: بازدید از این مطلب : 166
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

چکیده

 

اعجاز روان‌شناختی قرآن یکی از ابعاد اعجاز علمی قرآن می‌باشد که از سه زاویه قابل طرح است؛ نخست گزاره‌های روان‌شناختی قرآن که با بررسی بینش روان‌شناسی موجود در قرآن کریم صورت می‌گیرد. دوم از جهت استنباط نظام روان‌شناختی قرآن (با توجه به مبانی، اهداف، اصول، روش‌ها، عوامل و موانع روان‌شناختی مطرح شده در قرآن) و سوم از جهت تأثیرات روان‌شناختی قرآن در مخاطبان که نمونه‌ای از آن در تأثیر موسیقای قرآن جلوه‌گر می‌شود.

 

در این نوشتار، پس از تبیین رویکردها در اعجاز روان‌شناختی قرآن و رابطه قرآن و روان‌شناسی، نگاهی مجموعی به موضوعات متعدد روان‌شناسی مطرح شده در قرآن صورت گرفته، سپس برای هر موضوع نمونه‌هایی از آیات مرتبط ذکر و بررسی شده تا در نهایت پس از ارائه بینش روان‌شناسانه موجود در قرآن، اعجاز این بینش و نظام شگرف قرآن کریم بر مبنای ویژگی‌های شخصیت سالم تبیین گردد.

 

واژگان کلیدی: قرآن، روان‌شناسی، اعجاز علمی، اعجاز روان‌شناختی، شخصیت سالم.

 

 

مقدمه

 

تاکنون ابعاد مختلفی از اعجاز قرآن کشف شده است که از مهم‌ترین آنها می‌توان به اعجاز بیانی، اعجاز تشریعی و اعجاز علمی اشاره کرد.

 

یکی از ابعاد اعجاز علمی قرآن که تاکنون مورد توجه بایسته قرار نگرفته، اعجاز روان‌شناختی قرآن می‌باشد؛ بنابراین، در این نوشتار برانیم تا ضمن بررسی موضوعات روان‌شناسی مطرح شده در قرآن کریم و ارائه دورنمایی کلی از بینش روان‌شناسی قرآن، اعجاز این بُعد از قرآن کریم را بیان نماییم.

 

پیشینه

 

اگر چه در زمینه اعجاز علمی قرآن کتاب‌های زیادی نگاشته شده، پیشینه کوتاه آن به اوایل قرن چهاردهم بر می‌گردد (رضایی اصفهانی، چیستی و چالش‌های اعجاز علمی قرآن، 12). اعجاز روان‌شناختی قرآن نیز به عنوان یکی از ابعاد اعجاز علمی قرآن از موضوعات نوپدید در حوزه اعجاز قرآن می‌باشد و امین خولی (1965م) را می‌توان پایه‌گذار این بعد از اعجاز قرآن دانست (رضایی اصفهانی، علوم قرآنی 2 اعجاز قرآن، 88). امین خولی این بعد از اعجاز را در چند نوشته خویش از جمله «البلاغة العربیة و اثر الفلسفة فیها»، مدخل «تفسیر» دائرة المعارف الاسلامیة و مقاله‌ای در مجله دانشکده ادبیات قاهره با عنوان «البلاغة و علم النفس» مطرح کرده است.

 

وی در این مقاله سوم به نحوی بین روان‌شناسی و بلاغت ارتباط ایجاد کرده و در پی بوده تا راه را برای طرح ایده جدید خود، یعنی اعجاز روان‌شناختی قرآن، فراهم آورد (ر.ک: برهان و عرفان، 339). در واقع، وی با تقریری جدید و ایجاد ارتباط بین بلاغت و روان‌شناسی، این موضوع را پذیرفتنی کرده است (اعجاز قرآن و تحلیل، 4-182 به نقل از: رضایی اصفهانی، علوم قرآنی 2 اعجاز قرآن، 86-88).

 

از دیگر آثار نگاشته شده در زمینه اعجاز روان‌شناختی «الاعجاز النفسی فی القرآن الکریم» از دکتر مصطفی رجب و «الاعجاز النفسی و تربوی فی القرآن الکریم و السنة المطهرة» از دکتر عبدالرحمن العیسوی در سال 1428م انتشار یافته است، ولی کتاب اخیر عملاً به موضوع اعجاز تربیتی نپرداخته، بلکه اعجاز روان‌شناختی قرآن را مطرح کرده است (رضایی اصفهانی، علوم قرآنی، 2/274-275).

 

همچنین در حوزه بهداشت روان، اخلاق و روان‌شناسی اسلامی آثار فراوان دیگری نگاشته شده که به بررسی گزاره‌های قرآنی در مباحث روان‌شناسی پرداخته و به طور ضمنی و غیر مستقیم به اعجاز روان‌شاختی اشاره نموده‌اند، ولی هیچ کدام ادعای اعجاز نکرده‌اند. از این آثار عبارت است از:

 

قرآن و روان‌شناسی از محمد عثمان نجاتی؛ قرآن و بهداشت روان از دکتر احمد صادقیان؛ روان‌شناسی از دیدگاه مکتب اسلام از تقی ژاله‌فر؛ بهداشت روانی با نگرش به منابع اسلامی از محمدرضا سالاری‌فر و همکاران؛ بهداشت و سلامت روان با نگرش به آموزه‌های دینی و سیره معصومانD از سلیمان قاسمی؛ بهداشت روانی در اسلام از سید حمید فتاحی؛ اخلاق اسلامی از احمد دیلمی و مسعود آذربایجانی؛ بهداشت روانی (بررسی مقدماتی اصول بهداشت روانی، روان درمانی و برنامه‌ریزی در مكتب اسلام) از دكتر سید ابوالقاسم حسینی؛ آرامش روانی و مذهب از دكتر صفدر صانعی؛ بهداشت روان در اسلام از دكتر سیدمهدی صانعی؛ مجموعه مقالات اسلام و بهداشت روان.

 

رویکردها در اعجاز روان‌شناختی قرآن

 

اعجاز علمی در علوم انسانی، به ویژه مباحث روان‌شناختی و تربیتی، با سه رویکرد مطرح می‌شود:

 

الف) گزاره‌های قرآنی دالّ بر اخبار غیبی روان‌شناختی؛

ب) استنباط نظام روان‌شناختی از قرآن؛

ج) بررسی نقش قرآن در ایجاد تحوّل روانی در صدر اسلام و جوامعی که قرآن در آن اجرا می‌شود.

 

در رویکرد نخست عموماً به بررسی اعجاز در گزاره‌های قرآنی پرداخته می‌شود؛ یعنی با ذکر برخی آیات و تبیین نکات و اشارات جالب و شگفت‌انگیز آن در حوزه مباحث روان‌شناختی، ادعای اعجاز می‌شود، در حالی که اکثر گزاره‌های قرآنی تنها جالب و شگفت‌انگیز می‌باشند؛ زیرا در صورتی می‌توان اعجاز روان‌شناختی آیات و گزاره‌های قرآنی را ادعا کرد که اثبات شود قبل از قرآن مطرح نبوده است که اثبات چنین ادعایی در همه موارد مشکل است (همان، 274ـ285).

 

اما آنچه می‌توان اعجاز آن را با توجه به ضوابط مقبول اعجاز مطرح کرد، نظام روان‌شناختی یا بینش شگرف روان‌شناسی قرآن (رویکرد دوم) است که با نگاه مجموعی به همه آیات و استقرای تام موضوعات روان‌شناسی مطرح شده در قرآن استنباط می‌شود. تحوّل اعجازآمیز روانی و روحی مخاطبان قرآن در اثر شنیدن آیات الهی نیز رویکردی است که ادعای اعجاز آن به صواب نزدیک‌تر است؛ زیرا در طول تاریخ بارها اتفاق افتاده و در قرآن نیز بدان اشاره شده است:

وَ إِذا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آياتُهُ زادَتْهُمْ إيماناً وَ عَلی رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ (انفال/2)؛ «و هنگامی که آیات او بر آنان خوانده شود، ایمانشان افزون گردد؛ و تنها بر پروردگارشان توکل دارند». در این آیه با اشاره به رویکرد درمانِ روان‌شناختی عاطفی ـ هیجانی برای فرد دچار استرس، برقراری نوعی ارتباط عاطفی با دیگری (مانند درمانگر) یا منبع دارای قدرتی معنوی (مانند خداوند) را عاملِ تحولی شگرف در درمانِ مشکلات روحی ـ روانی معرفی می‌نماید (قاسمی، بهداشت و سلامت رون با نگرش به آموزه‌های دینی و سیره معصومان، 203-204).

 

قرآن کریم در جای دیگر با اشاره به این تحوّل اعجاز آمیز روانی و روحی بر مخاطبان خود می‌فرماید: اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَديثِ كِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلينُ جُلُودُهُمْ وَ قُلُوبُهُمْ إِلی ذِكْرِ اللَّهِ ذلِكَ هُدَی اللَّهِ يَهْدي بِهِ مَنْ يَشاءُ وَ مَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَما لَهُ مِنْ هادٍ (زمر/23)؛ «خدا نیکوترین سخن را فرو فرستاده است؛ کتابی همگون (که آیاتش) مکرر است. پوست‌های (بدن) کسانی که از پروردگارشان هراس دارند، از (شنیدن آیات) آن به لرزه درمی‌آید؛ سپس پوست‌هایشان و دل‌هایشان به یاد خدا نرم می‌شود. این رهنمود خداست که هر کس را بخواهد (و شایسته بداند)، با آن راهنمایی می‌کند؛ و هر کس را خدا (به خاطر اعمالش) در گمراهی وانهد، پس هیچ راهنمایی برای او نیست».

و باز می‌فرماید: وَ إِذا سَمِعُوا ما أُنْزِلَ إِلَی الرَّسُولِ تَری أَعْيُنَهُمْ تَفيضُ مِنَ الدَّمْعِ مِمَّا عَرَفُوا مِنَ الْحَقِّ يَقُولُونَ رَبَّنا آمَنَّا فَاكْتُبْنا مَعَ الشَّاهِدينَ(مائده/83)؛ «و هنگامی که آنچه را به سوی فرستاده‌[ی خدا] فرود آمده، می‌شنوند، می‌بینی، در اثر حقیقتی که شناخته‌اند، اشک (شوق) از چشمان‌شان سرازیر می‌شود. می‌گویند: «[ای‌] پروردگار ما! ایمان آوردیم، پس ما را با گواهان بنویس»؛ آیات مذکور این تحوّل اعجازآمیز روانی و روحی مخاطبان قرآن را در اثر شنیدن آیات الهی به خوبی به تصویر می‌کشاند.

 

ارتباط بین قرآن و روان‌شناسی

 

ارتباط بین قرآن و روان‌شناسی را می‌توان از سه جنبه مورد توجه قرار داد:

 

1. روان‌شناسی و دانش قرآنی

 

در این جنبه روان‌شناسی و دانش قرآنی به عنوان دو دانش و منبع معرفت مجزای از یکدیگر ملاحظه و مقایسه می‌شوند. در این مقایسه، وجوه اشتراک و افتراق هر یک در حل مشکلات بشر مورد توجه قرار می‌گیرد و با استفاده از آگاهی‌های تخصصی روان‌شناسی به تحلیل روان‌شناختی مفاهیم قرآن پرداخته می‌شود.

 

2. روان‌شناسی قرآن 

 

در این جنبه قرآن به عنوان یک موضوع مورد بررسی روان‌شناختی قرار می‌گیرد که آیات آن چرا و چگونه و در چه شرایط زمانی و مکانی نازل شده است و تأثیر روان‌شناختی هر آیه بر مخاطب چیست؟

 

3. روان‌شناسی قرآنی 

 

در این جنبه روان‌شناسی در بستر فرهنگ قرآن و اهل‌بیتD و با توجه به تفسیر آیات قرآنی، از مبانی هستی‌شناختی، معرفت‌شناختی و انسان‌شناختی قرآن متأثر گردد و روان‌شناسی جدیدی متولد شود (کاویانی، آیا روان‌شناسی اسلامی ممکن است؟، 173-175 با تصرف).

 

گونه‌های روان‌شناختی در قرآن

 

1. روان‌شناسی شخصیت

 

قرآن مردم را از لحاظ شخصیتی به سه گروه مؤمن، کافر و منافق تقسیم کرده است (بقره/2-21). هر یک از این گروه‌های سه‌گانه، خصوصیات اصلی و عمومی ویژه خود را دارد که از دو گروه دیگر جدا می‌سازد. از جمله خصوصیات عقیدتی، عبادی، اجتماعی، خانوادگی، اخلاقی، انفعالی و عاطفی، عقلانی و شناختی، زندگی علمی و حرفه‌ای، و خصوصیات جسمانی؛ همه این ویژگی‌ها و امتیازت در هر کدام از انواع سه‌گانه شخصیتی، در قرآن مطرح شده و قرآن آنها را از همدیگر متمایز می‌کند (نجاتی، قرآن و روان‌شناسی، 304-313 با تلخیص).

 

علاوه بر این، شخصیت‌ مؤمن در قرآن، خود دارای سه درجه شخصیتی است؛ آنان که به خود ظلم می‌کنند، آنان که میانه‌رو هستند و آنان که پیشتازانند (فاطر/32).

 

مشخصه بارز شخصیت کافر آن است که دل و اندیشه‌اش را قفل کرده است و راهی برای نفوذ هیچ حرف تازه و اندیشه متفاوتی نگذاشته است و به همین دلیل، از درک حقایق عاجز است.

 

خصوصیت بارز شخصیت منافق از دیدگاه قرآن، دوگانگی ریشه‌ای در ظاهر و باطن است؛ به همین دلیل، به شک و تردید و عدم قدرت تصمیم‌گیری و ناتوانی در قضاوت مبتلا می‌شود (بقره/8-20 و منافقون/1-10). کفر و نفاق از منظر قرآن یک بیماری است؛ بدین معنا که عدم تعادل شخصیتی انسان موجب می‌شود که به گروه منافقان و کافران بپیوندد.

 

بنابراین شخصیت کافر و منافق، یک شخصیت نامتعادل و بیماری روحی و روانی است. این بیماری روحی و روانی تاثیر خود را در جسم انسان نیز نشان می‌دهد و تنها در صورتی درمان می‌پذیرد که به نسخه اعتدال بخش قرآن عمل شود.

 

2. روان‌شناسی رنگ‌ها 

 

قالُوا ادْعُ لَنا رَبَّكَ يُبَيِّنْ لَنا ما لَوْنُها قالَ إِنَّهُ يَقُولُ إِنَّها بَقَرَةٌ صَفْراءُ فاقِعٌ لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرينَ (بقره/69)؛ «گفتند: برای ما از پروردگارت بخواه تا روشن کند برایمان که رنگ آن (گاو) چگونه است؟ (موسی) گفت که او می‌گوید: در حقیقت آن گاوی زرد است که رنگش یک دست است که بینندگان را شاد می‌سازد».

 

امروزه روان‌شناسان به ارزش روانی گوناگون رنگ‌ها در دو مقوله سمبولیسم رنگ‌ها (نماد پردازی و معنای کنایی رنگ‌ها) و روان‌شناسی رنگ توجه دارند؛ مثلاً در بررسی‌های انجام شده دریافته‌اند که باید رنگ اتاق و اثاثیه آسایشگاه‌های روانی زرد روشن باشد؛ زیرا این رنگ را شاد و شادکننده یافته‌اند که اثر آرامش دهنده و تسکین دهنده بر اعصاب و روان بیماران حسّاس و نازک طبع و زود رنج را دارد (انصاری، دنیای شگفت‌انگیز رنگ‌ها، 98 با تلخیص). البته تأثیر این رنگ فقط بر بیماران روانی نیست، بلکه بر همه انسان‌هاست (مارکس لوشر، روان‌شناسی رنگ‌ها، 87).

 

مسلّماً این بینش و برداشت راجع به رنگ‌ها و این رنگ خاص در فرهنگ زمانه عصر نزول نمی‌گنجد و فقط وحی الهی می‌توانسته است بیش از یک هزار سال بر پژوهش علمی رنگ‌ها سبقت بگیرد.

 

3. روان‌شناسی رشد 

 

الف) رشد کودک و مراحل آن: وَ اللَّهُ أَخْرَجَكُمْ مِنْ بُطُونِ أُمَّهاتِكُمْ لا تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَ جَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَ الْأَبْصارَ وَ الْأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(نحل/78)؛ «و خدا شما را از شکم‌های مادرانتان بیرون آورد، در حالی که هیچ چیزی نمی‌دانستید؛ و برای شما، شنوایی و دیدگان و دل‌ها (ی سوزان) قرار داد، تا شاید شما سپاس‌گزاری کنید».

 

ب) رشد زبان و عوامل مؤثر در آن: خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَيانَ (الرحمن/3 و 4)؛ «انسان را آفرید؛ «بیان» را به او آموزش داد».

 

در رشد زبان یک سلسله عوامل مادی (رشد بدنی، هوش، محیط خانواده و....) (آل‌عمران/46) اثبات‌پذیر در آزمایشگاه‌ها و عوامل غیرمادی (اراده خداوند و سخن گفتن در گهواره) دخالت دارد.

 

ج) خانواده: خانواده از عوامل مؤثر در رشد انسان است. قرآن کریم با تأکید بر ایجاد خانواده‌ای سالم و آرام، بر این نکته نیز تأکید کرده است: وَ مِنْ آياتِهِ أَنْ خَلَقَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْواجاً لِتَسْكُنُوا إِلَيْها وَ جَعَلَ بَيْنَكُمْ مَوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ في ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (روم/21)؛ «و از نشانه‌های او این است که همسرانی از (جنس) خودتان برای شما آفرید، تا بدان‌ها آرامش یابید؛ و در بین شما دوستی و رحمت قرارداد. قطعاً، در آن‌[ها] نشانه‌هایی است برای گروهی که تفکر می‌کنند».

 

د) رشد شخصیت: قرآن در زمینه بعد جنسی بر این نکته تأکید نموده که محرومیت جنسی لزوماً موجب آسیب نیست: وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّی يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (نور/33)؛ «و کسانی که (وسایل) ازدواج نمی‌یابند، باید خویشتن‌داری کنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد». این نظریه برخلاف نظریه فروید است، ولی با نظر مزلو قابل تفسیر است (ر.ک: جمعی از نویسندگان، روان‌شناسی رشد (2) با نگرش به منابع اسلامی، 2/978).

 

هـ) کفایت اجتماعی: کفایت اجتماعی عبارت است از: «قابلیتی که کودک می‌تواند به وسیله آن از منابع محیطی بهره جوید و نتیجه رشدی خوبی به دست آورد» (همان، 965). در قرآن کریم ویژگی نیاز به پیشرفت آدمی چنین مطرح شده است: يا أَيُّهَا الْإِنْسانُ إِنَّكَ كادِحٌ إِلی رَبِّكَ كَدْحاً فَمُلاقيهِ(انشقاق/6)؛ «ای انسان! در حقیقت، تو به سوی پروردگارت کاملاً تلاش می‌کنی (و رنج می‌کشی) و او را ملاقات می‌کنی». (همان، 636؛ به نقل از: زاهدی، «موضوعات روان‌شناسی در آیات قرآن. www.tebyan.net»).

 

4. روان‌شناسی موسیقایی قرآن (آهنگ، صوت و لحن)

یکی از ابعاد روان‌شناختی قرآن، موسیقای نهفته در اصوات و آوای آن است؛ یعنی تأثیرات پیچیده و شگفت‌آور ناشی از موسیقی و صوت حاصل از قرائت آیات و سوره‌های قرآن که در خوانندگان و شنوندگان ایجاد می‌شود.

 

یک نوع موسیقی درونی در کلام الهی وجود دارد که احساس شدنی است، اما تن به تشریح نمی‌دهد. این موسیقی در تار و پود الفاظ و در ترکیب درون جمله‌ها نهفته است و فقط با احساس ناپیدا و با قدرت متعال ادراک می‌شود (معرفت، علوم قرآنی، 385).

 

به طور کلی، صوت و موسیقی دارای تأثیراتی ظریف و در عین حال عمیق و شگفت‌آور بر انسان است. اصوات دارای تأثیراتی بر روح و روان و حتی جسم همه مخلوقات، اعم از انسان‌ها، حیوانات، گیاهان می‌باشد که اگر آدمی عالِم به این تأثیرات باشد، با به کارگیری درست اصوات و موسیقی در زندگی خود، آرامش، سلامت روح و جسم، رشد و تعالی خویش را از آن بر می‌گیرد.

 

گروهی از پژوهشگران و پزشکان کشورمان در سال 1382ش اقدام به آزمایشات و تحقیقات جالبی در زمینه تأثیر موسیقایی آوای قرآن کریم نمودند. آنان طی این آزمایش 40 بیمار همسان را که نیاز به عمل جراحی داشتند، در دو دسته قرار دادند. در روز عمل برای یک گروه از آنها از آغاز صبح تا لحظه عمل که بعد از ظهر همان روز بود، به پخش تلاوت آیات قرآن در اتاقشان پرداختند، اما گروه دوم فقط صدای عادی محیط بیمارستان را می‌شنیدند. در نتیجه این آزمایش، نتایج متفاوت و جالبی برای پزشکان و پژوهشگران حاصل آمد.

گروهی که از صبح در معرض شنیدن قرائت آیات قرآن در اتاق خود بودند، از آرامشی بالاتر، ضربان قلب طبیعی‌تر و اضطراب و دغدغه کمتری برخوردار بودند (اخبار علمی فرهنگی و هنری، شبکه دوم سیما، 1382). این احساسات و تأثیرات را نمی‌توان تنها ناشی از شنیدن مطالب و مفاهیم اشاره شده در این کتاب آسمانی دانست، بلکه ناشی از تأثرات حاصل از صوت و موسیقی الفاظ آیات موزون قرآن می‌باشد. دلیل این ادعا ناآگاهی بیماران مورد آزمایش از معانی آیات شنیده شده است. در حقیقت، این جنبه از اعجاز قرآن در درجه نخست به احساسات مبهمی بر می‌گردد که در قلب خواننده یا شنونده بر می‌انگیزد (معرفت، علوم قرآنی، 387 به نقل از: www.noormags.com مقاله احسان زرانی).

 

بینش روان‌شناسانه قرآن

 

الف) بینش اجتماعی روان‌شناسانه: بینش اجتماعی بدین معناست که شخص عکس‌العمل مخاطب را حدس و تخمین بزند و متناسب با آن سخن یا رفتاری را از خود بروز دهد. این رویکرد سراسر قرآن را در برگرفته است، ولی در بسیاری از آیات ظهور بیشتری دارد؛ برای مثال، خداوند می‌فرماید: وَ أَنْكِحُوا الْأَيامی مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليمٌ وَ لْيَسْتَعْفِفِ الَّذينَ لا يَجِدُونَ نِكاحاً حَتَّی يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ... (نور/32-33)؛ «و افراد بی‌همسرتان و شایستگان از بندگانتان و کنیزانتان را به ازدواج (یکدیگر) درآورید. اگر نیازمند باشند، خدا از بخشش خود آنان را توانگر می‌سازد؛ و خدا گشایشگری داناست. و کسانی که (وسایل) ازدواج نمی‌یابند، باید خویشتن‌داری کنند تا خدا از بخشش خود آنان را توانگر سازد».

آیه نخست که در مقام خطاب به پدر و مادر افراد بی‌همسر است آنان را به همسر دادن سریع فرزندان‌شان امر می‌کند، اما آیه بعد وقتی خود بی‌همسران را مخاطب قرار می‌گیرند، آنها را به صبر و عفت ورزیدن امر و تشویق می‌نماید. در حقیقت، این نگاه قرآن به واکنش و عکس‌العمل احتمالی مخاطب، یک بینش روان‌شناسانه بسیار عمیقی است که در آیات متعددی از قرآن نمود بارز دارد.

 

ب) بینش روان‌شناسانه متناسب با گونه‌های شخصیت: قرآن می‌فرماید: قُلْ كُلٌّ يَعْمَلُ عَلی شاكِلَتِهِ فَرَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَنْ هُوَ أَهْدی سَبيلاً(اسراء/84)؛ «بگو: همه طبق (روش و خُلق و خوی) خویش عمل می‌کنند؛ و پروردگارتان داناتر است، به کسی که او ره‌یافته‌تر است». در این آیه، «شاکله» از ماده «شکل» به معنای «مهار کردن حیوان» است (ر.ک: مصباح المنیر، فیومی، 321). به خود مهار نیز «شکال» گفته می‌شود و از آنجا که روحیات و سجایا و عادت‌های هر انسانی او را به رویه‌ای خاص مقید می‌کند، به آن «شاکله» گویند (مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، 12/247).

 

ج) مکانیسم‌های دفاعی ـ روانی در قرآن: در قرآن به سه نوع از مکانیسم‌های دفاعی ـ روانی اشاره شده است: فرافکنی (منافقون/4)، دلیل تراشی (بقره/11 و 12) و واکنش سازی (بقره/204 و 205؛ منافقون/4) (نجاتی‌، قرآن و روان‌شناسی، 313-316).

 

د) بینش قرآن در حوزه بهداشت روان.

 

اول. ویژگی‌های روانی شخصیت سالم در قرآن

 

اساساً ویژگی‌های شخصیتی را در سه بخش می‌توان مورد مطالعه قرار داد:

 

1. ویژگی‌های شناختی (cognitive)؛ یعنی نگرش‌ها، اعتقادات، جهان‌بینی و اصول تفكر.

2. ویژگی‌های عاطفی (emotional)؛ این ویژگی‌هایی كه بر مبنای ویژگی‌های شناختی پدید می‌آیند، عواطف، هیجانات، احساسات، گرایش‌ها، و دلبستگی‌ها را در بر می‌گیرد.

3.ویژگی‌های رفتاری (behavioral)؛ ویژگی‌های رفتاری نیز به نوبه خود، زمینه و علت بروز ویژگی‌های رفتاری و الگوهای عملكرد را پوشش می‌دهد.

 

اینك ویژگی‌های شناختی، عاطفی و رفتاری شخصیت سالم را از نظر قرآن بررسی می‌كنیم.

 

1. ویژگی‌های شناختی

 

این بخشی از ویژگی‌ها را می‌توان در چهار قسمت كلی بررسی كرد: ویژگی‌های شناختی و شیوه‌های استنباط، نوع شناخت نسبت به مبدأ جهان، نوع شناخت نسبت به محیط (جهان پیرامون)، و نوع شناخت نسبت به خود.

 

یک) نوع شناخت شخصیت سالم در شیوه‌های استنباط

 

ـ فردی که دارای شخصیت سالم است، پیرو ظن و گمان نیست: إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً (یونس/36)؛ وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ(اسراء/36).

 

ـ اهل تعقل، تحلیل، و استنتاج منطقی است: قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا (سباء/46)؛ وَ يُريكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ (بقره/73)؛ إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذينَ لا يَعْقِلُونَ (انفال/22).

 

ـ اهل تحقیق، بحث، تضارب آراء و گفتگوی سالم به منظور كشف حقیقت است: الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِكَ الَّذينَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِكَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ (زمر/18).

 

دو) نوع شناخت نسبت به مبدأ جهان

 

ـ به بیان قرآن، شخصیت سالم جهان را دارای منشأ واحدی می‌داند كه نه تنها آن را به وجود آورده: اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْءٍ (زمر/62)؛ بلكه به طور پیوسته آن را اداره می‌كند: وَ هُوَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ وَكيلٌ (زمر/62)؛ وَ هُوَ رَبُّ كُلِّ شَيْءٍ (انعام/164).

 

ـ فقط به این منشأ می‌توان اتكا كرد: تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ وَ كَفى بِاللَّهِ وَكيلاً (نساء/81).

 

ـ او مظهر قدرت و مهربانی است، لذا می‌توان بر او اعتماد كرد: وَ تَوَكَّلْ عَلَى الْعَزيزِ الرَّحيمِ (شعراء/217).

 

سه) نوع شناخت نسبت به محیط

 

ـ شخصیت سالم مجموعه جهان و وقایع آن را پوچ و باطل و بی‌هدف نمی‌داند: الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ في خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ (آل‌عمران/191).

 

ـ دنیا را محل تلاش و كار و بهره‌برداری صحیح می‌داند: وَ مِنْ رَحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ لِتَسْكُنُوا فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ(قصص/73)؛ وَ آخَرُونَ يَضْرِبُونَ فِي الْأَرْضِ يَبْتَغُونَ مِنْ فَضْلِ اللَّهِ (مزمل/20)؛ وَ ابْتَغِ فيما آتاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصيبَكَ مِنَ الدُّنْيا(قصص/77).

 

ـ اما دنیا را شایسته دلبستگی نمی‌داند؛ زیرا مرحله‌ای موقتی بوده و در مقایسه با آخرت ناچیز است: Pأَ رَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ فَما مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا فِي الْآخِرَةِ إِلاَّ قَليلٌO (توبه/38)؛ Pإِنَّ الَّذينَ لا يَرْجُونَ لِقاءَنا وَ رَضُوا بِالْحَياةِ الدُّنْيا وَ اطْمَأَنُّوا بِها وَ الَّذينَ هُمْ عَنْ آياتِنا غافِلُونَO (یونس/7)؛ Pالْمالُ وَ الْبَنُونَ زينَةُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ الْباقِياتُ الصَّالِحاتُ خَيْرٌ عِنْدَ رَبِّكَ ثَواباً وَ خَيْرٌ أَمَلاًO (كهف/46).

 

ـ او بلایا را عامل امتحان و تكامل می‌داند: وَ إِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّي جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً (بقره/124)؛ وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرينَ (بقره/155).

 

چهار) نوع شناخت نسبت به خود

 

ـ شخصیت سالم محدودیت‌های خود را می‌پذیرد و از خود به اندازه توانش انتظار دارد و همین دیدگاه را نسبت به دیگران نیز دارد: لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها (بقره/233).

 

ـ در عین حال خود و هر انسان دیگر را مسئول اعمال خویش می‌داند: أَلاَّ تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى (نجم/38 و 39).

 

ـ خود را مبرّا از عیوب نمی‌داند و نقاط ضعف خود را می‌پذیرد: وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحيمٌ(یوسف/53).

 

ـ در عین حال به ارزش وجودی خود احترام می‌گذارد و خود را جانشین خداوند در زمین می‌داند. خود و سایر هم‌نوعان خود را موجودات تصادفی نمی‌پندارد، بلكه موجوداتی ارزشمند، منتخب، برگزیده، و دارای رسالت می‌داند: إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً (بقره/30).

 

2. ویژگی‌های عاطفی

 

ـ شخصیت سالم مورد نظر قرآن، شرط شاد بودن را نداشتن مشكل نمی‌داند، اما در عین حال چیزی او را ذوق زده و مغرور هم نمی‌سازد؛ به عبارت دیگر، از دست دادن و به دست آوردن، او را چندان دچار استرس نمی‌كند: لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (حدید/23)، فَلَمَّا جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّناتِ فَرِحُوا بِما عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ (غافر/83).

 

ـ سرخوش و ذوق‌زده نیست؛ لذا تفكر بزرگ منشی و فخرفروشی ندارد: إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللَّهَ لا يُحِبُّ الْفَرِحينَ (قصص/76)؛ إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ (هود/10)؛ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ يَفْرَحُونَ بِما أَتَوْا وَ يُحِبُّونَ أَنْ يُحْمَدُوا بِما لَمْ يَفْعَلُوا فَلا تَحْسَبَنَّهُمْ بِمَفازَةٍ مِنَ الْعَذابِ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ(آل‌عمران/188)؛ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ (حدید/23).

 

ـ از احساس امنیت و آرامش برخوردار است: الَّذينَ آمَنُوا وَ لَمْ يَلْبِسُوا إيمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ (انعام/82).

 

ـ مهار تمایلاتش را در دست دارد: وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى (نازعات/40).

 

ـ لذا می‌تواند خشم خود را خاموش كند، از خشونت بپرهیزد، از بدی‌های دیگران بگذرد و حتی در مقابل، به آنها نیكی رساند و كینه در دل نگیرد: وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ وَ الْعافينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنينَ (آل‌عمران/134).

 

ـ حسادت نمی‌كند و كمال‌گرا و برتری طلب نیست: أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ (نساء/54)؛ وَ لا تَتَمَنَّوْا ما فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ (نساء/32)؛ وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفينَ (یونس/83).

 

3. ویژگی‌های رفتاری

 

ـ شخصیت سالم از اظهارنظر درباره چیزی كه نمی‌داند، پرهیز می‌كند: إِذْ تَلَقَّوْنَهُ بِأَلْسِنَتِكُمْ وَ تَقُولُونَ بِأَفْواهِكُمْ ما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ وَ تَحْسَبُونَهُ هَيِّناً وَ هُوَ عِنْدَ اللَّهِ عَظيمٌ (نور/15)؛ تُحَاجُّونَ فيما لَيْسَ لَكُمْ بِهِ عِلْمٌ (آل‌عمران/66)؛ وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئاً (نجم/28)؛ وَ قالُوا ما هِيَ إِلاَّ حَياتُنَا الدُّنْيا نَمُوتُ وَ نَحْيا وَ ما يُهْلِكُنا إِلاَّ الدَّهْرُ وَ ما لَهُمْ بِذلِكَ مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَظُنُّونَ(جاثیه/24).

 

ـ اهل رعایت حد و مرزها و قوانین است: Pإِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذينَ اتَّقَوْا وَ الَّذينَ هُمْ مُحْسِنُونَO (نحل/128)؛ Pوَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِO (اعراف/96).

 

ـ حتی اگر در تنگنا بیفتد، دست به ستم یا قانون‌شكنی نمی‌زند: وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً (طلاق/2).

 

ـ در مشكلات وقار و صبر خود را از دست نمی‌دهد: وَ الصَّابِرينَ فِي الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حينَ الْبَأْسِ (بقره/177)؛ فَصَبْرٌ جَميلٌ (یوسف18)؛ فَاصْبِرْ صَبْراً جَميلاً (معارج/5).

 

ـ ضمن سازگاری با محیط در حد توان به رفع اشكالات محیط می‌پردازد: إِنْ أُريدُ إِلاَّ الْإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ (هود/88).

 

ـ كم‌فروشی یا كم‌كاری نمی‌كند: وَيْلٌ لِلْمُطَفِّفينَ * الَّذينَ إِذَا اكْتالُوا عَلَى النَّاسِ يَسْتَوْفُونَ * وَ إِذا كالُوهُمْ أَوْ وَزَنُوهُمْ يُخْسِرُونَ (مطففین/1-3).

 

ـ مردم آزار و ضد اجتماعی (antisocial) نیست، از خشونت پرهیز می‌كند و رفتار نرم و توأم با مهربانی دارد: وَ الَّذينَ يُؤْذُونَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ بِغَيْرِ مَا اكْتَسَبُوا فَقَدِ احْتَمَلُوا بُهْتاناً وَ إِثْماً مُبيناً (احزاب/58)؛ فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَوْ كُنْتَ فَظًّا غَليظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ(آل‌عمران/159)؛ وَ الْكاظِمينَ الْغَيْظَ (آل‌عمران/134)؛ مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً (نساء/75).

 

ـ اگر به او بدی شود، حداكثر به همان اندازه پاسخ می‌دهد نه بیشتر: وَ إِنْ عاقَبْتُمْ فَعاقِبُوا بِمِثْلِ ما عُوقِبْتُمْ (نحل/126).

 

ـ اما ترجیحا از بدی دیگران می‌گذرد: وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرينَ (نحل/126)؛ وَ لَمَنْ صَبَرَ وَ غَفَرَ إِنَّ ذلِكَ لَمِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ (شوری/43).

 

ـ و در حالت بهتر، بدی را با خوبی پاسخ می‌دهد: وَ يَدْرَؤُنَ بِالْحَسَنَةِ السَّيِّئَةَ (رعد/22 و قصص/54).

 

ـ به دیگران نیكی می‌كند و نیكی آنان را با نیكی پاسخ می‌دهد: إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ (نحل/90).

 

ـ و ترجیحاً نیكی دیگران را با نیكی بالاتری پاسخ می‌دهد: وَ إِذا حُيِّيتُمْ بِتَحِيَّةٍ فَحَيُّوا بِأَحْسَنَ مِنْها أَوْ رُدُّوها إِنَّ اللَّهَ كانَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ حَسيباً(نساء/86).

 

ـ اگر به كسی نیكی كرد، او را با منت نمی‌آزارد:يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى (بقره/264)؛ وَ لا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِر(مدثر/6).

 

ـ اجتماعی است و تك‌روی و انزوا ندارد: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا (آل‌عمران/103).

 

ـ به نحو مؤثر ارتباط برقرار می‌كند و یك شنونده فعال (active listener) است: الَّذينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ (زمر/18). جالب است كه در این آیه به جای كلمه «یسمعون» (شنیدن) از كلمه «یستمعون» (گوش دادن) استفاده شده است كه نشان دهنده «شنیدن فعال» (active listening) می‌باشد.

 

ـ جا را برای حضور اجتماعی دیگران تنگ نمی‌كند: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِذا قيلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِي الْمَجالِسِ فَافْسَحُوا يَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ (مجادله/11).

 

شخصیتی با ویژگی‌های فوق بدون شك شخصیتی محبوب و دوست داشتنی خواهد بود و الگوی عینی آن در امامان معصومD قابل مشاهده است. این نكته در آیه إِنَّ الَّذينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا (مریم/96)؛ «مسلّماً، کسانی که ایمان آورده و [کارهای‌] شایسته انجام داده‌اند، به‌زودی (خدای) گسترده‌مهر، برای آنان محبّتی (در دل‌ها) قرار می‌دهد» بیان شده است. در این آیه، به طور فشرده از ویژگی‌های شناختی و رفتاری شخصیت سالم تحت عنوان ایمان و عمل صالح نام برده شده است (مرعشی، مقاله موضع قرآن نسبت به بهداشت روان ـ با تصرف و تلخیص، به نقل از www.iec-md.org).

 

دوم. انگیزه‌های رفتار در قرآن

 

انگیزه نیروی محرکی است که در موجود زنده حالتی از نشاط و فعالیت برمی‌انگیزاند و رفتارش را آشکار می‌سازد و او را به سوی هدف یا هدف‌های مشخصی راهنمایی می‌کند. این انگیزه یا جسمی یا روانی هستند.

 

انگیزه‌های جسمانی برای حفظ نفس و بقای فرد و نوع مهم هستند؛ مانند گرسنگی، تشنگی، خستگی، گرمی و سردی، درد و تنفس و انگیزه‌های جنسی. اما انگیزه‌های روانی، انگیزه‌هایی هستند که به طور مستقیم نمی‌توان آنها را به حالت فیزیولوژیک بدن که نتیجه نیازهای جسمانی هستند، برگرداند، ولی ارتباط با آنها دارند؛ مانند عشق و محبت که در نتیجه تأثیر و تأثّر مهارت‌ها و عوامل رشد اجتماعی فرد به وجود می‌آیند. قرآن به بسیاری از این انگیزه‌ها اشاره دارد:

 

الف) انگیزه مالکیت: این انگیزه از انگیزه‌های روانی است که انسان آن را در جریان رشد اجتماعی می‌آموزد؛ زیرا انسان از طریق فرهنگ محیط خود که در آن پرورش می‌یابد و نیز از راه مهارت‌ها و آگاهی‌های شخصی، عشق به تصاحب پول و مستغلات و اراضی و اموال دیگر را می‌آموزد. به نظر انسان، این عوامل باعث می‌شوند تا در برابر فقر احساس امنیت کند؛ چرا که به دست آوردن نفوذ و مقام و قدرت اجتماعی به او کمک می‌کنند. قرآن در آیات بسیاری به انگیزه مالکیت اشاره نموده است: زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَواتِ مِنَ النِّساءِ وَ الْبَنينَ وَ الْقَناطيرِ الْمُقَنْطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَ الْأَنْعامِ وَ الْحَرْثِ ذلِكَ مَتاعُ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الْمَآبِ (آل‌عمران/14)؛ «محبت امور دوست‌داشتنی، از زنان و پسران و ثروت‌های فراوان، از طلا و نقره و اسب‌های نشان‌دار و دام‌ها و زراعت، برای مردم آراسته شده است؛ اینها مایه بهره‌مندی زندگی پست (دنیا) است؛ و بازگشت نیکو، نزد خداست».

 

در این آیه، به حب و کشش غریزی به شهواتی چون زن و فرزند و کیسههای زر و سیم و اسبهای نشاندار نیکو و چارپایان و مزارع و املاک زیبا و دل‌فریب نشان داده شد. این متاع زندگانی دنیاست. همین انگیزه مالکیت یکی از دو انگیزه مهمی است که شیطان آن را در نفس آدمA برانگیخت و باعث شد تا از فرمان خدا سرپیچی کند.

 

ب) انگیزه پرخاشگری و تجاوز: انگیزه پرخاشگری در رفتار تجاوزگرانه انسان در برابر دیگران با هدف آزار آنها ظاهر می‌شود. این انگیزه نیز غریزی است؛ چنانچه فرشتگان به این مسأله اشاره دارند: وَ إِذْ قالَ رَبُّكَ لِلْمَلائِكَةِ إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فيها مَنْ يُفْسِدُ فيها وَ يَسْفِكُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ وَ نُقَدِّسُ لَكَ قالَ إِنِّي أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ (بقره/30)؛ «(و یاد کن) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان فرمود: «در حقیقت، من در زمین، جانشینی [= نماینده‌ای‌] قرار می‌دهم.» (فرشتگان) گفتند: «آیا کسی را در آن قرار می‌دهی که در آن فساد کند و خون‌ها بریزد؟ در حالی که ما به ستایش تو تنزیه می‌گوییم و تو را پاک می‌شماریم!» (پروردگار) گفت: «در واقع من آنچه را نمی‌دانید، می‌دانم».

 

این انگیزه سپس در داستان فریب و اخراج، خود را به خوبی نشان می‌دهد: وَ قُلْنَا اهْبِطُوا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ (بقره/36)؛ «و [به آنها] گفتیم: «(از مقام خویش) فرو آیید، در حالی که برخی از شما دشمن برخی [دیگر] هستید». پس از مدتی، این دشمن، پرخاشگری و تجاوز خود را به صورت تجاوز قابیل نسبت به برادرش هابیل بروز داد: فَطَوَّعَتْ لَهُ نَفْسُهُ قَتْلَ أَخيهِ فَقَتَلَهُ فَأَصْبَحَ مِنَ الْخاسِرينَ (مائده/30)؛ «پس نفسش او را به کشتن برادرش ترغیب کرد؛ و او را کشت و از زیانکاران گردید».

 

قرآن بیان می‌دارد که این انگیزه غریزی چگونه در رفتار و گفتار مانند غیبت، تهمت، ناسزا و تمسخر دیگران ظاهر می‌شود (‌آل‌عمران/118؛ نیز ر.ک: ممتحنه/2؛ بقره/212). این انگیزه در نظر قرآن یک ابزار دفاعی و لازم برای انسان است تا در برابر تجاوز، به ویژه تجاوز ابلیس، از خود دفاع کند، ولی ابلیس بهره‌گیری از این غریزه را در جهت ضد تکامل به کار می‌گیرد.

 

ج) انگیزه رقابت: رقابت از آن دسته انگیزه‌های روانی است که انسان، آن را از محیط رشد فرهنگی خود فرا می‌گیرد؛ زیرا تربیت، انسان را به جنبه‌های مثبت و خوب رقابت در جهت پیشرفتش بر اساس ارزش‌هایی که جامعه به آن پایبند است، هدایت می‌کند؛ مثلاً گاهی فرد از فرهنگ جامعه خویش رقابت اقتصادی، سیاسی، علمی یا انواع دیگر رقابت را که در میان مردم در فرهنگ‌های مختلف بشری رواج دارد، می‌آموزد.

 

قرآن مردم را به رقابت در تقوا و کار نیک و پای‌بندی به ارزش‌های والای انسانی و پیروی از روش الهی در زندگی تشویق می‌کند (مطففین/22 و 26؛ بقره/148؛ حدید/21؛ مائده/48).

 

د) انگیزه دینداری: انگیزه دینداری نیز یک انگیزه روانی است که ریشه فطری در سرشت انسان دارد؛ چه در اعماق انسان انگیزه‌ای است که احساس می‌کند نیازمند آفریدگار و پناه بردن به اوست. اصولاً انسان امنیت و آرامش خویش را در پناه‌جویی به خدا می‌یابد. انگیزه دینداری نیز یک انگیزه فطری است: فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً (روم/30) «پس روی (وجود) خود را به دین، حق‌گرایانه، راست دار». همان فطرتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ فطرتی که در آن تبدّل راه ندارد (نجاتی، قرآن و روان‌شناسی، 27-85 با تلخیص و تصرف).

 

برخورد با انگیزه‌ها و درگیری روانی

 

انگیزه‌های انسان بسیار متنوع و متعدد است. این تنوع و تعدد گاه باعث می‌شود که برخی از انگیزه‌ها با هم درگیر شوند؛ مثلاً انگیزه‌ای انسان را به یکسو و انگیزه‌ای دیگر او را به سوی مقابل می‌کشاند. در این صورت به انسان حالتی دست می‌دهد که احساس سرگردانی و تردید می‌کند و از تصمیم گیری درباره تعیین سمت حرکت و شیوه عمل خود ناتوان می‌شود. چنین حالتی را «درگیری روانی» می‌گویند.

 

قرآن این درگیری روانی را که اشخاصی در برابر ایمان موضعی مشکوک و تردیدآمیز دارند و از آن رنج می‌برند، به خوبی به تصویر می‌کشد. این‌گونه افراد، کسانی هستند که نه کاملاً به سوی ایمان می‌آیند و نه به طور کامل به طرف کفر می‌روند، بلکه در انتخاب حق و باطل مردد هستند و نمی‌توانند تصمیم نهایی را اتخاذ کنند. قرآن حالت درگیری روانی و سرگردانی را به خوبی توصیف نموده است (انعام/71). در آیات دیگری (توبه/45؛ نساء/142) نیز به این حالت اضطراب و تردید اشاره شده است: إِنَّما يَسْتَأْذِنُكَ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ ارْتابَتْ قُلُوبُهُمْ فَهُمْ في رَيْبِهِمْ يَتَرَدَّدُونَ(توبه/45)؛ «تنها کسانی از تو رخصت (ترک جهاد) می‌طلبند که به خدا و روز بازپسین ایمان ندارند و دل‌هایشان به شک افتاده است؛ پس آنان در تردید خویش سرگردان‌اند».

 

ایجاد تعادل میان انگیزه‌ها

 

قرآن همه انگیزه‌های متعدد و متنوع را پذیرفته و آنها را به عنوان غرایز یا فطرت مورد توجه قرار داده است. سپس با بیان آموزه‌ها و دستورهایی کوشیده تا انسان با به کارگیری آنها توازن و تعادل شخصیتی را در خود ایجاد نماید. قرآن خواهان ایجاد تعادل و کنترل، نه سرکوب انگیزه‌هاست؛ زیرا سرکوب انگیزه‌ها، بیرون راندن آن از حوزه آگاهی به سوی ضمیر ناخودآگاه و موجب فراهم شدن زمینه‌های بروز بیماری‌های روانی همچون اضطراب، تزلزل در رفتار و... می‌باشد؛ بنابراین، قرآن نمی‌گوید انگیزه‌های فطری را سرکوب کنیم، بلکه از ما می‌خواهد آنها را کنترل کنیم و بر آنها تسلط یابیم و طوری هدایتشان کنیم که تعادل شخصیتی خویش را حفظ نماییم؛

برای نمونه، خداوند می‌فرماید: يا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلالاً طَيِّباً (بقره/168)؛ «ای مردم! از آنچه در زمین، حلال و پاکیزه است بخورید» و نیز می‌فرماید: يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ (مائده/87 و نیز ر.ک: نور/32؛ نساء/3)؛ «ای کسانی که ایمان آورده‌اید! چیزهای پاک [نیکو] را که خدا برای شما حلال کرده است، ممنوع نسازید و (از حدّ) تجاوز ننمایید».

 

سوم. تأمین بهداشت روان فردی و اجتماعی در قرآن (سلامت روانی ـ اخلاقی) 

 

قرآن کریم به بهداشت روانی در حوزهای فردی و اجتماعی پرداخته و آنچه در روان‌شناسی با عنوان بهداشت روانی مطرح می‌شود در آموزه‌های قرآنی قابل تطبیق با حوزه اخلاق است. به جرأت می‌توان ادعا کرد متدهای قرآنی برای درمان بیماری‌های روانی ـ اخلاقی بر دستاوردهای علم تجربی روان‌شناسی پیشی دارد.

 

اگرچه عمل به روش‌های درمانی قرآن برای بهداشت روانی فرد، بسیاری از نابهنجاری‌های اجتماعی را که از بیماری‌های روانی ـ اخلاقی اجتماع ناشی شده است، حل خواهد کرد، ولی باید گفت قرآن به طور کلی، به هر دو مقوله فرد و اجتماع توجه داشته و برای هر کدام در قالب پیشگیری‌های اولیه و ثانویه و ثالثیه یا درمان، نسخه‌هایی تجویز نموده است.

 

برخی از اختلالات روانی مربوط به بیماری‌های خُلقی فردی است؛ مثل حسد، کبر، ترس، طمع و... که از درون افراد سبب ایجاد ناآرامی‌های روانی شده و سلامت روان و حتی جسم را دچار آسیب می‌کند؛ مثلاً آرامش روانی شخص حسود به شدت در معرض آسیب قرار دارد و تا بیماری حسد را درمان نکند، به آرامش نخواهد رسید و طبع سلامت روانی اجتماع را هم به مخاطره می‌اندازد. امام علیA می‌فرماید: «شگفتا که حسودان از سلامتی خود غافل مانده‌اند» (آمدی، غررالحکم و درر الکلم، 103).

 

قرآن کریم برای تأمین بهداشت روانی فرد و درمان این بیمارهای خُلقی فردی، متدهای بسیاری را پیشنهاد داده است که یکی از راهکارهای عمومی آن برای درمان این بیماری‌ها، ایجاد تعادل در این نوع انگیزهای روانی درونی است؛ برای مثال، ریشه بیماری حسد یک انگیزه لازم درونی است که اگر وجود نداشته باشد، تعادل روانی فرد از بین خواهد رفت و شخص از این نظر بیمار به شمار می‌رود.

این انگیزه محرکی است تا فرد نسبت به اتفاقات اطراف خود بی‌تفاوت نباشد و بهترین واکنش را در مقابل عملکرد اطرافیان نشان دهد. پس بی‌تفاوتی نسبت به محیط و اطرافیان همانند حسد که تمنای سلب نعمت از دیگران می‌باشد، بیماری خُلقی ـ روانی به شمار می‌آید راه درمان این بیماری ایجاد تعادل است. در آموزه‌های دینی این حالت متعادل و میانه، «غبطه» نام دارد؛ یعنی تلاش فرد برای دستیابی به موقعیت بالای دیگران بدون تمنای سلب نعمت و موقعیت دیگری. امام صادقA در این باره می‌فرمایند: «به راستی مؤمن غبطه می‌خورد، ولی حسادت نمی‌ورزد، اما منافق حسادت می‌ورزد و غبطه نمی‌خورد» (کلینی، الکافی، 2/307).

 

قرآن مجید می‌فرماید: وَ الَّذينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذينَ سَبَقُونا بِالْإيمانِ وَ لا تَجْعَلْ في قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّكَ رَؤُفٌ رَحيمٌ (حشر/10)؛ «و (نیز) کسانی (از تابعین) که بعد از آنان آمدند، می‌گویند: «[ای] پروردگار ما! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز و در دل‌های ما، برای کسانی که ایمان آوردند کینه‌ای قرار مده؛ [ای] پروردگار ما! مسلماً، تو مهربانِ مهرورزی». همین گزاره مختصر قرآنی راهکاری برای درمان بسیاری از نابسامانی‌های فردی و اجتماعی می‌باشد، مانند قتل‌ها و جنایات، کینه‌ها و از بین رفتن دوستی‌ها و هرج و مرج‌های اجتماعی (ر.ک: مائده/27-30).

 

قرآن علاوه بر بُعد فردی برای تأمین بهداشت روان اجتماع و بهسازی محیط از انحرافات و نابهنجاری‌ها هم راهکارها و متدهای درمانی زیادی دارد؛ مثلاً بیماری‌های روانی و اخلاقی اجتماع همچون نفاق، غیبت، تهمت و بهداشت خانواده و بهداشت جنسی و... را به خوبی درمان می‌کند؛ برای نمونه، قرآن برای درمان نفاق در اجتماع که خود عامل بسیاری از نابسامانی‌های اجتماعی است، پس از اینکه مردم را به سه نوع مؤمن، کافر و منافق دسته‌بندی می‌کند، شخص مؤمن را سالم و متعادل، ولی کافر و منافق را نامتعادل و نابهنجار معرفی می‌نماید (نجاتی، قرآن و روان‌شناسی، 304-313 با تلخیص).

 

قرآن شخص منافق را به صفت‌های کبر، غرور، تحیر، بدبینی، ذائقه ناسالم و... که دال بر عدم تعادل روانی است، معرفی می‌کند: وَ إِذا قيلَ لَهُمْ تَعالَوْا يَسْتَغْفِرْ لَكُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُؤُسَهُمْ وَ رَأَيْتَهُمْ يَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَكْبِرُونَ (منافقون/5)؛ «و هنگامی که به آنان گفته شود: «بیایید تا فرستاده خدا برای شما طلب آمرزش کند.»، سرهایشان را می‌پیچانند؛ و آنان را می‌بینی که روی برمی‌گردانند، در حالی که آنان مستکبرند». یعنی و چون بدیشان (منافقین) گفته شود بیایید تا پیامبر خدا برای شما آمرزش بخواهد، سرهای خود را بر می‌گردانند و آنان را می‌بینی که تکبرکنان روی برمی‌تابند».

 

چهارم. پیشگیری و درمان بیماریهای روانی در قرآن

 

1. پیشگیری اولیه (primary prevention)

 

پیشگیری اولیه شامل تمام اقداماتی است که افراد ظاهراً سالم به قصد کمک به خود و به منظور نیل به حداکثر سلامت و اجتناب از بیماری انجام می‌دهند؛ بنابراین، این پیشگیری هم شامل مراقبت برای حفظ سلامت و جلوگیری از بیماری‌هاست و هم شامل ارتقای سلامت (دیماتئو، روان‌شناسی سلامت، 1/368)؛ از این‌رو، هر عاملی که باعث بهبود وضع زندگی انسان گردد، جزیی از روش‌های پیشگیری اولیه به شمار می‌رود (میلانی‌فر، بهداشت روانی، 53؛ قاسمی، بهداشت و سلامت روان با...، 200-201).

 

قرآن برای پیشگیری اولیه بیماری‌های روانی در دوران‌های مختلف زندگی انسان یعنی از دوران قبل از تولد، کودکی، نوجوانی و جوانی، میانسالی و کهنسالی و نیز فراسنی، به شیوه‌های مختلف، درمان عمومی و راهکار اختصاصی درمانی را ارائه می‌دهد (ر.ک: قاسمی، بهداشت و سلامت روان با...، 224-240)؛ برای نمونه، پرورش ایمان به مبدأ و خالقی مدبر، عادل و مهربان و نیز ایمان به غیب و ماورای طبیعت و بازگشت دوباره بعد از مرگ برای زندگی جاودان و باز پس‌گیری حقوق ضایع شده از چنگال ظالمان و... که در سراسر قرآن موج می‌زند، در ضمن ایفای نقش هدایتگری، بسیاری از بیماری‌های روانی موجود در میان جوامع انسانی را پیشگیری می‌کند (ر.ک: دیلمی احمد و آذربایجانی مسعود، اخلاق اسلامی، 234-237).

 

مؤید این ادعا اعتراف برخی از روان‌کاوان و روان‌شناسان غربی در تأثیر شگفت‌انگیز ایمان در پیشگیری از بیماری‌هاست؛ برای نمونه، کارل یونگ، روان‌کاو مشهور، می‌گوید: در طول سی سال گذشته افراد زیادی از ملیت‌های مختلف جهان متمدن، با من مشورت کرده‌اند. به جرئت می‌توانم بگویم که تک تک آنها به این دلیل قربانی بیماری روانی شده بودند که آن چیزی را که ادیان در هر زمانی به پیروان خود می‌دهند، فاقد بودند و فرد فرد آنها وقتی که به دین و دیدگاه‌های دینی بازگشته بودند، به طور کامل درمان شدند (کاویانی، آیا روان‌شناسی اسلامی ممکن است؟، 173-174). 

 

2. پیشگیریه ثانویه (secondary prevention)

 

هدف اصلی در پیشگیری ثانویه تشخیص زودرس، اجرای درمان به موقع و پیگیری مرتب کاستن از بروز عوارض بیماری است. مداخله زود هنگام در شناخت و درمان سریع یک بیماری یا اختلال، کمک می‌کند که از شیوع و گسترش آن در کوتاه‌مدت، جلوگیری شود (میلانی‌فر، بهداشت روانی، 149).

 

قرآن برای درمان و پیشگیری در این مرحله راهکارها و روش‌هایی مانند روش امیدواری (شعرا/136)، صبر (آل‌عمران/146)، توبه (بقره/222)، توکل (مجادله/10؛ تغابن/13)، تقوی (اعراف/96)، زهد (حدید/23) و... (ر.ک: قاسمی، بهداشت و سلامت روانی با...، 250-270؛ سالاری‌فر و همکاران، بهداشت روانی یا نگرشی به منابع اسلامی، 200-235) در راستای بهداشت روانی فرد و جامعه و تأمین سلامت روانی در شرایط نامساعد ارئه می‌نماید؛ مثلاً قرآن ازدواج را راهکاری پیشگیرانه می‌داند تا فرد با تسلط بر غریزه جنسی، آن را تا حدودی به کنترل در آورد، ولی «آنان که وسیله نکاح نمی‌یابند، باید عفت پیشه کنند تا خدا آنها را به لطف خود بی‌نیاز گرداند» (نور/32-33).

 

3. پیشگیری نوع سوم (درمان)

 

این نوع پیشگیری هنگامی به کار می‌رود که بیماری استقرار یافته و مدتی از آن گذشته و تا اندازه‌ای پیشرفت کرده است (میلانی‌فر، بهداشت روانی، 193)؛ لذا به منظور جلوگیری از گسترش عوارض جنبی که در حاشیه یک بیماری یا اختلال اصلی وجود دارد، خدماتی از این نوع پیشگیری انجام می‌شود (همان، 194). بنابراین هدف اصلی پیشگیریه نوع سوم، بازگشت مجدد به جامعه و کار با صرف حداقل وقت توسط کار درمانی است (قاسمی، بهداشت و سلامت روان با....، 201-202).

 

شیوه‌های مقابله این پیشگیری در قرآن به سه روش قابل طرح است؛ یکی روش شناختی (همان، 203-204). قرآن می‌فرماید: «و چگونه می‌توانی بر چیزی كه به شناخت آن احاطه نداری صبر كنی؟» (کهف/68)؛ یعنی شناخت را پایه درمان اختلات روانی معرفی می‌نماید.

 

روش دیگر روش رفتاری است (قاسمی، بهداشت و سلامت روان با....، 201-202)، مثل صبر و توبه اما در سطحی متفاوت از پیشگیری ثانویه، بلکه با رویکرد مقابله و نه صرفاً پیشگیرانه (ر.ک: حسینی، روش‌های تأمین بهداشت روان از دیدگاه قرآن و احادیث، پایان‌نامه ارشد، 200-215). نیز با روش عاطفی ـ هیجانی یعنی ارتباط عاطفی فرد دارای استرس با دیگری ـ مانند درمانگر ـ یا منبع دارای قدرتی معنوی مانند خداوند (قاسمی، بهداشت و سلامت روان با....، 201-202) قرآن می‌فرماید:أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ (رعد/28)؛ «آگاه باشید، که تنها با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد!». پیامبر اکرمJ در تبیین این آیه فرموده‌اند: «ذکر و یاد خدا شفاء بخش دل‌هاست» (شرقاوی، گامی فراسوی روان‌شناسی اسلامی یا اخلاق و بهداشت روانی در اسلام، 487-489).

 

نتیجه

 

با نگاه مجموعی به نمونه‌های ذکر شده از موضوعات بسیار زیاد و متعدد روان‌شناسی در قرآن، می‌توان اعجاز این بُعد از محتوای غنی قرآن مجید، یعنی بینش کلی روان‌شناسانه قرآن را به خوبی دریافت. با توجه به اینکه در حدود چهارده قرن پیش که اساساً دانش و علمی با عنوان روان‌شناسی مدوّن و مطرح نبوده، وجود این چنین دیدگاه‌ها و بینش‌های عمیق روان‌شناسانه در قرآن کریم، نشان از اعجاز قرآن در این زمینه دارد؛ زیرا با گذر زمان و دستیابی علوم به دستاوردهای جدید، نه تنها کهنه نشده، بلکه هماهنگی آن با جدیدترین دستاوردهای علم روان‌شناسی بیش از پیش روشن شده است.

 

علاوه بر این، نظام روان‌شناسی موجود در آیات قرآن یعنی مبانی، اهداف، روش‌ها، اصول، عوامل و موانع موضوعات روان‌شناسی قرآن که به بخشی از مهم‌ترین آنها اشاره شد، امری قابل پژوهش است که با علوم جدید نیز هم‌خوان است.

 

لذا می‌توان گفت تأثیرات اعجازآمیز روان‌شناختی قرآن در مخاطبان می‌تواند یکی از ابعاد اعجاز روان‌شناختی قرآن باشد که زمینه اثبات آن فراهم است.

 

 

 



:: موضوعات مرتبط: طب اسلامی و قرآنی , ,
:: برچسب‌ها: طب سنتی , طب اسلامی , طب قرآنی ,
:: بازدید از این مطلب : 135
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

۲ عدد بادمجان (بلند و یکدست وصاف )
250 تا 300 گرم گوشت
2 عدد گوجه فرنگی
1 عدد پیاز
2 حبه سیر
نمک و فلفل و زرد چوبه
آویشن
یک قاشق کره
روغن مایع
یک قاشق مربا خوری رب گوجه فرنگی
گوجه فرنگی
فلفل سبز


پیاز را خرد کرده و در روغن سرخ کنید . کمی که طلایی شد یک قاشق مربا خوری زرد چوبه اضافه کرده و بعد گوشت را بیافزایید و تفت دهید .
سپس آب جوشیده شده روی گوشت ریخته به اندازه ای که روی گوشت را بگیرد .گوشتها که خوب پخت و آب آن کشیده شد , یک قاشق کره , فلفل سبز خرد شده و ادویه جات به همراه نمک و سیر خرد شده را اضافه کنید . پوست 2 عدد گوجه فرنگی را کنده ( اگر 5 دقیقه در آب جوش بیاندازید پوست ها راحت جدا می شود ) و آنها را خرد کرده به مخلوط اضافه کرده و هم بزنید . بادمجانها را به صورت راه راه پوست بکنید . و بعد به صورت بلند ودراز به قطر نیم سانتیمتر ببرید . بادمجانها در روغن سرخ کرده ویا روغن زده ودر فر 190 درجه بگذارید . بادمجانها را به صورت به علاوه + روی هم قرار بدهید , وسط آن مایه گوشتی را گذاشته و بعد اول لایه زیری را روی هم آورده و بعد از آن لایه رویی مثل بقچه جمع کرده و روی آن یک خلال دندان زده . روی خلال دندان یک عدد گوجه مینیاتوری و یک تکه فلفل سبز بگذارید و بعد آنها را , هر چند عدد که درست کرده اید در ظرف فر چیده و در ته ظرف سسی مخلوط از رب گوجه فرنگی و گوجه فرنگی و کمی نمک و در صورت دلخواه ادویه اضافه کرده و در فر با حرارت 180 درجه بپزید . در آخر برای سرو می توانید از برنجهای مخلوط و یا ساده قالبی به همراه سس ته ظرف فر استفاده کنید .



:: موضوعات مرتبط: آشپزی ایرانی , ,
:: برچسب‌ها: کباب , کباب بادمجان ,
:: بازدید از این مطلب : 104
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

چربی ها و روغن ها از مهمترین اجزای غذای انسان به شمار می روند و همه ما هر روز مقادیری از این ماده غذایی را مصرف می كنیم. چربی ها در تمام سلول‌ها و بافت های بدن وجود داشته و نقش حیاتی در غشای سلولی ایفا می‌كند، همچنین چربی‌ها به صورت پوشش و لایه محافظ در اطراف بعضی از اعضا و اندام‌های بدن یافت می شود.

 

یكی از مسایلی كه در مورد روغن ها و چربی ها بسیار حائز اهمیت است، مساله فساد آنهاست. هوا ) اكسیژن(، رطوبت، نور، درجه حرارت، كاتالیزورها و برخی آنزیم‌ها از عوامل اصلی فساد روغن‌ها و چربی ها هستند:

 

 

1) هوا ( اكسیژن )

هرگاه روغن‌ها و چربی‌ها در معرض هوا قرار گیرند، اكسیده می‌شوند كه این عمل سبب ایجاد طعم نامطلوب در روغن ها و چربی ها می شود.هر اندازه درصد اسیدهای چرب غیر اشباع در روغن بیشتر باشد، بیشتر در معرض خطر اكسیداسیون قرار می‌گیرند.

 


۲) رطوبت :

میزان رطوبت در روغن ها وچربی ها كم است بنابراین میكروب‌ها كمتر می توانند موجب فساد آنها شوند. وقتی مقدار كمی رطوبت وارد روغن‌ها شود سرعت فساد آنها بیشتر می‌گردد.

 

 

۳) نور :
ازجمله عواملی كه به شدت سبب تغییر طعم و رنگ در چربی‌ها و روغن‌ها می‌شود، نور است لذا مناسب است كه این مواد در معرض مستقیم نور قرار نگیرند.

 

 

۴) درجه حرارت :
از عوامل مهم دیگری كه در فساد روغن‌ها و چربی‌ها نقش دارد، درجه حرارتی است‌كه در آن قرار دارند. لذا در هنگام پخت مواد غذایی ، استفاده از درجه حرارت بالا سبب تغییر رنگ و طعم در روغن و خروج دود آبی و سپس دود سیاه می شود كه نشانه فساد روغن است.همچنین قرار دادن چربی‌ها و روغن‌ها در كنار شعله گاز سبب تسریع در فساد آنها می شود.

 

● تند شدن چربی ها و روغن ها
عموما هر تغییری در روغن ها ایجاد شود كه طعم نامطلوب تولید كند ،به آن "تند شدن" می گویند. البته این تند شدن با توجه به عامل تغییر درطعم متفاوت است. چنانچه فساد ناشی از اكسیداسیون )شیمیایی یا میكروبی( باشد، به آن تند شدن اكسیداتیومی می‌گویند. فلزات، اشعه، رطوبت و میكروب‌ها اكسیداسیون چربی‌ها و روغن ها را تسریع می‌كنند.


همچنین گاهی میكروب‌ها رنگدانه‌هایی تولید می‌كنند كه در چربی محلول بوده و داخل آن نفوذ می‌كنند كه این عمل سبب تغییر رنگ در چربی می‌شود. در برخی مواقع چربی‌ها توسط میكروب‌ها هیدرولیز و یا اكسیده می شوند.


همچنین باید گفت مواد غذایی چرب به‌طور معمول رطوبت تقریبا پایینی دارند كه این شرایط برای رشد كپك ها نسبت به سایر میكروب ها شرایط مناسب تری است. كپك ها با تجزیه روغن‌ها و چربی‌ها سبب تند شدن و فسادآنها می‌شوند.

 

 

●نكاتی در ارتباط بامصرف چربی ها و روغن‌ها
با توجه به تمام موارد فوق جهت نگهداری صحیح روغن ها و چربی ها باید به نكات زیر توجه نمود :

 

۱) هنگام خرید :
ظلازم است مشخصاتی بر روی ظروف بسته بندی روغن از هر جنسی كه باشند، درج شود. این مشخصات شامل نام تجاری كالا، نوع فرآورده، شماره پرونده ساخت كالا، شماره پروانه ساخت از وزارت بهداشت ، نام شركت سازنده و آدرس آن، شرایط نگهداری و مصرف ، تاریخ تولید و تاریخ انقضا است.


بر اساس دستور العمل اداره كل نظارت بر مواد غذایی، معاونت غذاو داروی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی از ابتدای سال ۸۳، روی بسته بندی انواع روغن های نباتی جامد هیدروژنه باید میزان اسید های چرب اشباع و اسید های چرب ترانس ذكرشود.


هرچه میزان اسیدهای چرب اشباع و اسیدهای چرب ترانس روغن نباتی جامد كمتر باشد، روغن مذكور بهتر و سالم تر است.


▪ هیچگونه آثار زنگ زدگی در روی قوطی آن مشاهده نشود .


▪ هیچگونه آثار نشت روغن در بسته بندی آن مشاهده نگردد.


▪ در محل مرطوب نگهداری نشده باشد.


▪ در معرض مستقیم نور قرار نگرفته باشد.


▪ در معرض حرارت و دمای بالا قرار نگرفته باشد.

 

 

۲) در منزل :
▪ به هنگام طبخ با روغن، از حرارت كم استفاده كنید.


▪ برای سرخ كردن از حرارت ملایم با مدت زمان كمتر استفاده كنید زیرا حرارت بیش از حد، سبب ایجاد بوی تند و زننده در روغن می‌شود.


▪ روغن سوخته بیماری زاست لذا از مصرف آن جدا خودداری فرمایید.


▪ روغن‌های مایع را حرارت ندهید مگر آنكه مخصوص سرخ كردن باشند.


▪ از مصرف مجدد روغنی كه حرارت دیده است پرهیز كنید.


▪ پس از هر بار مصرف ، در ظرف روغن را ببندید تا اكسیژن وارد آن نشود.


▪ اگر مقداری روغن از یك ظرف بزرگ مصرف شده باشد، برای جلوگیری از تند شدن آن بهتر است باقی مانده روغن را در ظرفی كوچكتر ریخته و در آن را كاملا ببندید تا روغن كمترین تماس را با هوا داشته باشد.


▪ روغن‌های مایع را به مدت طولانی در منزل نگهداری ننمایید.


▪ سس‌های سالاد و مایونز باید به علت دارا بودن چربی زیاد بویژه پس از باز شدن در یخچال نگهداری شوند.


امروزه روغن های گوناگونی در فروشگاه ها و مراكز خرید عرضه می شود ولی باید توجه داشت كه از هر روغنی باید برای مصرفی خاص استفاده نمود . به عنوان مثال روغن هایی كه مخصوص سرخ كردن هستند به دلیل بالا بودن آنتی اكسیدان های صنعتی در مقابل عوامل فساد روغن مقاوم تر بوده و به علاوه در اثر حرارت اعمال شده روی‌آنها‌مواد‌سرطان‌زا‌تولید نمی‌كنند. بنابراین می‌توان آنها را ۲-۳ بار استفاده نمود



:: موضوعات مرتبط: آشپزی ایرانی , ,
:: برچسب‌ها: انواع روغن خوراکی , روغن غذا , آفتابگردان , روغن سویا , روغن مایع ,
:: بازدید از این مطلب : 98
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د
 میگوی پوست کنده  ۳۰۰ گرم
 پیاز  ۱۰۰ گرم
 گوجه فرنگی (خرد شده)  دو عدد
 سیر  ۱۰ گرم
 زنجبیل  پنچ گرم
پودرکاری ۱۵ گرم
زردچوبه پنج گرم
گشنیز ۲۵ گرم
هل سه دانه
چوب دارچین دو گرم
فلفل سبز سه گرم
شیره نارگیل نصف فنجان
خامه ربع فنجان
کره ۲۰ گرم
روغن زیتون ۲۰ گرم


طرز تهیه  خوراک میگو :
ابتدا پیاز، گوجه فرنگی، سیر و زنجبیل را به مدت سه دقیقه سرخ کنید. سپس پودرکاری، زردچوبه، گشنیز، دارچین، هل و فلفل سبز را به آن اضافه کنید.
شیره نارگیل و خامه را به آن افزوده و صبر کنید تا مواد ۱۵ دقیقه دیگر بپزد.
میگوها را در مخلوط کره و روغن زیتون سرخ کنید. سپس سس را به میگوها افزوده و به مدت سه دقیقه صبر کنید تا با هم پخته و آمیخته شوند. در صورت لزوم کمی نمک و فلفل به آن بیفزایید.



:: موضوعات مرتبط: آشپزی ایرانی , ,
:: برچسب‌ها: میگو , تهیه خوراک میگو , آشپزی جنوبی ,
:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

پنکیک موز و لیمو, پخت پنکیک

 

پنکیک یا کرپ انواع بسیار متنوعی دارد که بسته به مواد آن می توان بعنوان صبحانه یا دسر سرو کرد. ماده اصلی همه آنها شیر، تخم مرغ و آرد می باشد که معمولا با عسل یا ماده ای شیرین سرو می شود. در ادامه مطلب با مواد لازم و طرز تهیه پنکیک موز و لیمو آشنا می شوید.

مواد لازم برای 4 نفر :

 آرد سفید ساده  1 پیمانه
 تخم مرغ  1 عدد، زده شده
 شیر  1 پیمانه
 آب سرد  4 قاشق غذاخوری
 موز  4 عدد
عسل ساده 3 قاشق غذاخوری
آب لیموی تازه 2 قاشق غذاخوری


طرز تهیه :
مرحله 1 - آرد، شیر، تخم مرغ و آب سرد را با یکدیگر مخلوط کنید تا مایه ای یکدست و روان درست شود. سپس به مدت 10 تا 15 دقیقه در یخچال قرار دهید.

پنکیک موز و لیمو, پخت پنکیک

 

مرحله 2 - پوست موزها را گرفته و حلقه ای برش بزنید، سپس با عسل و لیمو مخلوط کنید.

پنکیک موز و لیمو, پخت پنکیک

 

مرحله 3 - تابه ای را به مقدار خیلی کم چرب کرده و یک ملاقه بزرگ از مایه را داخل آن ریخته و کمی پهن کنید. سپس اجازه دهید هر دو طرف آن کمی قهوه ای شود. مابقی مایه را به همین روش آماده کنید.

پنکیک موز و لیمو, پخت پنکیک

 

مرحله 4 - پنکیک های آماده شده را داخل ظرف مورد نظر بصورت نیم دایره یا چهار گوش قرار داده و مخلوط موز را بین آنها ریخته، با برش هایی از لیمو تزئین کرده و سپس سرو نمائید.


نکات
پنکیک را می توانید به مدت 3 ماه در فریزر نگهداری کنید، برای این منظور بین هر پنکیک را با کاغذ روغنی پوشانده و در انتها در نایلونی قرار داده و در فریزر قرار دهید.



:: موضوعات مرتبط: آشپزی ایرانی , ,
:: برچسب‌ها: پنکیک , تهیه پنکیک , انواع پنکیک ,
:: بازدید از این مطلب : 103
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بابک د

تهیه دسر با ماست و توت فرنگی

 

 

این دسر بسیار مقوی و خوشمزه است و به سادگی می توانید آن را تهیه کنید.

 

مواد لازم :

 

خامه

۲۰۰ گرم

بادام پرک شده

۲ قاشق سوپخوری

برگ نعنا یا پونه تازه

۵۰ گرم

توت فرنگی

۵۰۰ گرم

ماست توت فرنگی خامه ای

۳۰۰ گرم

وانیل شکری

۱/۴ قاشق چایخوری

شکر

۱ پیمانه

ماست خامه ای

۵۰۰ گرم

 

 

طرز تهیه :

 

ماست خامه ای را با شکر و وانیل با همزن برقی بزنید و ماست توت فرنگی را به آن اضافه نمائید ، توت فرنگی ها را با آب سرد بشوئید و با دستمال آشپزخانه خشک کنید و ریز خرد کنید . برگ نعنا و پونه را تمیز کنید و به توت فرنگی اضافه کنید . سپس به مایه بالا اضافه نمائید. بادام را در ماهی تابه ای تف دهید و به مواد بالا اضافه کرده و مخلوط نمائید . سپس مایع را در ظرف مورد نظر یخته و در یخچال نگهداری نمائید.



:: موضوعات مرتبط: آشپزی ایرانی , ,
:: برچسب‌ها: دسر , تهیه دسر , دسر شب یلدا , دسر توت فرنگی , آموزش انواع دسر ,
:: بازدید از این مطلب : 101
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 6 مهر 1393 | نظرات ()